سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): پنج سال سخت از اقدام غیرانسانی رئیس جمهور وقت آمریکا و فقدان سردار دلها در بامداد ۱۳ دی ۱۳۹۸ با حمله موشکی پهپادهای آمریکایی میگذرد. در این حادثه تروریستی، سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران، ابومهدی المهندس معاون نیروی مردمی عراق (الحشد الشعبی) و همراهانشان به شهادت رسیدند.
شاعران آیینی هرمزگان به مناسبت گرامیداشت یاد و خاطره حاج قاسم سلیمانی، اشک قلمها را جاری ساختند و خویشتن نیز در این فراق اشک ریختند.
مهرنوش ایزدپرست- شاعر آیینی:
نجابت جنوب طعم خرما میدهد
از استبداد این کلمات
شب پاشیده در اذان ظهر
انجماد شیون در شریان
سلام قاسم!
مرزها با رمز چشمان تو باز میشوند
با تو لابلای آگاهی قدم زدیم
هلیل که کم آب شد
حرف های بودار زد
تو بر حاشیه اش
گل شب بو کاشتی.
اصلاً تو بودی که بودار نشود چیزی
وطن
قیام
خونهای شتک زده.
نه دربند قاب نه القاب
کوه بود
سرما و سوت انفجار
نجابت جنوب طعم خرما میدهد
و ابرها
نمیتوانند پشت خورشید را به زمین بزنند.
خبر عجیب بود
لبخند رابُر را برد.
دوست نداشتیم به تو بچسبند برچسبها
پشیمانی پیشانی بند شد.
خبر عجیب بود
خواستیم پنهان کنیم
گلوی هلیل خشکتر نشود
اما انگشترت...
حیدر رضائی گشوئیه- شاعر آیینی:
شکست آیینه و نشکست باورهای توفانی
شکست آیینه و نشکست باورهای توفانی
کم آوردند بیشک نعرههای پست شیطانی
غمی جان را جهانی را فراخواندست بی تردید
به صد دفتر نه میگنجد و میدانم که میدانی
پس از یک عمر شیدایی شکوفه برتنش بارید
و عطر آرزو پیچید در یک روز پایانی
تمام صفحه جان را غبار غصهها پُر کرد
و اشک از دیدهها بارید مثل روز بارانی
به دنبال فرار از انتقام سخت، درگیرند
نشان به این نشان از این تحرکهای پنهانی
پشیمان میشود دشمن ز کار خویش چون امروز
فراوان شد دراین عالم هوادار سلیمانی
تمام سایهی وحشت چو چتر خویش گسترده ست
چه میترسند شیطانها ز باورهای توفانی.
غلام امینی دومشهری- مولف:
بعضی وقتها...
بعضی وقتها...
خدا هم دوست دارد
اسم خیابانهایش را
به نام تو بُگذارد.
محمدزمان حیدری- شاعر دَری زبان:
زودتر بیا که باغ خیس باران نمیشود
چشمان خویش را
به خواب خورشید قرض میدهم
تا ستاره چیند ماهتاب
تا باز آید نور
سرد، سرد است اینجا
تو را میخواهد مرواریدها
که جنگ را تجربه کرده
با مرجان صورتی کلاغهای سرخ
سکوت دنیا و شهر را شکستهاند
نهنگ ماهی درون تنگ
نمیآورد تاب
زودتر بیا که باغ خیس باران
نمیشود.
حجتالاسلام بهزاد پودات- شاعر آیینی:
سنگینتر از کوه است داغت حاج قاسم
بو میکشد بغداد خندان پیکرت را
آخر شکستند این حرامی ها پرت را
آن سو تر از دلواپسی ها آسمان هم
دارد تماشا میکند انگشترت را
میخواستی از کاظمی ها جا نمانی
آزرده بود این زخم دیرین حنجرت را
سنگینتر از کوه است داغت حاج قاسم
دادی امانت دست یاران خنجرت را
تکثیر شد اندیشه هایت زود سردار
رویانده ای در ذهن دنیا باورت را
از بین آهن پارهها و دود و آتش
خورشید میخواهد که بردارد سرت را
حالا که در آغوش کرمان جا گرفتی
هرگز مبر از یاد خود هم سنگرت را
خفاشها در روز پروازت نوشتند
مانند زینب (س) پروراندی دخترت را
ققنوس ما برخیز از جا تا ببینند
اعجاز عیسی گونه از خاکسترت را.