شناسهٔ خبر: 70539564 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: قدس آنلاین | لینک خبر

ایستاده در آوار...

۴۴۴ روز است که دارند شخم می‌زنند باریکه عزت را با همه مردمانش. هر دقیقه و هر ساعت و هر روزش داستانی دارد از شاهنامه حماسی و مراثی غزه

صاحب‌خبر -

معلوم نیست چقدرش روایت می‌شود و چند هزار برابرش مکتوم می‌ماند تا در بی‌تفاوتی زمانه هرز نرود و بر قساوت قلب تماشاگرانش نیفزاید. بالاخره ما ابنای بشر ظرفیتی داریم برای شنیدن و دیدن و دم برنیاوردن.

داستان‌ها گاهی هم از روزنه تنگ دوربین‌ها عبور می‌کنند تا چشمه‌هایی را به تصویر بکشند از حماسه‌ها؛ از مبارزی که بمب دست‌سازش را با دستان خودش به غول مسلح ۶۵ تنی می‌چسباند تا فرمانده‌ای که چوب‌دستی‌اش را، آخرین سلاحش را به سوی چشمان مسلح پهپاد دشمن پرتاب می‌کند.
این بار البته تصویر غرورآفرین دیگری ثبت شده است از پزشکی که تا آخر در سنگرش ایستاده است، با دستان خالی، روی کوهی از آوار و مقابل تانک‌های اشغالگران.
حسام ابوصفیه دیروز می‌توانست هرجایی غیر از جبالیا و بیمارستان کمال عدوان باشد. او خیلی وقت بود که سهمش را داده بود. خیلی بیشتر از وفاداری به سوگند پزشکی‌اش. در این ۴۴۴ روزی که با همراهی چند پزشک و پرستار از جان گذشته، تنها مرکز درمانی شمال غزه را زیر آتش و محاصره اسرائیلی‌ها سرپا نگه داشته بودند تا خانه امید ۲۰۰ هزار مقاوم شمال غزه باشند، در همه این مدتی که گفته بود آماده شهادت است یا ۶ ماه پیش که خانه‌اش را در مخیم نصیرات ویران کردند یا چهار ماه پیش که در حمله پهپادی به بیمارستان مجروح شده بود یا در حمله چندباره به بیمارستان که هر بار بازداشت و شکنجه شده بود.
یا همین سه ماه پیش که ابراهیم دوازده ساله‌اش را در همین بیمارستان جلو چشمش زدند و تنها پسرش را با دستان خودش کنار دیوار بیمارستان به خاک سپرد، واقعاً کسی از او توقع ماندن نداشت!
حسام ابوصفیه اما مانده بود و میدان را رها نکرد. حالا که بیمارستانش ویران شده و آتش در نیستان بیمارانش انداخته‌اند، رئیس بیمارستان کمال عدوان آخرین نفری است که سنگرش را ترک می‌کند تا مقابل تانک‌ها بایستد. تنها و آرام، با لباس سفیدی که گویی در حال عروج است در پس‌زمینه تیرگی ویرانی و تانک‌های ویرانگر. چنین رویین‌تنانی را مگر می‌شود شکست داد؟
محمد ولیان‌پور