به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «به عشق خمینی» روایت زمانه، زندگی و یک عمر تلاش انقلابی حاج علی آقامحمدی است. علی آقامحمدی از جمله شاگردان امام خمینی (ره) است که در کلاس نهضت؛ درس هوشیاری، وظیفهشناسی و انجام به موقع تکلیف را فراگرفته است.
اوج کارهای علی آقامحمدی از ۱۷ دی ماه سال ۵۶ آغاز شد. پس از توهین روزنامه اطلاعات به امام خمینی (ره) در هفدهم دی ماه سال ۵۶، دروس حوزه علمیه قم در اعتراض به این عمل رذیلانه در روز ۱۸ دی تعطیل و مراجع، علما و طلاب حوزه این اقدام روزنامه اطلاعات را محکوم و حمایت خود را از مرجع تقلید شیعیان اعلام کردند. علی آقامحمدی و یاران انقلابیاش در بازار قم باخبر میشوند که قرار است از فردای روز اعتراض (یعنی از ۱۹ دی ماه) دروس حوزه طبق روال پیگیری شود. آنها شبانه به منزل آیتالله نوری همدانی رفته و به این مساله معترض میشوند و از این عالم بزرگ درخواست میکنند که با توجه به فرصت پیشآمده برای مردم انقلابی، اعتراضات ادامه یابد. در این جلسه بازاریان متعهد میشوند که صبح ۱۹ دی تظاهراتی را از بازار شروع کرده و با حضور در حرم حضرت معصومه (س) و مسجد اعظم از علمایی که مشغول درس هستند درخواست کنند، تا کلاسهای درسشان را تعطیل و با این حرکت اعتراضی همراهی نمایند.
همین اتفاق میافتد و حادثه ۱۹ دی ماه و قیام مردم قم رقم میخورد که با سرعت زیادی سراسر کشور را فرا گرفت و منجر به شکست رژیم ظالم پهلوی شد. این کتاب روایت زمانه و زندگی چنین کسی است.
داستان ارسال اولین کمکهای مردمی به جبهه های جنگ تحمیلی که چراغش از قم روشن شد. پشت پرده مراقبت تا پای جان از آراء مردمی در قامت ناظر شورای نگهبان زیر رگبار و سیلاب تهمتها و هجمهها به عشق حفظ انقلاب از تفکر نااهلان، برپایی اولین نماز جمعه بعد از انقلاب در کشور و بیش از ۳۰ سال راهبری ستاد نماز جمعه قم، حضور در هیأت امنای ساخت ضریح اباعبدالله الحسین علیه السلام، ناگفته های راهپیمایی ۲۲ بهمن ۱۳۹۱ قم، بخشی از روایت زمانه، زندگی و یک عمر تلاش انقلابی علی آقامحمدی است که در کتاب «به عشق خمینی» در نوزده فصل با روایتی داستانی و مستند به قلم امیرحسین انبارداران و با مقدمه استاد حمید حسام قرار گرفته است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
ابتدای کوچهای تنگ و باریک، شیخ افغانی دستش را تکان داد سمت راست، و رد شد. نگاه کردی سینۀ دیوار. تابلوی نشانی را روی تکهای کاشی خواندی: «زقاق ۵۷ محلة ۲۰۶ حی الحویش»
رفتی داخل کوچه، دو رفیقت هم کنارت. دانههای درشت عرق خیس کرده بود پیکرت را. صورتت را انگار شسته بودی. گرمای تابستان نجف، خرما را هم میپخت، چه برسد به تن آدمی! گرمای تن تو، بیشتر، عطر هیجانی بود که جانت انتظارش را میکشید؛ دیدار با مرادت.
سمت راست کوچه، خانۀ آجری دوطبقه که مثل خیلی از خانههای نجف بالکن طبقۀ بالایش جلوتر بود، نگاهت را جلب کرد طرف خودش. در چوبی بود و نیمهباز. صدای تند و پیدرپی ضربان قلبت را میشنیدی… داخل شدی. پلهها را رفتی بالا. پلهها تو و دو رفیقت را کشاند توی خانۀ دیگری؛ خانۀ اندرونی آقای خمینی.
شیخ غلامرضا رضوانی نشسته بود پشت یک میز کوچک، جلوی اتاق آقای خمینی. سلام کردی. محمد شجاعفرد و سیدابراهیم حسینی را نشان دادی و گفتی: «با دوستانم از قم…»
حرفت را برید رضوانی. تند گفت: «چرا تأخیر کردید؟ چرا دیر آمدید؟ آقا منتظرتان است…»
«به عشق خمینی» در ۴۱۶ صفحه، قطع رقعی با شمارگان هزار نسخه و با قیمت ۳۲۰ هزار تومان توسط انتشارات شهید کاظمی به کتابفروشیهای سراسر کشور عرضه شده است.
∎