یکی از مباحث جذاب و در عین حال پیچیده در قرآن بحث فلسفه مجازاتها است. در داستانهای پیامبران و ... گاهی مطالبی بیان شده است که در نگاه اول با عقل و منطق سازگار نیست و نیازمند توجیه و تبیین است؛ موضوعاتی چون قصاص قبل از جنایت، کشتن فرد طرفدار فرعون از سوی موسی و ماجرای ۹۹ گوسفند در برابر یک گوسفند در داستان داود.
خبرنگار ایکنا برای کنکاش بیشتر در این موضوعات و به بهانه معرفی کتاب «فلسفه مجازاتهای قرآن» با ابراهیم صالحی حاجیآبادی؛ نویسنده کتاب گفتوگو کرده است که در ادامه بخش دوم و پایانی این گفتوگو را میخوانیم.
قبلا بخش اول این گفتوگو با عنوان «فلسفه مجازاتهای قرآنی با سمبلیک دانستن برخی قصص قابل توجیه است» منتشر شده است.
ایکنا ـ دیدگاه آیتالله معرفت در بخش دوم کتاب در مورد واقعی بودن تمام قصص قرآن مطرح شده، تا چه میزان نظر ایشان قابل دفاع است؟
آیتالله معرفت بر این باور بود که همه قصص قرآنی، واقعیت خارجی دارند. ایشان در مصاحبه با فصلنامه پژوهشهای قرآن شماره 35 و 36 بیان کردند مه من برای بررسی یکیک این موارد به مصر رفتم و حتی سنگوارهها و آثار را بررسی کردیم و در نهایت به این نتیجه رسیدم که داستانهای قرآن، عین واقعیت رخ داده در خارج هستند... این باور ایشان در حالی است که در همان مصر حضرت یوسف سالها شخص دوم حکومت و عزیز مصر بود، اما هیچ اثر و نشانی از ایشان در همان آثار و سنگ نوشتهها، الواح و نقاشیها نیست. حال با این قبیل موارد چه باید کرد؟ یا بخشی از قصص قرآن محاورهای است، همانند داستان عرض امانت، این دسته از قصص را چگونه میتوان اثبات کرد که در خارج رخ داده است؟
نکته دیگر اینکه از سیاق گفتار و نوشتار آیتالله معرفت به دست میآید، ایشان در عمل و نوع سخن بر این باورند که برخی قصص قرآن، واقعیت خارجی ندارد و تمثیلی است. علامه طباطبایی هم حداقل در مورد داستان حضرت داود تصریح کرده است که زبان این قصه، تمثیلی است؛ البته برخی گفتهاند علامه از لفظ تمثیل استفاده کرده و این لفظ با واژه سمبلیک تفاوت دارد. حال آن که درست است که این دو واژه هر کدام بار معنایی خاص خود را دارند، ولی مفهوم کلی و سیاق کلامی که علامه و شهید مطهری به کار میبرند یکی است. همان گونه که شهید مطهری به عنوان شاگرد علامه، همین برداشت را کردهاند. بنابراین مفهوم کلی دو واژه به یک معنا و در یک مفهوم کلی در اینجا به کار میرود.
ایکنا ـ آیا تمثیل و سمبلیک بودن قصص در مورد تمام اقوام صحیح است و با توجه به این مدعا، آیا واقعا آنها عذاب و نابود شدهاند یا ماجرا به صورت تمثیل و یا سمبلیک بیان شده است؟
به طور حتم، اقوام گذشته وجود داشتند و به خاطر نافرمانی گرفتار عذاب الهی شدهاند، اما در برخی از قصص و مجازاتهایی که بیان شده است، با توجه به مسائل مهمی از جمله عقلستیز یا عقلگریز بودن و نیز پاسخهای سطحی و غیرمعقولی که بیان شده، میتوان به همان دیدگاه شهید مطهری در مورد برخی از این داستانها استناد کرد؛ البته آیتالله معرفت میگوید ما برای اثبات وجود قوم نوح و ماجرای کشتی و برخی قصص دیگر، تحقیق کردیم و آثاری وجود دارد. اما از نظر ما، مدعای ایشان قابل نقد است و این سؤال را طرح میکنیم که ایشان در سفری که به مصر داشتند، آیا یک اثر یا وجود کلمهای در مورد حضرت یوسف(ع) پیدا کردند؟ یعنی اگر ماجراهای یوسف(ع) واقعیت خارجی داشت که ایشان معتقدند واقعیت خارجی دارد، حداقل یک کلمه و یا یک اثر مانند سایر بزرگان آن دوره مصر همانند فراعنه باید از شخص دوم مملکت که عزیز مصر بود یافت میشد.
ذکر این نکته لازم است که هر چند ماجراهای حضرت یوسف در برخی آثار روایی و تاریخی بیان شده است، اما این بدان معنا نیست که تمام قصص و وقایع منقول در مورد آن حضرت واقعیت خارجی داشته باشد، بلکه میتوان گفت برخی قسمتهای ماجرای حضرت یوسف(ع) هم بهصورت سمبلیک برای پند و اندرز به صورت سمبلیک بیان شده است.
ایکنا ـ چه مقدار از قرآن در مورد مجازات امم و اقوام گذشته است؟
حدود یک سوم از قرآن به مجازات این اقوام و مسائل پیرامون آنها اختصاص یافته است. این گویای اهمیت موضوع است و بسیاری از گرههای به اصطلاح کوری که امروزه جوامع بشری خاصه جامعه اسلامی گرفتار آن شده را میتوان به تعمق و به فرموده حضرت علی «با استنطاق» از قرآن باز کنیم. مثلا در همین قصص قرآن کریم، تشویق را بر مجازات مقدم شمرده است، یا از منظر قرآن، جامعه به مثابه کل است و در مجازاتها، تکتک افراد ملاک نیستند، بلکه عقاب یا رحمت مربوط به کل جامعه میشود؛ ولی متاسفانه ما که مدعی جامعه اسلامی هستیم اصلا به این نکات توجه نداشتهایم؛ به سخن دیگر بیگانهای بر صندلی تکیه زده و درصدد استخراج قوانین از مفاهیم قرآن است تا برای راه و رسم زندگی ما، قانون استخراج و وضع کنند، از جمله آنها میتوان تقدم مجازات بر تشویق را برشماریم.
ایکنا ـ نتایج تربیتی این مجازاتها چیست؟
توجه قرآن به اولویتبندی در امور تربیتی یکی از موضوعات مهم است، ولی ما معمولا این اولویتبندی یا تدریجی بودن مجازاتها را نداریم، لذا گاهی یک امر کم اهمیت بر امور مهم اولویت پیدا میکند که خلاف حکم عقل و سیره اهل بیت(ع) و قرآن است. نکته دیگر که باید بر آن تاکید کنم تدریجی بودن مجازاتهاست؛ یعنی خداوند ناگهان یک قوم را نابود نکرده است؛ ابتدا کتاب و پیامبر(ص) و معجزه و نشانه برای آنان میفرستد و بعد آنان را موعظه میکند و سالیان طولانی گاهی صبر میکند چنانچه در ماجرای نوح ایشان سالهای زیادی نبوت داشتند و بعد آن مجازات رخ داد؛ حتی در لحظات آخر هم اگر فرد واقعا با نیت خالصانه برگردد، به طور قطع مورد رحمت واقع میشود، ولی در جامعه ما اینگونه رفتار نمیشود و اگر کسی ستارهدار شد، برای همیشه از هست و نیست ساقط میشود.
بنابراین لازم است در قانونگذاری و ممیزیها به تدریجیبودن یا امحاء کامل مجازاتها، در صورت بازگشت واقعی فرد، توجه شود. توجه به اولویتبندی مجازاتها، جایگزینی و ارائه راهکار مناسب، توجه به ریشهیابی و علل وقوع مجازاتها، دقت در اینکه قبل از مردم عامه، حاکمان و حکمرانان به مجازاتها گرفتار میشدند و بسیاری از این قبیل مسائل که در جای خود باید و لازم است طرح و بررسی و به عنوان اصول مبنایی برای قانونگذاران تدوین شود.
ایکنا ـ در فصل سوم از بخش سوم به موضوع شبهات پرداخته شده است.
بله در این بخش به برخی شبهات مطروحه در مورد مجازاتها اشاره شده است، از جمله مجازات کودکان و افراد بی گناه، امکان عذاب امت آخرالزمان، شبهه رحمت و شبهه ارسال رسل. نکتهای که باید در اینجا به آن اشاره شود این است که متاسفانه قرآن نه تنها میان جامعه، بلکه حتی در بین خواص جامعه و فقها و نخبگان سیاسی – اجتماعی نیز مهجور واقع شده است و در واقع وقتی پیامبر(ص) به خداوند شکایت میکند: «وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا»، این شکایت، از مشرکان و یهود و کفار نیست، بلکه شکایت از تکتک ما مسلمانان خصوصا فرهیختگان و فقها و نخبگان جامعه است که به اندازه کسری از صدم درصد هم به قرآن و مفاهیم والای آن توجه نداریم.
حال آنکه قرآن «تبیانا لکل شی» است و کلیات اموری که مایه سعادت دنیوی و اخروی برای ما میشود را بیان کرده است؛ از همین روی حضرت علی(ع) سفارش اکید کردند: اللّه َ اللّه َ في القرآنِ، لا يَسبِقُكُم بالعَمَلِ بهِ غَيرُكُم؛ خدا را! خدا را! درباره قرآن، مبادا ديگران با عمل به آن، بر شما پيشى گيرند. دقیقا به همین خاطر سید جمالالدین اسد آبادی یا بقولی محمد عبده گفتند: «به غرب رفتم اسلام دیدم ولی مسلمان ندیدم و به مشرق برگشتم اسلام ندیدم، ولی مسلمان دیدم».
این واقعیت جامعه ما و کشورهای اسلامی است که با تفرقه و پرهیز از همگرایی و عمل به قرآن و عبرتگیری، فقط میان کشورهای اسلامی دشمنی و خون و خونریزی و فقر و فساد و فحشا ایجاد کردهایم، در صورتی که بیشترین منابع و معادن زیرزمینی و رو زمینی، دریایی، آسمانی و کوهها، در اختیار دولتهای اسلامی است، اما وضعیت مسلمانان بسیار ناگوار و غیر قابل قبول است و این بهخاطر آن است ما به قرآن مراجعه نکرده و از فلسفه مجازاتها و نابودی اقوام گذشته بی اطلاعیم و درس نگرفتیم.
همه چیز را سرسری گرفته و خیال میکنیم، صرف یدک کشیدن نام مسلمانی، کفایت میکند و به زعم نادرست خود گمان میکنیم خداوند یاور ماست در صورتی که خداوند راه و چاه را نشان داده و چون راه دارد و بیراهه میرود بگذار افتد و بیند سزای خویش. متاسفانه ما فقط ادعای مسلمانی داریم، ولی در عمل و تدبر در آیات و استخراج اصول و مبانی زندگی دنیوی و اخروی، اساسا از اصل و فرع و فرع فرع واقعیتها، بی خبر هستیم.
افراد غیر مسلمان به قرآن و فرامین پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) عمل کردند و پیشرفت نمودند، اما ما مسلمانان نهایت تلاشی که میکنیم این است که قرآن یا کتب روایی را به گونهای زیبا و طلاکوب چاپ کنیم و تا زمانی که اینگونه باشیم، کشورهای اسلامی به همان سرنوشت ملل قبلی دچار هستند و مورد مجازات و عقاب الهی قرار میگیرد. چرا که خداوند با هیچ کسی پیوند خویشاوندی ندارد و هر کسی از سنت الهی تخطی کند، جایگاهش و حقش همان مجازاتهای اقوام گذشته است. این سنت قطعی الهی است که هیچ تبدیل و تحویلی در آن راه ندارد.
در پایان باز به همان سخن گهر بار حضرت علی(ع) اشاره میکنم که فرمود: ذَلِكَ الْقُرْآنُ، فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ يَنْطِقَ؛ قرآن به خودی خود سخن نمیگوید، بله باید استنطاقش کرد و استفاده از حرف «لن» که برای نفی ابد است، بر این مدعا تصریح دارد. پس طبعا استنطاق کردن قرآن نیازمند فرصت و تلاش و توجه عمیق به قرآن و مفاهیم والای آن به دور از تعصب و تکفیر است و با سرسری پنداشتن، روز به روز وضعیت مسلمانان جهان بدتر از قبل میشود و در بن مایه، تهی میشوند، هر چند از نظر ظاهری ممکن است رنگ و لعابی داشته باشند، اما همانگونه که سعدی گفتند: خانه از پایبند ویران است/ خواجه در بند نقش ایوان است.
گفتوگو از علی فرجزاده
انتهای پیام