مشهد در روز نهم دی ۵۷ یکی از سردترین روزهای خود را میگذراند، اما این سردی شدید هوا باعث نشده بود که مردم این شهر با جلوداری کسانی، چون آقایان هاشمینژاد، خامنهای و واعظ طبسی به خیابانها نریزند. جمعیتی که روزنامه خراسان در همان سال آن را بالغ بر یک میلیون نفر اعلام کرده بود.
سه چهار هفته قبل، اما اتفاقات دیگری روی داده بود و انقلابیان شاخص شهر در اعتراض به حمله نظامیان به بیمارستان امام رضای مشهد، تحصن خود را در آنجا آغاز کرده بودند. این تحصن، پنجم دیماه با سخنرانی شجاعانه و انقلابی طلبه جوانی به نام سیدعلی خامنهای پایان یافته بود. دو روز بعد خبر رسید که کارکنان استانداری میخواهند به مردم انقلابی بپیوندند. همین خبر کافی بود تا ارتش، استانداری را محاصره کند، چراکه پیوستن کارکنان استانداری به مردم انقلابی یعنی سقوط بالاترین و مهمترین نهاد دولتی و نماد و نماینده رژیم در خراسان بزرگ. این سقوط حتماً بر دیگر مناطق کشور هم تأثیر میگذاشت و به مردم آنجاها روحیه بیشتر میداد تا به اقدامات مشابهی دست بزنند.
در هر صورت انبوه مردم انقلابی مشهد خود را به استانداری رساندند و کارمندان انقلابی را نجات دادند. حالا با روحیه قویتر در آستانه سالگرد قیام ۱۹ دی ۵۶ مردم قم، پس از پایان مراسم به سمت استانداری حرکت کردند، اما ارتش شدیدترین رفتار ماههای اخیر علیه مردم را رقم زد و حوادث خونباری روی داد که در تاریخ انقلاب اسلامی و بهخصوص تاریخ مشهد ثبت شده است.
گفته میشود بعدازظهر نهم دیماه تعدادی از نظامیان به بیت آیتالله شیرازی پناه میبرند و ایشان ضمن پناه دادن به آنان، اعلام میکند کسی حق تعدی به آنان را ندارد. چند ساعت بعد که شب فرا میرسد و مردم به تدریج پراکنده میشوند، این نظامیان با استفاده از خلوتی خیابانها بیت آقای شیرازی را ترک میکنند، اما در اقدامی به شدت مشکوک سر خیابان از سوی چند ناشناس مورد حمله قرار میگیرند و کشته میشوند. جنازههای این افراد به لشکر خراسان منتقل میشود و در صبحگاه روز دهم، این جنازهها به سربازان و درجهداران نشان داده میشود و به آنان میگویند اگر مردم را نکشید، سرنوشت شما همین میشود!
در یکشنبه دهم دی، در پی وقایع دیروز و همزمان با چهلمین روز فاجعه هجوم به حرم مطهر امام رضا (ع)، تانکهای ارتش رسماً با هدف حذف انقلابیها وارد مرکز شهر شدند و به تجمعی که در مقابل باغ ملی و مهمانسرای ارتش برگزار بود با خشونت هرچه تمامتر حمله کردند که بر اثر این جنایت بیرحمانه، مردم حاضر در این تجمعات به شهادت رسیدند. در این روز تانکها و نفربرهای ارتش با شلیک گلوله و تیر مستقیم تظاهرکنندگان را که در میان آنها چند زن و دختر دانشآموز هم بودند به شهادت رساندند و وحشیانهترین صحنههای تاریخ مشهد مقدس را رقم زدند. بهطوریکه بر اساس آمارهای رسمی در جریان جنایات ارتش شاهنشاهی در ۹ و ۱۰ دی، حدود ۱۶۰ تن از مردم مشهد به شهادت رسیدند و صدها نفر مجروح شدند؛ چیزی دو برابر شهیدان ۱۷ شهریور میدان شهدای تهران.
پس از این دو روز، دیگر شهر عملاً به دست مردم و انقلابیان افتاد و تا زمان پیروزی انقلاب و سقوط رسمی رژیم شاهنشاهی، کنترل بسیاری از نقاط شهر در دست مردم و به خصوص جوانان باقی ماند.
درست است که ۱۰ دی به «روز ملی مشهد» نامگذاری شده است، اما دو سال پیش هم در همین ستون نوشتم برای من جای تعجب بسیار است که حادثهای با این ابعاد مهم و تاریخساز که اتفاقاً شخصیتهای دخیل در آن هم از بزرگان انقلاب اسلامی بوده و هستند، چگونه در رسانههای ما و به خصوص صداوسیما مغفول واقع میشود و با سکوت و بیاعتنایی از آن میگذرند. ماجراهای شهرهایی، چون آبادان و تبریز و کرمان حتماً در جریان نهضت اسلامی بااهمیت و تعیینکننده بوده است، اما حوادث این دو روز مشهد و در اختیار گرفتن بخشهای اصلی شهر به دست جوانان انقلابی اینشهر کم تأثیرگذار و مهم بوده و است؟ کاش رسانهها و صداوسیما حداقل علت این سکوت و اهمال خود را در برابر این ماجرای مهم و تاریخی میگفتند!