بهگزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز بوشهر، بوشهر استان زیبایی که شریانهای اقتصادی کشور از دل آن عبور میکند، امروزه با بحرانی عمیق و چالشبرانگیز مواجه است؛ بحرانی که نه به ذخایر عظیم نفت و گاز آن مربوط میشود و نه به جایگاه استراتژیکش در اقتصاد ملی، بلکه به سلامت مردمی گره خورده است که در سایه ثروتهای بیپایان، به ابتداییترین حقوقشان دسترسی ندارند. این تناقض تلخ، زخم عمیقی بر پیکره عدالت اجتماعی و درمانی کشور است و صدای این زخم ناسور، بیپاسختر از همیشه در میان سکوت مدیران طنینانداز شده است.
وقتی بیمارستانها زیر بار غفلت خم میشوند
بیمارستانهای استان بوشهر، بهویژه مراکز حیاتی، چون بیمارستان بنتالهدی و بیمارستان سلمان فارسی، مدتهاست که از تأمین و نگهداری تجهیزات پزشکی حیاتی عاجز ماندهاند. دستگاههای سنگشکن کلیه، که نقشی کلیدی در درمان بیماران کلیوی دارند، یا به دلیل خرابی از کار افتادهاند یا کاملاً از دسترس خارج شدهاند. این کمبودها، بیماران را از درمان در شهر خود محروم کرده و آنها را به سفری طاقتفرسا به شهرهای دیگر وادار میکند.
تصور کنید بیماری که از درد سنگ کلیه رنج میبرد، به جای مداواشدن در بیمارستان محل زندگیش، مجبور است مسیرهای طولانی، خطرناک و پرحادثه را با جسمی رنجور طی کند. این سفرها، جز هزینههای مالی هنگفتی که بر دوش بیماران و خانوادههایشان میگذارد، فشار جسمی و روانی عمیقی نیز برجای میگذارد. آیا چنین وضعیتی، برای استانی که گنجینهای از ثروتهای ملی را در خود جای داده، پذیرفتنی است؟
سفرهای درمانی؛ از درد جسم تا زخم عدالت
بحران تجهیزات درمانی در بوشهر، سوای آنکه یک مشکل فنی باشد، نمادی از گسست عمیق عدالت اجتماعی است. چرا مردمی که ثروتهای عظیم کشور از خاک آنها استخراج میشود، باید برای ابتداییترین خدمات درمانی، رنج چنین سفرهایی را به جان بخرند؟ چرا زیرساختهای درمانی بوشهر، همپای جایگاه اقتصادی آن استان رشد نکردهاند؟
سفر به شیراز یا دیگر شهرها برای بسیاری از بیماران، تنها راه چاره است، اما این امید نیز اغلب به کابوسی دیگر تبدیل میشود. صفهای پر ازدحام مراکز درمانی، نبود امکانات کافی حتی در بیمارستانهای مقصد و هزینههای سنگین اقامت و درمان، نه تنها درمان را دشوارتر میکند، بلکه بسیاری از بیماران را در مرز فروپاشی جسمی و روحی قرار میدهد. این وضعیت، بیتردید نمود بارزی از سوءمدیریت و غفلت است.
مدیریت ناکارآمد؛ زخمی که درمان نمیشود
بحران سلامت در بوشهر، بیش از آنکه نتیجه کمبود منابع باشد، بازتابی از مشکلات عمیق مدیریتی و برنامهریزی نادرست است. چگونه ممکن است استانی که میلیاردها دلار از منابع ارزی کشور را تأمین میکند، در فراهم کردن ابتداییترین خدمات درمانی خود ناتوان باشد؟ آیا تأمین بودجه برای تعمیر یا جایگزینی دستگاههای پزشکی ضروری، در برابر درآمدهای کلانی که از این استان به دست میآید، هزینهای سنگین به شمار میرود؟
این بحران نتیجه سالها بیتوجهی به نیازهای مردم است. در ساختاری که اولویتبندیها به درستی انجام نمیشود و سلامت مردم در حاشیه تصمیمگیریها قرار میگیرد، چنین وضعیتی اجتنابناپذیر است. این ناکارآمدی، هم زیرساختهای درمانی بوشهر را به مرز فروپاشی رسانده و هم اعتماد عمومی به نظام درمانی و مدیریتی کشور را نیز به شدت خدشهدار کرده است.
بحران سلامت؛ از جسم تا روان
مسئله سلامت در بوشهر، تنها به ابعاد جسمی محدود نیست. اضطراب و استرس ناشی از نبود امکانات درمانی، تأثیرات مخربی بر سلامت روان بیماران و خانوادههای آنان بر جای میگذارد. وقتی خانوادهای مجبور میشود برای درمان یکی از اعضای خود، تمام یا بخشی از داراییهایش را بفروشد یا وامهای سنگین بگیرد، هم از نظر مالی و هم از نظر روانی آسیب میبیند. این فشار روانی، در نهایت به کاهش اعتماد عمومی و زوال امید در جامعه منجر میشود.
راهحل؛ بوشهر نیازمند عدالت درمانی است
بحران سلامت در بوشهر، دیگر یک مسئله و چالش بومی نیست؛ این بحران، زنگ خطری ملی است. استانی که نقشی حیاتی در اقتصاد کشور دارد، نباید قربانی کمبودها و سوءمدیریتها باشد. برای پایان دادن به این بحران، اقداماتی فوری و ملی ضروری است:
۱. تخصیص بودجه ویژه: تأمین فوری تجهیزات پزشکی، بهویژه دستگاههای سنگشکن کلیه، باید در اولویت قرار گیرد.
۲. تقویت زیرساختهای درمانی: توسعه بیمارستانهای تخصصی مجهز در بوشهر، به عنوان یک پروژه ملی ضروری است.
۳. افزایش نیروی متخصص: جذب پزشکان و کادر درمانی با ارائه تسهیلات و مزایای ویژه، میتواند بخشی از مشکلات را کاهش دهد.
۴. شفافیت و پاسخگویی: نظارت دقیق بر نحوه تخصیص منابع و ارائه گزارشهای شفاف به مردم، میتواند اعتماد عمومی را بازسازی کند.
آیا قلب بوشهر دوباره خواهد تپید؟
بحران سلامت در بوشهر، آزمونی است برای عدالت اجتماعی و کارآمدی مدیریتی در کشور. استانی که در اقتصاد ایران جایگاهی بیبدیل دارد، نباید در سایه سوءمدیریت و بیتوجهی به حاشیه رانده شود. بوشهر، با منابع غنیاش، میتواند الگویی برای توسعه و رفاه باشد، اما این تنها در صورتی ممکن است که سلامت مردم به عنوان اولویتی اساسی در دستور کار قرار گیرد.
اکنون زمان آن رسیده است که صدای مردم بوشهر شنیده شود. آیا این استان، به جای تحمل درد و رنج، طعم عدالت و توسعه را خواهد چشید؟ آیا مسئولان پیش از آنکه این زخم عمیقتر شود، برای درمان آن اقدامی خواهند کرد؟ یا اینکه بوشهر همچنان در انتظار روزی خواهد ماند که قلبش، با نگاه ملی، دوباره بتپد؟
سید محیالدین حسینیمقدم
وقتی بیمارستانها زیر بار غفلت خم میشوند
بیمارستانهای استان بوشهر، بهویژه مراکز حیاتی، چون بیمارستان بنتالهدی و بیمارستان سلمان فارسی، مدتهاست که از تأمین و نگهداری تجهیزات پزشکی حیاتی عاجز ماندهاند. دستگاههای سنگشکن کلیه، که نقشی کلیدی در درمان بیماران کلیوی دارند، یا به دلیل خرابی از کار افتادهاند یا کاملاً از دسترس خارج شدهاند. این کمبودها، بیماران را از درمان در شهر خود محروم کرده و آنها را به سفری طاقتفرسا به شهرهای دیگر وادار میکند.
تصور کنید بیماری که از درد سنگ کلیه رنج میبرد، به جای مداواشدن در بیمارستان محل زندگیش، مجبور است مسیرهای طولانی، خطرناک و پرحادثه را با جسمی رنجور طی کند. این سفرها، جز هزینههای مالی هنگفتی که بر دوش بیماران و خانوادههایشان میگذارد، فشار جسمی و روانی عمیقی نیز برجای میگذارد. آیا چنین وضعیتی، برای استانی که گنجینهای از ثروتهای ملی را در خود جای داده، پذیرفتنی است؟
سفرهای درمانی؛ از درد جسم تا زخم عدالت
بحران تجهیزات درمانی در بوشهر، سوای آنکه یک مشکل فنی باشد، نمادی از گسست عمیق عدالت اجتماعی است. چرا مردمی که ثروتهای عظیم کشور از خاک آنها استخراج میشود، باید برای ابتداییترین خدمات درمانی، رنج چنین سفرهایی را به جان بخرند؟ چرا زیرساختهای درمانی بوشهر، همپای جایگاه اقتصادی آن استان رشد نکردهاند؟
سفر به شیراز یا دیگر شهرها برای بسیاری از بیماران، تنها راه چاره است، اما این امید نیز اغلب به کابوسی دیگر تبدیل میشود. صفهای پر ازدحام مراکز درمانی، نبود امکانات کافی حتی در بیمارستانهای مقصد و هزینههای سنگین اقامت و درمان، نه تنها درمان را دشوارتر میکند، بلکه بسیاری از بیماران را در مرز فروپاشی جسمی و روحی قرار میدهد. این وضعیت، بیتردید نمود بارزی از سوءمدیریت و غفلت است.
مدیریت ناکارآمد؛ زخمی که درمان نمیشود
بحران سلامت در بوشهر، بیش از آنکه نتیجه کمبود منابع باشد، بازتابی از مشکلات عمیق مدیریتی و برنامهریزی نادرست است. چگونه ممکن است استانی که میلیاردها دلار از منابع ارزی کشور را تأمین میکند، در فراهم کردن ابتداییترین خدمات درمانی خود ناتوان باشد؟ آیا تأمین بودجه برای تعمیر یا جایگزینی دستگاههای پزشکی ضروری، در برابر درآمدهای کلانی که از این استان به دست میآید، هزینهای سنگین به شمار میرود؟
این بحران نتیجه سالها بیتوجهی به نیازهای مردم است. در ساختاری که اولویتبندیها به درستی انجام نمیشود و سلامت مردم در حاشیه تصمیمگیریها قرار میگیرد، چنین وضعیتی اجتنابناپذیر است. این ناکارآمدی، هم زیرساختهای درمانی بوشهر را به مرز فروپاشی رسانده و هم اعتماد عمومی به نظام درمانی و مدیریتی کشور را نیز به شدت خدشهدار کرده است.
بحران سلامت؛ از جسم تا روان
مسئله سلامت در بوشهر، تنها به ابعاد جسمی محدود نیست. اضطراب و استرس ناشی از نبود امکانات درمانی، تأثیرات مخربی بر سلامت روان بیماران و خانوادههای آنان بر جای میگذارد. وقتی خانوادهای مجبور میشود برای درمان یکی از اعضای خود، تمام یا بخشی از داراییهایش را بفروشد یا وامهای سنگین بگیرد، هم از نظر مالی و هم از نظر روانی آسیب میبیند. این فشار روانی، در نهایت به کاهش اعتماد عمومی و زوال امید در جامعه منجر میشود.
راهحل؛ بوشهر نیازمند عدالت درمانی است
بحران سلامت در بوشهر، دیگر یک مسئله و چالش بومی نیست؛ این بحران، زنگ خطری ملی است. استانی که نقشی حیاتی در اقتصاد کشور دارد، نباید قربانی کمبودها و سوءمدیریتها باشد. برای پایان دادن به این بحران، اقداماتی فوری و ملی ضروری است:
۱. تخصیص بودجه ویژه: تأمین فوری تجهیزات پزشکی، بهویژه دستگاههای سنگشکن کلیه، باید در اولویت قرار گیرد.
۲. تقویت زیرساختهای درمانی: توسعه بیمارستانهای تخصصی مجهز در بوشهر، به عنوان یک پروژه ملی ضروری است.
۳. افزایش نیروی متخصص: جذب پزشکان و کادر درمانی با ارائه تسهیلات و مزایای ویژه، میتواند بخشی از مشکلات را کاهش دهد.
۴. شفافیت و پاسخگویی: نظارت دقیق بر نحوه تخصیص منابع و ارائه گزارشهای شفاف به مردم، میتواند اعتماد عمومی را بازسازی کند.
آیا قلب بوشهر دوباره خواهد تپید؟
بحران سلامت در بوشهر، آزمونی است برای عدالت اجتماعی و کارآمدی مدیریتی در کشور. استانی که در اقتصاد ایران جایگاهی بیبدیل دارد، نباید در سایه سوءمدیریت و بیتوجهی به حاشیه رانده شود. بوشهر، با منابع غنیاش، میتواند الگویی برای توسعه و رفاه باشد، اما این تنها در صورتی ممکن است که سلامت مردم به عنوان اولویتی اساسی در دستور کار قرار گیرد.
اکنون زمان آن رسیده است که صدای مردم بوشهر شنیده شود. آیا این استان، به جای تحمل درد و رنج، طعم عدالت و توسعه را خواهد چشید؟ آیا مسئولان پیش از آنکه این زخم عمیقتر شود، برای درمان آن اقدامی خواهند کرد؟ یا اینکه بوشهر همچنان در انتظار روزی خواهد ماند که قلبش، با نگاه ملی، دوباره بتپد؟
سید محیالدین حسینیمقدم