قدس؛ کارتر ملقمهای از تناقضهاست؛ او دموکراتی بود که از شاه و نظام شاهنشاهی خوشش میآمد، در آستانه انقلاب تصور میکرد ایران جزیره ثبات است و شاه قول داده بود همه چیز امن و امان است، او حتی یک ژنرال بلند مرتبه را فرستاد ایران تا مردم را سلاخی کند، این یک روایت کوتاه از دموکراتی بود که دلش برای همهچیز میسوخت بهجز مردم.
با مرور آنچه آمریکاییها در این نیم قرن برای ملت ایران در سر میپروراندند و کارتر به عنوان سی و نهمین رئیسجمهور ایالات متحده در بخشی از آن درصدد اجرایی کردنش و به زانو درآوردن ایران بود، حالا و با مرگش میتوان کارنامه او را به عنوان یک عمر آرزو بر دل ماندن و ناکامی مطلق، بست و بایگانی کرد. مرگ او که همین دو روز پیش در یکشنبه ۲۹ دسامبر اتفاق افتاد، بهانه خوبی است تا کارنامه سیاسی او را مورد بازخوانی قرار دهیم. کارنامهای که به باور بسیاری، ناکامیهای او در قبال ایرانِ انقلابی، حیات سیاسیاش را بهشدت تحت تأثیر قرار داد تا جایی که نه تنها بهواسطه سیاستهای خصمانهاش در قبال ملت ایران، تصویر نفرتانگیزی از او در ذهن و خاطره مردم ایران به یادگار گذاشت بلکه سبب شد زمانی نیز که اتاق بیضی کاخسفید را ترک میکرد، از او به رئیس جمهور نامحبوبی یاد کنند که نتوانست از رؤیای آمریکایی بهخوبی حراست کند.
کارتر دو سال پیش از انقلاب ۱۹۷۹ در ایران (۱۳۵۷ شمسی) در ژانویه ۱۹۷۷ وارد کاخسفید شد و سکان ریاستجمهوری را به دست گرفت. البته روی کار آمدن کارتر بیش از همه متأثر از شکستهای آمریکا در ویتنام و رسواییهای سیاسی در این کشور بود و همین مسئله نیز سبب شده بود در فضای سرخورده و خسته از جنگ آمریکا، شعارهایی چون بازگشت به اصول اخلاقی و حقوق بشر مورد توجه آمریکاییها قرار گرفته و حتی این ایده به فضای سیاست خارجی آمریکا برای بازسازی تصویر آمریکاییها نزد افکار عمومی سرایت کند.
با مطرح شدن ایده «حقوق بشر» به عنوان محوریترین شاخص سیاست خارجی در دولت کارتر، حکومت ایران و محمدرضا پهلوی از این حیث در مظان اتهام قرار میگرفتند، چرا که مثلاً در ۱۹۷۵، سازمان عفو بینالملل در بیانیهای اعلام کرده بود هیچ کشوری در جهان، وضعیت نابسامان نقض حقوق بشر در ایران را ندارد. اینها ولی مسائلی نبود که بتواند در نسبت با وزنه منافع آمریکاییها در ایران، وزن پیدا کرده و نسبتها را تغییر دهد. روی همین حساب بود که کارتر رابطهاش با ایرانِ عصر پهلوی را براساس منافع ملی و نه بحثهای حقوق بشری سامان داد. «هنری پرشت» مسئول میز ایران در وزارت امور خارجه آمریکا در سالهای ۱۹۷۸ تا ۱۹۸۱ درباره زیرفشار قرار دادن شاه توسط کارتر مینویسد: «من هرگز به یاد نمیآورم جیمی کارتر درباره مسئله حقوق بشر، شاه را تحت فشار گذاشته باشد. حتی یک پیام هم در این زمینه مطرح نشده است». (کریسمس در نیاوران، ص۳۲)
طرح این مباحث از این نظر اهمیت دارد که عدهای، کاهش حمایت آمریکاییها از محمدرضاشاه را عامل سقوط او میدانند، در حالی که بازخوانی دوران ریاست جمهوری کارتر و سیاستهای دوگانهای که او برخلاف شعارهای انتخاباتیاش در قبال ایران در پیش گرفت، نشان میدهد کارتر تمام و کمال تلاش کرد این مهره حافظ منافع آمریکا بر اریکه قدرت باقی بماند. فرستادن ژنرال هایزر توسط کارتر برای بررسی وضعیت سیاسی ایران و ماندن یا نماندن شاه و همچنین طراحی یک کودتا برای باقی ماندن سلطنت در ایران بهترین گواه بر همین مدعاست.
از برجستهترین اتفاقات در نسبت کارتر و ایران میتوان به سفرش در ۱۰ دی ۱۳۵۶ به تهران اشاره کرد؛ سفری که در آن در حالی که جامهای شراب را با شاه ایران بر سر ضیافت شام به مناسبت کریسمس به هم میزدند، محمدرضا پهلوی را «محبوب مردم» خواند و گفت: «به دلیل رهبری بزرگ شاه، ایران جزیره ثبات در یکی از آشوبزدهترین نقاط جهان شده است».
با سقوط شاه و ناکامی کارتر در جلوگیری از انقلاب مردم ایران، رویدادی در ادامه اتفاق افتاد که شکست سیاسی دیگری را چه بسا بزرگتر در کارنامه سیاسی او رقم زد. انقلاب ۵۷، انقلاب دومی را نیز به تعبیر حضرت امام خمینی(ره) در ادامه خودش داشت و آن تسخیر سفارت آمریکا به دست دانشجویان انقلابی بود. ماجرای تسخیر سفارت توسط دانشجویان که از همان زمان به تسخیر لانه جاسوسی از آن تعبیر شد، بیش از هر چیزی متأثر از جو انقلابی و البته بیمناکی از کودتایی بود که ممکن بود همچون ۲۸ مرداد دوباره جریان وابسته به غرب را در ایران بر سر کار بیاورد. در این میان دستور کارتر مبنی بر صدور اجازه ورود شاه به خاک آمریکا در ۱۴روز پیش از ماجرای تسخیر سفارت، این گزاره را تقویت کرده بود. به هر ترتیب این ماجرا مقدمهای بر ماجرای گروگانگیری ۴۴۴روزهای شد که استیصال و شکست سیاسی کامل را به دست جوانان انقلابی ایران برای کارتر رقم زد. موضوعی که ناکامی در آن سبب شد دوران ریاست جمهوری کارتر تداوم نیابد و او عرصه را به رقیب انتخاباتیاش واگذار کند.
اردیبهشت ۵۹، کارتر آخرین حربهای که میتوانست بهواسطه آن، وجهه سیاسی خود را بازسازی کرده و ورق را پیش از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به نفع خود برگرداند به کار گرفت. این ایده، همان عملیات «پنجه عقاب» بود که با مأموریتی که «شنهای کویر طبس» به اذن الهی انجامش دادند به شکست مطلق و افتضاح نظامی برای نیروهای به اصطلاح زبده آمریکایی بدل شد. کارتر باوجود اعمال اولین تحریمها علیه ایران، بلوکه کردن داراییهای ملت در ایالات متحده و اعمال چندین سیاست خصمانه دیگر علیه ایران برای نخستین بار، در نهایت به یک بازنده مطلق در برابر مردم ایران بدل شد و با آرزوی به زانو درآوردن ایران، در ۱۰۰سالگی مُرد. در بُعد مسائلی فراتر از ایران نیز کارتر اینقدر زنده ماند که با وقوع «طوفانالاقصی» در هفتم اکتبر سال گذشته، شاهد به باد رفتن توافقنامهای باشد که او پایهگذارش میان اعراب و اسرائیل بود؛ «کمپ دیوید» درواقع توافقنامهای با عنوان «چارچوب صلح خاورمیانه» بود که شهریور ۱۳۵۷ با حضور کارتر میان رئیسجمهور مصر، انور سادات و نخستوزیر اسرائیل، مناخم بگین امضا شد.