به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، سردار عوض شهابی فر، از مدافعان حرم و از یاران شهید سلیمانی در عراق و سوریه، در ابتدای این نشست که شامگاه ۱۲ دی در پیامرسان اجتماعی بله برگزار شد، در بخشی از سخنان خود عنوان کرد: حاج قاسم به ولایت دلبسته بود و در خط امیرالمؤمنین، مردمدار بود و برای مردم دل می سوزاند. فرمانده حاضر در خطوط مقدم بود و جهادگری بود که توکل به خدا و اعتقاد به باورها و ارزشهای دینی و اسلامیاش از او رزمندهای خستگیناپذیر ساخته بود که به خاطر خدا و اسلام و به خاط آسایش و آرامش و سرفرازی مردم تمام عمر خود را در میدان مجاهدت و مبارزه گذراند و در نهایت هم با عزت و افتخار تمام فدای ملت امام حسین (ع) شد. حاج قاسم به دستور مقام معظم رهبری در جبهههای چندگانه سوریه، عراق، یمن، لبنان، غزه و همه دیگر جبهههایی که در مقابل اسلام باز شده بود با نفوذی خدایی در دل و جان رزمندگان و مجاهدان، کاری بینظیر و بسیار عظیم در میادین مختلف نطامی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی انجام داد که تاکنون مشابه آن را در هیچ جای دیگری شاهد نبودهایم. هدف آمریکا از تشکیل داعش دو چیز بود، اول اینکه بتواند از این نیروی تروریستی در مقابل نیروهای مقاومت اسلامی مخصوصاً در کشور عراق و بعد از اشغال این کشور به دفاع از مواضع خود بپردازد و دوم اینکه مسلمانان را در مقابل هم قرار دهد و مانع از اتحاد و همبستگی آنها باشد و چهره زیبای اسلام را در جامعه جهانی خدشه دار کند. این شهید سلیمانی بود که در مقابل خباثتهای آنان در همه جبههها درخشید و همه این جبههها را با گامهایش، با صلابتش، با تدبیرش، با ایثار و با مجاهدتهای شبانه روزیاش و با توکل به خدا و توسل به أئمه اطهار و تبعیت محض از ولایت فقیه به میدان نبردی نورانی تبدیل کرد و پیروزیهای بزرگی را برای جبهه اسلام رقم زد.
وی افزود: امروز هم سلیمانی زنده است و خون او در رگهای پیر و جوان، زن و مرد، و نیروهای خدایی و انقلابی ایرانی و غیر ایرانی جوشش و جریان دارد و یاران او راسخ تر از گذسته در میدانند و شکست آمریکا و متحدانش را در آیندهای نزدیک نوید میدهند که هر روز این رویشها در امت اسلام بیشتر و بیشتر میشود
سید محمدرضا سلسکوت شاعر پارسی زبان و استاد زبان و ادبیات دانشگاه کشمیر هند از محبوبیت جاودانه حاج قاسم در هند گفت و تصریح کرد: حاج قاسم سلیمانی، فرماندهای شجاع و مدافع بشریت، نهتنها در ایران بلکه در سراسر جهان، از جمله هند، محبوبیت ویژهای دارد. در مناطق شمالی هند مانند کشمیر و کارگل-لداخ، حاج قاسم بهعنوان چهرهای الهامبخش و نمادی از مقاومت شناخته میشود. یکی از دلایل مهم این محبوبیت در هند، نقش او در آزادسازی پرستاران هندی از چنگ داعش در عراق بود که پس از شهادتش توسط رسانههای هندی بهطور گسترده بازتاب یافت. او بهعنوان کسی که بشریت را از وحشت داعش نجات داد، شناخته میشود و جایگاهی بیبدیل در قلبهای مردم پیدا کرده است.
وی در ادامه به محبوبیت حاج قاسم در شما هند و در منطقه زادگاه خود اشاره کرد و گفت: در هند و بهویژه در مناطق شمال آن، خصوصاً در مناطق شیعهنشین کشمیر و (کارگل) لداخ، ارادت ویژهای به رهبر معظم انقلاب وجود دارد؛ زمانی که حاج قاسم در قید حیات بود و چهره او به دلیل جنگ با داعش مورد توجه رسانهها قرار گرفت، در کارگل-لداخ، هرگاه کسی نسبت به او ناآشنا بود، به اینگونه معرفی میکردند که «او مالک اشتر رهبر معظم و شهید زنده است و این خطاب را از رهبر دریافته است.» همین توصیف کافی بود تا مردم عظمت شخصیت او را درک کرده و بیشتر درباره او بخوانند. این ارتباط عمیق مردم با او به دلیل ارادت شهید به رهبر معظم انقلاب، دفاع از حرم و مبارزات او علیه تروریسم است که باعث شد محبوبیت او در این مناطق دوچندان شود. پس از شهادت حاج قاسم، مراسمهای یادبود او همچنان در این مناطق برگزار میشود و شاعران در وصف او اشعار زیبایی به زبان های محلی میسرایند و عکسهای او زینتبخش دیوارهای خانهها و حسینیهها شده است؛ حتی برخی کوچهها و خیابانها به نام این شهید بزرگوار نامگذاری شدهاند.
این استاد دانشگاه کشمیر در پایان عنوان کرد: حاج قاسم، با فداکاریها و نقش بیبدیلش در مبارزه با ظلم، نامی جاودانه در تاریخ بشریت باقی گذاشته و محبت و ارادت مردم هند، بهویژه کشمیر و لداخ، به او نهتنها بهعنوان یک فرمانده سپاه بلکه بهعنوان شخصیتی بزرگ و جهانی، گواه بر این است که این شهید تأثیر عمیقی بر قلبهای میلیونها انسان در سراسر جهان داشته است.
در این محفل شاعرانی همچون علیرضا قزوه، سید مسعود علویتبار، مسعود ربانی، سید محمد رضا سلسکوت، ناصر دوستی، سید حکیم بینش، سید مهدی بنی هاشمی، شمس الدین بختکی، نغمه مستشار نظامی، میترا ملک محمدی، سمانه رحیمی، فرزانه قربانی، نگین نقیبی، نجمه بنائیان بروجنی، آسیه مرادپور، سارا عبداللهی فر، صبا فیروزی، و فاطمه ناظری حضور داشتند.
برخی از اشعار ارائه شده در این نشست را با هم مرور میکنیم:
طیبه عباسی
به زنجیردلت بسته است این زنجیره غم ها
همین غم ها همین میراث آدم ها به آدم ها
همین دردی که درماندند از درمان آن مردم
همین زخمی که بیهوده سپردیمش به مرهم ها
جهان همچون گلی در شوره زار شب گرفتار است
به پایش اشک می ریزند بی صبرانه شبنمها!
جهان چون کودکی تشنه است و روی خاک افتاده
و هرچه پای میکوبد نمیجوشند زمزمها!
جهان از ظلم پر شد، زندگی از رنجهای تلخ
اگر دنیای ما این است ای وای از جهنمها!
ولی ما ملت عشقیم، از غمها نمیترسیم
که باید بگذرند از هفت خان عشق رستمها
نمیترسیم! تا نام سلیمان در جهان باقی ست
به دست دیو و دد هرگز نمیافتند خاتمها
نمیترسیم از باطل از این کفهای سیلابی
نمیترسیم! بسیاریم، ناچیزند این کمها
نمیترسیم! حتی کودکان ما نمیترسند
که خوب آموختند این درسها را در محرم ها...
به قطره قطره خون ریخته در دامن این خاک
به معراج الهی میرسد خط مقدمها!
نباشد دور روزی که بنای ظلم میریزد
و بالا میرود بر پشت بام کعبه پرچمها
ایرج قنبری
آیینه روشن مسلمانی بود
آنگونه که میدانم و میدانی بود
بعد از پرواز سرخ او فهمیدیم
آن سیمرغ سحر سلیمانی بود
رسول شریفی
در چشم جهان شکوه ایران قاسم
تصویر تمامی شهیدان قاسم
هر جا، همه وقت، بی ریا، ساده، نجیب
در عرصه رزم مرد میدان قاسم
سمانه رحیمی
دنیا شبیه تو، هزاران مرد میخواهد
میدان، " سلیمان مرهمی" بر درد میخواهد
در قحط سال مردی و مردانگی بی شک
رود جنون، دریای صحراگرد میخواهد
فرقی ندارد، سوریه، لبنان، یمن، ایران
تا کارزار غزه هم آورد میخواهد
قطعاً به تاراج خزان محکوم خواهد شد
دستی که رنگ برگ ها را زرد میخواهد
دست به خون آغشته ای که سالیان سال
خورشیدِ جسم کودکان را سرد میخواهد
دنیا به جای سازمان های پر از نیرنگ
مردی که دشمن را زبون می کرد میخواهد
فصل ظهور حضرت موعود نزدیک است
آری جهان، تنها وُ تنها مرد میخواهد
موسیقی شعرم فدای نامتان سردار
اندوه جان ها را فقط یاد تو می کاهد
علی پور حسن آستانه
خوشا به حالت، مسافر من! به عشق و ایمان رسیدی آخر
غریب و تنها ز تن گذشتی به جان، به جانان رسیدی آخر
تنت مسافر، دلت مسافر، تمام آن پیکرت مسافر
بسان نوری عبور کردی به خط پایان رسیدی آخر
تمام عمرت دویده بودی، بلور اشک چکیده بودی
مثال میوه رسیده بودی به زیر دندان رسیدی آخر
میان آتش جگر تو داری ز تیر و ترکش گذر تو داری
از آنسوی شب خبر تو داری به ماه تابان رسیدی آخر
مدافع این حرم تو بودی سوی شهیدن بغل گشودی
فقط، فقط، از خدا سرودی به متن قران رسیدی آخر
دگر تو هیچ آرزو نداری شبی دگر پیش رو نداری
چو جوی تشنه پرآب گشتی به صبح باران رسیدی آخر
سید محمدرضا سلسکوت (هندوستان)
علی آیینم و قرآن تبارم
برای جانفشانی بی قرارم
چه ترسم از عدو! یا رقصِ در خون؟
که خود را حاج قاسم می شمارم
فرزانه قربانی
در قتلگاهت پیکر صدپاره ای داری
با داغ خود از روضه جان سوز سرشاری
با ارباً اربای تنت دنیای ما فهمید
در راه مولایت تو یک تن نه، که بسیاری
عباس دوران خودت بودی بدون شک
گفتی که از هرچه امان نامه ست بیزاری
کشور گشایی می کنی با برق چشمانت
شمشیرِ بیرون از نیامِ صبح پیکاری
بی سر شدن را باب کردی بین سرداران
وقتی که سر بر روی نی داری و سرداری
گرچه رها شد آستینت از تعلقها
اما همیشه لشکر حق را علمداری
میترا ملک محمدی
پایان نفس کشیدن جانیهاست
افراشته تر پرچم ایرانیهاست
آرامش مردان و زنان وطنم
مدیون شجاعت سلیمانی هاست
ناصر دوستی
ترسیم کرد آتش به دل یک داغ دیگر را
دیدم میان شعله ها داغ صنوبر را
آتش که بر جان تو افتاد و غریبانه....
در من تداعی کرد داغ شعله در را
در سینه ی تو داغ ها آتشفشان کرد و
روی زبان آوردی آن دم نام مادر را
پرواز از آتش قصّه دل بی قراران است
یک لحظه از آتش گُشودی تا خدا پَر را
پایین کشیدی پرچم سُفیانیان را تو
آورد این عزمت به تحسین مالک اشتر را
پیکر نه! خاکستر به یک تابوت آوردند!
سوزاند این معراج سُرخت جان رهبر را
ققنوس های سُرخی از خاکسترت رویید
تا دشمنت خالی نبیند لحظه سنگر را
پُرشد گلو از بُغض سرخ و بُغض سرخ و بُغض....
کنج اتاق این بُغض ها پُر کرد دفتر را
کردی صدا از پُشت بیسیمت تو شاعر را
عطر نفسهایت سرود این بیت آخر را
نگین نقیبی
آوای مقاومت صدایت سردار
پیروز شویم با دعایت سردار
الگوی تمام مردم آزاده!
"آزادی قدس، خونْ بهایت سردار"
∎