جوان آنلاین: روز سه شنبه دوم اردیبهشتماه ۹۳، زنی در یکی از شهرهای استان سیستان و بلوچستان به اداره پلیس رفت و از ناپدید شدن ناگهانی خواهر جوانش به نام سیمین شکایت کرد.
وی در توضیح ماجرا گفت: «خواهرم سیمین چند سال قبل از شوهرش جدا شد و پس از آن در یک آپارتمان تنها زندگی میکرد. من هر چند روز یک بار با او در ارتباط بودم، اما الان چند روزی است که از خواهرم بیخبرم. ساعتی قبل به خانهاش رفتم، اما در را باز نکرد و تلفن همراهش هم خاموش است. الان نگرانم برای او اتفاق بدی رخ داده باشد.»
شوهر صیغهای
با شکایت زن جوان، تحقیقات برای پیدا کردن ردی از زن گمشده به دستور بازپرس جنایی کلید خورد و مأموران دست به تحقیقات تخصصی زدند. بررسیها نشان داد از چند ماه قبل مرد جوانی به نام کامیار به خانه سیمین رفت و آمد داشته و آخرین بار هم او در خانه زن جوان دیده شده است. مأموران پلیس در بررسیهای بعدی دریافتند کامیار چند ماه قبل سیمین را صیغه موقت کرده، به همین دلیل هم به خانه او آمد و شد داشته است. بدین ترتیب مرد جوان به عنوان مظنون به اداره پلیس احضار شد، اما ادعا کرد از سرنوشت زن صیغهاش بیخبر است. او گفت که آخرین بار به درخواست سیمین به خانهاش رفته و یک ساعتی هم آنجا بوده و سپس از آنجا خارج شده و پس از آن خبری از او ندارد.
اعتراف
در حالی که متهم مدعی بود خبری از زن صیغهاش ندارد، اما دلایل و شواهد حکایت از آن داشت وی روز حادثه جسم پتوپیچ شدهای را از خانه سیمین خارج و به داخل خودرویش منتقل کرده است. با به دست آمدن این اطلاعات، فرضیه قتل زن جوان به دست شوهر صیغهاش برای مأموران قوت گرفت و او مورد بازجویی فنی قرار گرفت.
متهم سرانجام به قتل سیمین اعتراف کرد و در ادعایی گفت: «شش ماه قبل از حادثه با سیمین آشنا شدم و وقتی فهمیدم شوهر ندارد، او را به عقد موقت خودم درآوردم. از آنجایی که همسر و چهار فرزند دارم با سیمین قرار گذاشتم از این موضوع همسرم و خانوادهام خبردار نشوند و او هم قبول کرد. من به خانه سیمین رفت و آمد داشتم و با هم خوب بودیم تا اینکه مدت صیغه ما تمام شد و من مایل نبودم صیغه را تمدید کنم، چون میترسیدم خانوادهام متوجه شوند و زندگیام خراب شود، اما سیمین اصرار داشت دوباره مدت صیغه را تمدید کنیم و وقتی فهمید من تصمیمم را برای جدایی گرفتهام مرا تهدید کرد اگر صیغهنامه را تمدید نکنم رازم را پیش خانوادهام آشکار میکند. او تهدید کرد عکسهای خصوصی و مدارکی را که از من دارد برای همسر و خانواده همسرم میفرستد. روز حادثه برای صحبت کردن به خانهاش رفتم و به خاطر همین موضوع با هم مشاجره کردیم و وقتی او شروع به داد و فریاد کرد با دستانم جلوی دهانش را محکم گرفتم که لحظاتی بعد متوجه شدم نفس نمیکشد.»
فاتحهخوانی پس از قتل
قاتل ادامه داد: «همان لحظه پشیمان شدم، اما کاری از دستم ساخته نبود. ۲۴ ساعت بالای سر جسد نشستم و گریه کردم. پس از ۲۴ساعت جسد را پتوپیچ و از خانه خارج کردم و به بیابانهای اطراف شهر بردم و دفن کردم. در این مدت چند باری سر خاکش رفتم و خواستم مرا ببخشد، چون من قصد قتل او را نداشتم.»
تلاش ریشسفیدان
متهم پس از اعتراف به قتل راهی زندان و مدتی بعد هم برای محاکمه به دادگاه کیفری استان منتقل شد. اولیای دم برای قاتل درخواست قصاص دادند و قضات دادگاه هم کامیار را مجرم شناختند و وی را به قصاص محکوم کردند. کامیار مدتی قبل برای اجرای حکم پای چوبه دار رفت و زمانی که طناب دار به گردنش آویخته شد با گریه و التماس از اولیای دم مهلت گرفت و به سلولش بازگشت. پس از این مهلت ریشسفیدان و بزرگان محل تلاش زیادی برای جلب رضایت اولیای دم انجام دادند. در حالی که قرار بود به زودی متهم حکم قصاصش اجرا شود، تلاش ریشسفیدان نتیجه داد و اولیای دم اعلام کردند متهم را به شرط پرداخت دیه میبخشند. اولیای دم اعلام کردند قصد دارند با قسمتی از دیه مقتول برای کودکان بیسرپرست و خانوادههای بیبضاعت لباس گرم بخرند.
درخواست اولیای دم از سوی متهم و خانوادهاش پذیرفته شد. بدین ترتیب قاتل که از ۱۰ سال قبل در زندان به سر میبرد از یک قدمی مرگ به زندگی دوباره
بازگشت.