ایستادگی و بندگی؛ راهبرد جاودان شهید سلیمانی
مدافع حریم انسانیت
صاحبخبر - سلمان مالکی، خبرنگار: یادداشت حاضر میکوشد در حد بضاعت اندک خود ابعاد گوناگون شخصیت و منش شهید سلیمانی را واکاوی کند؛ مجاهدی که با ایستادگی در برابر استکبار، درهای نوینی را به سوی مفاهیم «ولایتمداری»، «مقاومت» و «خدمت به بشریت» گشود. سخن از او، سخن از مکتبی است که نهتنها در مقام نظر، بلکه در عرصه عمل نیز الگوهای بیبدیلی را پیش روی جامعه نهاد. در این نوشتار، با تمرکز بر ویژگیهای بنیادین ایشان، زوایای مختلفی از حیات علمی، عملی و معنوی سردار دلها را مرور میکنیم؛ ویژگیهایی که بهخوبی میتوانند راه را بر آیندگان بگشایند و آنان را در فهم هرچه عمیقتر «انسان مؤمن تراز انقلاب» یاری رسانند. 1- صدق باطن از جمله رازهای ماندگاری بزرگان دینی و انقلابی، «همسانی ظاهر و باطن» آنان است. در کلامی منسوب به حدیث قدسی آمده است اگر ظاهر انسان بر باطنش برتری یابد، او نزد خداوند محکوم و دشمن حق محسوب میشود اما اگر باطن او از ظاهرش آراستهتر باشد، در زمره دوستان واقعی خداوند خواهد بود. شهید سلیمانی مصداق انسانهایی بود که نهفقط ظاهرشان را صالح کرده بودند، بلکه باطنی پاکتر و خالصتر از آن داشتند. هر گاه خاطرات همرزمان یا نزدیکان او را میشنویم، به حقیقتی پی میبریم: او هیچگاه در پی نمایش و خودنمایی نبود. هر چه صبر و استقامتی که از خود بروز میداد، ریشه در عمق جانش داشت. سر این «صدق باطن» در عبادتهای خالصانه او نهفته بود؛ عبادتهایی که بسیاری از آنها همچنان در پرده اخفا مانده است. 2- جمع میان صفات ظاهراً متضاد در سیره اولیای الهی میبینیم که چگونه مهربانی و اقتدار، زهد و حماسه، خفا و حضور همزمان در یک وجود جمع میشود. آنان که از نزدیک سردار دلها را دیدهاند، همواره از نگاه پدرانه و محبتآمیزش به محرومان سخن میگویند؛ همان کسی که در میدان نبرد، سختترین معرکهها را مدیریت میکرد و هراسی از شلیک تیر دشمن نداشت. این «جمع میان صفات» را میتوان از الگوبرداری عمیق او از امیرالمومنین(ع) دریافت؛ آنجا که در برابر ستمگران بهشدت قاطع بود و در برابر یتیمان و مظلومان، قلبی مهربان داشت. چنین تلفیقی از صلابت و رأفت، چنان تأثیری برجا گذاشت که حتی در میان همرزمان غیرمسلمانش نیز زبانزد بود. 3- ارتقای فرهنگ شهادت و مقاومت زمانی فرا رسید که پس از دوران دفاعمقدس، بعضی خیال میکردند آن شور ایمانی و حماسه جاری در جبههها فروکش کرده و جوانان مسلمان دیگر چون گذشته رهسپار میدانهای خطر نخواهند شد اما ظهور گروههای تکفیری و گسترش حملات آنان به حریم مقدسات، بستر پدید آمدن موجی جدید در جامعه دینی شد؛ موجی که شهید سلیمانی پیشاپیش آن قرار گرفت و با شکل دادن محور «مدافعان حرم»، روحیه ایثار را در جان جوانان دینی زنده ساخت. افزون بر این، او توانست شکل جدیدی از مقاومت را رقم بزند که دیگر منحصر به سرزمین و مرزهای جغرافیایی نباشد. سردار از همان ابتدا نشان داد که اگر ملتی تحت ظلم قرار گرفت، حتی اگر مسلمان هم نباشد، ما در قبالشان مسؤولیم. بر این پایه، در کنار مسلمانان منطقه، مسیحیان، ایزدیها و سایر اقشار نیز در سپاهیان مدافع حرم جای گرفتند. 4- ولایتمداری و درک حقیقت حکومت الهی یکی از ریشههای اصلی شکلگیری «مکتب سلیمانی» را باید در ولایتپذیری عمیق او جست. کافی است به شواهدی نظر افکنیم که نشان میدهد تا چه اندازه، پیروی از ولی امر و زانو زدن بر سجاده ولی الهی برایش مهم بوده است. این شیفتگی صرفا احساسی نبود، بلکه از منظر او، «هر چه خبر است» در اطاعت از حجت الهی نهفته بود. او میدانست هر گاه انسانی عارفانه در برابر ولی خدا خضوع کند، فرجامش در آغوش قرب الهی خواهد بود. این ولایتمداری، راه را برای همبستگی عمیق جبهه مؤمنان در منطقه هموار کرد و آنان را در برابر تهدیدهای رنگارنگ دشمنان، یکپارچه کرد. 5- تجربه شهود در روایات آمده است گاه انسان چنان به یقین دست مییابد که اگر همه دنیا برخیزند و او را بترسانند، لرزهای بر اندامش نمیافتد. شهید سلیمانی گویی راز بزرگ «مشاهده آخرت» را درک کرده بود و با چشم دل، پاداش اخروی را میدید. به همین سبب بود که دنیا برای او کوچک مینمود و هرگز از مرگ بیمی در دل نداشت. این روحیه خوفناپذیر سبب شد در بحرانیترین مناطق جنگی حضور یابد و بهرغم تهدیدهای بیوقفه، راه خود را ادامه دهد. بسیاری از همراهانش گفتهاند او نهفقط از مرگ هراسی نداشت، بلکه مشتاقانه در پی شهادت بود. برای کسی که عظمت و جمال الهی را لمس میکند، جز رسیدن به قرب محبوب و زیارت معبود، جذابیتی نمیماند. 6- خدمت به جهانیان آنچه شهید سلیمانی را از یک فرمانده نظامی صرف فراتر برد، «نگاه کلان انسانی» او بود. او در هر نقطهای که رنجکشیدگان و ستمدیدگانی را مییافت، آنان را بخشی از بدنه «جبهه مقاومت» میدانست و برایشان خطر میکرد. حضورش در جبهههای سوریه، عراق، لبنان و حتی اهتمامش نسبت به محرومان افغانستان و پاکستان، گواهی بود بر اینکه مرزهای جغرافیایی برای او معیار نبودند؛ معیار، «دفاع از حقیقت» و «کرامت انسانی» بود. از همین رو، پس از شهادتش دیدیم که شماری از پیروان ادیان مختلف هم او را میستودند، چون میدانستند او اگر سلاح به دست میگرفت، برای آزادی و امنیتشان بود، نه سلطهجویی یا قدرتطلبی. 7- تثبیت مرزبندی کفر و ایمان در سنت الهی آمده است هرگاه صف مؤمنان از اهل کفر و نفاق جدا شود، مجازات ستمکاران آغاز میشود. شهادت شهید سلیمانی، عامل تسریع در این جدایی شد. پس از آنکه دشمنی آشکار قدرتهای استکباری با جبهه مقاومت علنیتر شد، ملتهای آزاده جهان با هوشمندی بیشتری هویت این جبهه را شناختند. در واقع، ریخته شدن خون شهید در عرصه بینالملل، چهره آمریکا و متحدانش را رسواتر ساخت و آنان را واداشت تا به جای پنهانشدن پشت نقابهای فریب، آشکارا جانب باطل را گرفته و ادعای دروغین خود درباره صلحطلبی را کنار بگذارند. به این ترتیب، جوانان مؤمن نیز عزمشان برای استمرار مبارزه و جهاد جزمتر شد. 8- بنیانگذاری راهبرد منطقهای و جهانی شهید سلیمانی اگرچه در صحنه مبارزه نظامی یک فرمانده مقتدر بود اما افق دید او بهمراتب گستردهتر از یک نبرد محدود تلقی میشد. او «راهبرد»ی را پایهگذاری کرد که به جای واکنشهای زودگذر، زیرساختهای پایدار و نیرومندی را در کشورهای مختلف شکل داد و فاصله گروههای مقاومت را با یکدیگر کمتر کرد. با شهادت او، این شبکه گسترده مقاومت نهتنها تضعیف نشد، بلکه قویتر و همبستهتر شد. دلیلش آن است که این راهبرد از اساس بر ایمان، خلوص، محبت به مردم و اندیشه ناب توحیدی استوار بود و با ترور یا حذف ظاهری یک فرد از بین نمیرود. 9- تواضع در عین اقتدار همواره در فرهنگ قرآنی بر این اصل تأکید میشود که هر چه انسان نزد خدا عزیزتر شود، در برابر مردم متواضعتر خواهد شد. تواضع شهید سلیمانی در مواجهه با مسائل روزمره، گواهی روشن برای این حقیقت است. او فرماندهای بود که میتوانست با زبان اقتدار سخن بگوید اما ترجیح میداد در کنار مردم عادی بنشیند و گرهی از کارشان باز کند. حضور در مجالس روضه محلی، دست دادن صمیمانه با رانندهها یا سربازان گمنام، شرکت در آیینهای ساده مذهبی یا محلی، همه و همه نشان از این داشت که او خود را نهتنها یک فرمانده، بلکه عضوی از امت اسلامی و برادری برای مردم میدانست. همین رفتار موجب شد در مراسم تشییع پیکرش، انبوه جمعیت از هر قشر، فکر و سلیقهای شرکت کنند و یکپارچه در سوگ قهرمانی مردمی و فروتن بنشینند. 10- جاودانگی مکتب سلیمانی وقتی درباره «شهید سلیمانی» سخن میگوییم، در واقع از بنیانگذاری سخن میگوییم که مکتبی اصیل را به یادگار گذاشت؛ مکتبی که همزمان با رفتن او پا نگرفت، بلکه در بستر همه مجاهدتهای تاریخ انقلاب اسلامی ریشه داشت و با خون او «جاری» شد. اگر رهبر معظم انقلاب او را «مکتب» مینامند، بدین معناست که شاخصههای اساسیاش در گذر زمان از رونق نمیافتد و میتواند دستمایه تربیت نسلهای بعدی باشد. مکتب سلیمانی، مدرسهای است که در آن «ایمان» با «عمل خالص» پیوند میخورد و «محبت به خلق» در کنار «جهاد علیه ظلم» معنا مییابد. این مکتب چنان اصیل و واقعی است که در سطوح جهانی نیز طالب و خواننده دارد. * فرجام سخن در روزگاری که عدهای سعی دارند دین و انقلاب را صرفا در حد مجموعهای از شعارهای زیبا تصویر کنند، شهید سلیمانی چهره عینی آن مفاهیم را نمایان کرد. او نشان داد مفاهیم آسمانی اسلام، همچون صدق، شجاعت، اخلاص، مهربانی و خداجویی، چطور میتواند در زندگی روزمره جلوه کند و در میانه میدانهای خطر، گرهگشای مشکلات باشد. او با این رفتار خود یادآور صحابی بزرگ پیامبر اکرم(ص) و یاران امام علی(ع) شد که در عین زهد و تقوا، از دشمنیهای قدرتمندان نهراسیدند و تا پای جان از ارزشها دفاع کردند. نام او در تاریخ باقی خواهد ماند، نه چون ژنرالی نظامی که چند عملیات موفقیتآمیز را رهبری کرد، بلکه چون بانی «راهبرد»ی شد که حقطلبی را در جهان صدچندان بالنده کرد. خون او همچون چراغی فراروی آزادگان عالم، مسیر آینده را روشن کرد و دلهای خوابآلود را بیدارتر کرد. اکنون اندیشه او در قامت «مکتب سلیمانی» به حرکت خود ادامه میدهد؛ مکتبی که در آن، هر روز افراد بیشتری از سراسر جهان گرد هم میآیند تا طعم زیبای ایثار، برادری و مقاومت را بچشند. هرچند شهادت او، غمی سترگ بر دل دوستدارانش نشاند اما گواهی شد بر این حقیقت که انسان میتواند آنچنان به قله ایمان و عمل دست یابد که حتی پس از رحلت، مایه وحدت و انگیزه قیام آزادیخواهان باشد. شهید سلیمانی، به ما نشان داد در دل کارزارهای سخت، میتوان مدافع حریم انسانیت بود و هرگز از پیشبرد آرمانهای الهی دست نکشید. ازاینرو، زندگانی و شهادت او درسی شد هم برای نظامیان، هم برای فعالان فرهنگی و هم برای مردم عادی که در میدانهای دیگری غیر از جهاد نظامی میکوشند. او اثبات کرد مقاومت یک «سبک زندگی» است و با خداباوری و اعتماد به نصرت الهی، میتوان به کارهای بزرگی دست زد. در پایان، هر کس میتواند از هر بعدی که به زندگی شهید سلیمانی بنگرد، درسی کاربردی برای زندگی فردی و اجتماعی خویش بگیرد؛ از شجاعت در برابر زورگو تا مدارا با افراد ضعیف، از ارتباط عاشقانه با خدا تا احترام به مردمان مختلف، از انضباط در میدان جنگ تا مراقبت از حدود شرعی. آنچه او داشت، همان بود که «انسان تراز دین و انقلاب» باید داشته باشد. اینک، ماییم که با الگوگیری از او میتوانیم گامهای تازهای در مسیر حقجویی برداریم. خون او به جوش آمد تا راه ما را روشن کند؛ پس کاش این چراغ فروزان را پاس بداریم و به خاطر بیاوریم که هرچه داریم، برای خداست و هرچه میکنیم، در پیشگاه او معنا مییابد.∎