مهدی مطهرنیا، کارشناس مسائل آمریکا با اشاره به مهمترین تحولات سیاست خارجی ایالات متحده در سال ۲۰۲۴ در گفتوگو با خبرنگار ایلنا اظهار کرد: سیاست خارجی آمریکا در سال گذشته میلادی تحت فشارهای متعدد در آخرین سال از دوره ۴ ساله جو بایدن قرار داشت. در این خصوص تیم سیاست خارجی بایدن سفرهای متعدد و مکرری را به نقاط بحرانخیز جهان انجام داد که نشان از تحت فشار بودن آنها در حوزه سیاست خارجی داشت و همین موضوع با انتخابات ریاست جمهوری در این کشور هم راستا شد که به زعم تمام نظرسنجیها، کامالا هریس پیروز اما در نهایت ترامپ به کاخ سفید خواهد رفت. این مهمترین وجه سامانه و سازمان سیاست خارجی برای بایدن در واشنگتن بود. پرونده اوکراین یکی از موضوعاتی بود که ایالات متحده در سال ۲۰۲۴ با آن مواجه بود و سعی کرد تا حمایت تمامقد خود به نفع زلنسکی را رقم بزند اما این در حالی بود که رئیسجمهوری اوکراین در داخل کشورش با فروریزش مقبولیت روبهرو شد و اتحادیه اروپا هم تلاش خود برای حمایت از وی را کنار نگذاشت.
وی ادامه داد: پرونده اوکراین در سال گذشته میلادی به جایی رسید که دولت بایدن صراحتاً مجوز حمله به عمق روسیه را به نفع اوکراین صادر کرد اما همین موضوع نشان میدهد که آمریکا به دنبال آن بود تا بتواند اهداف استراتژیک خود را هدف گذاری کند. بحران اوکراین به سمت و سویی رفت که در کمپین رقیب بایدن یعنی دونالد ترامپ به این موضوع بارها از حیث اقتصادی و امنیتی پرداخته شد. این استفاده در حالی صورت میگیرد که ترامپ بارها اعلام کرده بود که به محض ورود به کاخ سفید علاوه بر پرونده جنگ اوکراین، سعی میکند تا جنگ در غزه و لبنان را هم سر و سامان بدهد. با توجه به این معنا، بحران اوکراین اگرچه یک پرونده جدی برای ایالات متحده به حساب میآمد اما باید توجه داشت که غزه به عنوان منطقهای که مورد حمله اسرائیل واقع شده هم مورد توجه ایالات متحده و تیم بایدن قرار داشت که بخشی از آن به نظم آینده جهان برمیگردد. همین مسئله موجب شد تا زمینه هایی در جهت جایابی مناسب در خاورمیانه شکل بگیرد. ارتش اسرائیل با کمک دستگاههای سیاسی، نظامی و امنیتی اسرائیل توانست دستاوردهایی را برای خود ثبت و ضبط کند اما در مقابل اسرائیل هم پاسخهای خاص خود را در دستور کار قرار داد.
رئیس اندیشکده سیمرغ تصریح کرد: در این راستا اختلاف سلیقه میان بایدن و نتانیاهو بر سر زه هم یکی از موضوعات مهم به حساب میآید اما باید توجه داشت که این اختلافات آن هم میان اسرائیل و ایالات متحده یک امر بدیهی است و عملاً این مسئله برای مشغول نگه داشتن افکار عمومی در هر دو طرف و به خصوص سایر جغرافیاهای دیگر انجام میشود. نتیجهای که از این مسائل حاصل شد، مشخص است و اساساً اختلافی میان آنها وجود ندارد. این در حالیست که حالا با بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید هماهنگی و همکاری میان آمریکا و اسرائیل بیش از گذشته خواهد بود و بر همین اساس باید گفت این هماهنگی میتواند در مبنای کلی استراتژیها و سیاستهای مورد نظر ایالات متحده و اسرائیل را در عرصه منطقهای و فرامنطقهای را اجرایی کند. به همین دلیل این همکاری را باید در پلان کلی یک سناریوی استراتژیک برای پیادهسازی اهداف استراتژیک دانست.
وی در پایان خاطرنشان کرد: ترامپ در دور اول ریاست جمهوری خود با پارادایم آشوب و بازیگر دیوانه عمل کرد. او همچنان سعی میکند با محورهای تهاجمی حرف خود را به کرسی بنشاند و از این طریق منافع کلان ایالات متحده را در هر زمینه تامین کند. لذا استراتژی ترامپ در چهار سال آینده فشار و تقابل خواهد بود. او خاورمیانه عربی و ایران را مدنظر خود دارد و سپس چین را در دستور کار قرار خواهد داد. در سال ۲۰۲۵ او سعی میکند در چارچوب حل مشکلات خاورمیانه آرام آرام بستر تقابل بیشتر با چین را فراهم کند و در نهایت اوضاع را به سمت ضربه به پکن هدایت کند. تاکتیک رسانهای امریکا برای اعمال فشار بر چین از طریق بحرانی کردن اوضاع یکی دیگر از موضوعاتی است که در دستور کار واشنگتن قرار دارد. این در حالیست که مسأله آسیای شرقی برای ترامپ بسیار مهم است ولی باید توجه شود که ترامپ برای دومین بار وارد کاخ سفید میشود و اساساً دیگر ا ندارد که در قدرت بماند و به همین دلیل میتواند بسیار رادیکال و قاطعانهتر از دور اول عمل کند و همین موضوع بدون شک میتواند نظم نوین جهانی را به گونهای دیگر شکل دهد و اساساً سال ۲۰۲۵ را متمایز از سالهای گذشته کند.