برای فرار از جنگ و جدال های خانوادگی، به جست و جوی محبت در بیرون از منزل روی آوردم و به امید ازدواج با جوانی پرایدسوار، عشقی خیابانی را تجربه کردم اما خیلی زود او مرا به یک پارتی شیطانی کشاند و ...
به گزارش روزنامه خراسان، دختر۱۵ ساله که پس از فرار از منزل درگیر هوسرانی های پسری شیطان صفت شده بود با بیان این که اشتباهی شرم آور زندگی ام را نابود کرد، به کارشناس اجتماعی کلانتری شفای مشهد گفت: پدرم کارگر خدماتی یکی از ادارات نیمه دولتی است که با سختی و زحمت نان حلالی سرسفره خانواده اش می گذارد اما درگیری و مشاجره های او با مادرم پایانی نداشت به گونه ای که با هر بهانه ای به جنگ و جدل می پرداختند و من از این وضعیت بسیار رنج می بردم. به همین خاطر عشق و محبت را در بیرون از منزل جست وجو کردم و به عشقی هیجانی و خیابانی دل باختم که احساس می کردم به سوی خوشبختی می روم.
کیارش هم که به نقطه ضعف من پی برده بود، مدام از رویاهای زیبا و دنیایی عاشقانه سخن می گفت و من همه وعده ها و حرف هایش را باور می کردم. بارها با او در پارک و سینما و کافی شاپ قرار می گذاشتم و در دنیایی هیجانی و پر از عشق پوشالی زندگی می کردم تا این که کیارش پیشنهاد قدم زدن در خیابان های خلوت و تاریک نیمه شب را مطرح کرد. ابتدا می ترسیدم ولی خیلی زود به شیوههای فرار از خانه اندیشیدم. طولی نکشید که بدون تامل در فرجام این رفتار دلهره آور و هوس آلود زمانی که همه اعضای خانواده ام در خواب بودند به آرامی از رخت خواب بیرون آمدم و راهی محل قرار شدم. کیارش با دو دختر و یک پسر دیگر درون پراید منتظرم بود . هنوز نمی دانستم که افراد داخل خودرو چه کسانی هستند که خود را در یک پارتی شبانه دیدم. تازه فهمیدم همه این ها یک دام شیطانی است و آن دختران هم مانند من فریب دوستان شیطان صفت خود را خورده اند و طعمه عشق های خیابانی شده اند. یک لحظه تصویر پدرم از مقابل چشمانم عبور کرد که با چه سختی و زحمتی برای حفظ حرمت خانواده اش تلاش می کند. از خودم بدم آمد و عرق شرم برپیشانی ام نشست ولی دیگر فریب نقشه شوم کیارش را خورده بودم. او روز بعد مرا در یکی از خیابان های شهر پیاده کرد و انگار نه انگار که آینده ام را به بازی گرفته است. گریه و التماس و حتی فریادهایم به جایی نرسید. آن پسر سنگدل با همین شیوه دختران را فریب می داد و من هم یکی از قربانیان عشق های هوس آلود خیابانی بودم.
روی بازگشت به خانه را نداشتم و از خودم متنفر بودم. به همین دلیل به کلانتری آمدم و کارشناس اجتماعی را امینی دلسوز یافتم؛ اما ای کاش ...
با توجه به اهمیت ماجرا، بررسیهای مشاوره ای با دعوت از پدر و مادر دختر جوان در حالی با راهنماییهای تجربی و پلیسی سرگرد احسان سبکبار(رئیس کلانتری شفای مشهد) در دایره مددکاری آغاز شد که تحقیقات پلیس نیز با هماهنگی های قضایی برای بازداشت پسر شیطان صفت ادامه یافت.
ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی