شناسهٔ خبر: 70517728 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

بررسی دلایل مهاجرت دانش‌آموزان در گفت‌وگوی «جوان» با بهرام صلواتی

ادامه تحصیل در ایران دیگر به‌صرفه نیست

در این حوزه هیچ آماری وجود ندارد. طی سالیان اخیر بار‌ها و بار‌ها هشدار داده‌ایم که نداشتن آمار در زمینه مهاجرت به خصوص مهاجرت دانش‌آموزان، یعنی اینکه باید با چشم بسته به راه‌مان ادامه دهیم. بار‌ها می‌خواستیم طرح مطالعاتی در حوزه دانش‌آموزی انجام دهیم، اما زمینه‌اش مهیا نشد

صاحب‌خبر -
 جوان آنلاین: مقصر کیست؟ آنها که زندگی رؤیایی در آن سوی مرز‌ها را تبلیغ می‌کنند یا مسئولانی که انگیزه و آینده دانش‌آموزان را با تصمیمات اشتباه از بین می‌برند. بی‌تعارف و بی‌پرده باید مشکلات را ریز به ریز بررسی کرد و برای تک‌تک آنها راه‌حلی مجزا یافت، البته به شرطی که قصدی برای ممانعت از مهاجرت دانش‌آموزان، دانشجویان و نخبه‌های کشورمان داشته باشیم. افرادی که تک تک آنها می‌توانند گوشه‌ای از مشکلات این جامعه را برطرف کنند و کشور را به سمت و سوی موفقیت و آبادانی پیش ببرند. صد البته که می‌توان خانواده‌ها را مقصر خواند، خصوصاً آنها که هنوز هم تبلیغات فریب‌شان می‌دهد و امیدوارند بتوانند به واسطه تحصیلات فرزندان‌شان یک زندگی رؤیایی در خارج از مرز‌های ایران را تجربه کنند. همچنین می‌توان به تبلیغاتی اشاره کرد که علاقه به مهاجرت را افزایش می‌دهند، اما صرف انداختن تقصیر بر گردن این و آن نمی‌توان معضل مهاجرت نخبه‌های ایران (چه در حوزه دانش‌آموزی و چه دانشجویان) را حل و فصل کرد. این مسئله نیاز به حل شدن دارد و پاک کردن آن تغییری در واقعیت ماجرا ایجاد نمی‌کند، به همین دلیل باید قبل از هر چیز انگشت انتقاد را به سوی خودمان گرفته و عیب و ایرادهای‌مان را وارسی کنیم تا ببینیم چه چیزی باعث شده است خانواده‌ها فرزندان‌شان را برای تحصیل در کشوری غریب ترغیب کنند و چرا دانش‌آموزان و دانشجویان، هر کشوری جز کشور خود را کعبه آمال و آرزوهای‌شان می‌دانند؟ بی‌شک ماندن انگیزه می‌خواهد، خصوصاً امروز که کار رسماً بیخ پیدا کرده است، حتی در صورت رسیدن به جواب تک‌تک این سؤالات و یافتن راه‌حلی برای آنها نمی‌توان مشکل را حل کرد، وقتی به راستی نمی‌دانیم با چه آماری در این زمینه مواجه هستیم! البته که برخی اعداد و ارقامی را مطرح کرده‌اند، اما هیچ تضمینی برای واقعی یا غلط‌بودن آنها نیست و این یعنی حرکت با چشم بسته که بی‌شک آسیب‌هایش بیشتر است، خصوصاً بعد از آنکه احمد بیگدلی، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس از مهاجرت سالانه ۴۰-۵۰ هزار دانش‌آموز خبر می‌دهد؛ آماری که متأسفانه سیاه‌نمایی نیست و در واقع حکایت تلخ دانش‌آموزان ناموفق در قبولی کنکور است، هرچند بهرام صلواتی، تحلیلگر ارشد حوزه مهاجرت آن را نه صراحتاً رد و نه تأیید می‎کند. 
 
یکی از نمایندگان مجلس گفته است سالانه حدود ۴۰ تا ۵۰هزار دانش‌آموزی که در کنکور موفق نشده‌اند، مهاجرت می‌کنند. می‌دانیم که مهاجرت دانش‌آموزان به کشور‌های دیگر یعنی از دست رفتن سرمایه‌های عظیم؛ موضوعی که خسران و زیان زیادی را به دنبال دارد، اما آیا آمار رسمی در این زمینه وجود دارد که علل و دلایل مهاجرت دانش‌آموزان را بدانیم؟
در این حوزه هیچ آماری وجود ندارد. طی سالیان اخیر بار‌ها و بار‌ها هشدار داده‌ایم که نداشتن آمار در زمینه مهاجرت به خصوص مهاجرت دانش‌آموزان، یعنی اینکه باید با چشم بسته به راه‌مان ادامه دهیم. بار‌ها می‌خواستیم طرح مطالعاتی در حوزه دانش‌آموزی انجام دهیم، اما زمینه‌اش مهیا نشد. باید وزارت آموزش‌و پرورش بدون معطلی بررسی کند که میزان میل به ماندن در دانش‌آموزان در کشور چقدر است و دلایل مهاجرت آنها چیست؟ وقتی همه چیز را به حدس و گمان محدود کنیم، از حل مشکلات باز می‌مانیم. آن وقت شدیدترین و وخیم‌ترین موج‌های مهاجرت را خواهیم دید که دیگر قابل جبران نیست. پرواضح است که تمایل به مهاجرت در میان تمام اقشار از جمله دانش‌آموزان افزایش یافته است، اما آمار و دلایل آن باید مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد و سپس درباره راهکار‌های آن صحبت کنیم، اما این آماری که آقای نماینده مجلس اعلام کرده، منبع و مرجعش مشخص نیست. نمی‌دانیم این آمار مربوط به چه سالی است و از سوی چه نهادی جمع‌آوری شده؟ راستی‌آزمایی آن به چه ترتیبی بوده؟ آیا ۵۰ هزار دانش‌آموز، مدرک تحصیلی خود را آزاد کرده‌اند یا از طریق سیستم ردیابی فارغ‌التحصیلان به تعدادشان دست یافته‌ایم؟ وقتی پاسخ این سؤالات معلوم نیست، پس من یک علامت سؤال بزرگ در صحت و سقم آمار موجود می‌گذارم. 
 وقتی که آمار درست و دقیقی نداشته باشیم، نمی‌توانیم بررسی کنیم که عمده دلایل مهاجرت دانش‌آموزان و دانشجویان چیست و به دنبال آن نمی‌توانیم انگیزه برای ماندن آنها در کشور ایجاد کنیم. 
بله درست است. متأسفانه ما تنها ورودی‌های سیستم را اندازه می‌گیریم و بعد از آن همه چیز را به حال خود رها می‌کنیم، مثلاً می‌گوییم امسال چندصدهزار نفر از سیستم آموزش عالی فارغ‌التحصیل شدند، اما قسمت مهم‌تر ماجرا را که شرایط و آینده فارغ‌التحصیلان است، فراموش می‌کنیم؛ اینکه بعد از سرمایه‌گذاری دولت، سیستم آموزشی، خانواده‌ها و خود افراد، چه چیزی به دست آمده است؟ آیا این سرمایه‌گذاری به چرخه تولید، خلق ارزش و ثروت‌آفرینی ملی وارد شده؟ پاسخ این سؤال روشن و واضح است! شاخص‌هایی مثل نرخ مشارکت اقتصادی داریم که حدود ۴۰ درصد است و برای ایران یک فاجعه به حساب می‌آید یا شاخص NEET که جوانانی با هدف نامعلوم هستند که نه درس می‌خوانند و نه کار می‌کنند، ۶/ ۲۵ درصد است. آیا به اینها توجهی می‌شود؟ خیر! به عقیده من، ردیابی فارغ‌التحصیلان یکی از شاخص‌های بسیار مهم است که باید مورد اهتمام مسئولان کشور باشد، اما این کار انجام نمی‌شود. 
 
ریشه این مشکلات کجاست؟
مسائل و مشکلاتی در سطح اولیه وجود دارد؛ سطحی که مربوط به معلمان و استادان می‌شود. وقتی آنها از حقوق و شأن و منزلتی که دارند احساس رضایت نداشته باشند، نمی‌توانند نقش خود را آنطور که باید و شاید ایفا کنند. متأسفانه در بحث اثربخشی در سطح سیستم آموزشی آموزش و پرورش و آموزش عالی توجه کمی وجود دارد. حال در سطوح دیگر مشکلات دیگری نمایان می‌شود. متأسفانه به یک چشم‌انداز بی‌چشم‌اندازی رسیده‌ایم. ناامیدی در میان بسیاری از جوانان موج می‌زند. بازار کار، رضایت‌بخش نیست. نرخ بیکاری جوانان و فارغ‌التحصیلان بالاست. از همه مهم‌تر، سطح حقوق و دستمزد با هزینه‌های زندگی، شکاف روزافزونی پیدا کرده است. اولین نشانه‌اش این است که سرمایه‌گذاری روی آموزش و سرمایه انسانی در بازار کار رو به انحطاط رفته است. افراد ترجیح می‌دهند در سیستم آموزشی ایران سرمایه‌گذاری نکنند، چراکه گران شده. اخیراً شهریه دانشگاه آزاد به شکل عجیب و غریبی افزایش پیدا کرده است. وقتی هزینه آموزش بالا می‌رود، دانشجو دودوتا چهارتا می‎‌کند که بعد از چند سال ورود به دانشگاه به این امید که چشم‌انداز پیدا کند و در بازار کار جایاب شود چه سرمایه‌ای را از دست می‌دهد و چه به دست می‌آورد. مسئله حقوق و دستمزد را هم کنار بگذاریم. این هزینه فرصت و همچنین هزینه آموزش، هر کسی را به فکر فرو می‌برد و چه بسا که از ورود به آن منصرفش کند. طی دو سال آینده بیشترین هشدار‌های مهاجرتی را دادم؛ هشدار‌هایی که حالا، امروز، مسئولان به آن اعتراف می‌کنند. پیشنهاد می‌کنم دوستان، گزارشات دوسه سال پیش ما را بخوانند و ببینند درباره چه مسائلی هشدار می‌دادیم، اما به آن کم‌توجه بودند. ما از همان موقع گفتیم زنگ خطر پایین آمدن سن مهاجرت به صدا درآمده، اما آنها به جای پذیرش این موضوع و تلاش برای حل مشکلات موجود، تخریب‌مان کردند. 
 
برای مقابله با کاهش سن مهاجرت و نگهداشتن دانش‌آموزان و دانشجویان که سرمایه‌های مهمی برای کشور به حساب می‌آیند، چه باید کرد؟
باید تسهیلات داده شود، به این معنا که وقتی می‌بینیم نرخ ورود به دانشگاه یا سیستم آموزشی در حال کاهش است، باید هزینه‌های آموزش را تا حد ممکن کنترل کنیم یا حداقل اجازه افزایش چشمگیر به آن ندهیم. بدون شک افزایش هزینه‌های آزادسازی مدرک چاره کار نیست، این کاری است که به ذهن مسئولان رسیده و اثر سوء گذاشته است. وقتی سن مهاجرت در ایران پایین می‌آید، به این معناست که افراد می‌خواهند هر چه زودتر و از سنین کم سرمایه‌گذاری روی فرصت آموزش خود را در خارج از کشور آغاز کنند، آنها به این باور رسیده‌اند که نرخ سرمایه‌گذاری در خارج از کشور به مراتب نسبت به داخل کمتر است، این افراد با دلایلی، چون استفاده از مزایا و مواهب اقتصادی و اجتماعی در کشور مقصد، بار سفر می‌بندند و از ایران می‌روند. خانواده‌ها نیز مشوق این کار می‌شوند، چراکه امیدوارند پس از فرزندان‌شان از طریق اقامت و تابعیت به آنها بپیوندند. 
 
چقدر می‌توان امید داشت محصلانی که مهاجرت می‌کنند، به دلایل مختلف به کشور برگردند؟
از نظر تکنیکال، هر چقدر سن مهاجرت کاهش پیدا کند، امکان ادغام افراد در سرزمین مقصد بالاتر می‌رود چراکه آنها زودتر وارد سیستم آموزشی آن کشور می‌شوند، زبان محلی را سریع‌تر یاد می‌گیرند، فرهنگ‌پذیری‌شان بالاتر است و اشتغال‌پذیری‌شان در بازار کار کشور مقصد، افزایش چندبرابری پیدا می‌کند. با این توضیح می‌توان حدس زد که احتمال بازگشت کمتری از سوی دانش‌آموزانی که مهاجرت کرده‌اند، وجود دارد. مگر اینکه دولت سیاست‌های ویژه‌ای را برای بازگشت نخبگان تجهیز کند که متأسفانه در چند سال گذشته تلاش‌ها برای این کار، روزبه‌روز ضعیف و ضعیف‌تر شده است. به زبان ساده باید بگویم که سن مهاجرت پایین آمده، میل به مهاجرت بالا رفته و امکانپذیری آنها افزایش یافته است. اگر بخواهیم اینها را به کشور برگردانیم، باید شرایط اقتصادی و امیدواری اجتماعی را بهبود ببخشیم و چشم‌انداز بدهیم، باید برنامه‌های بازگشت را تقویت کنیم، اما وقتی خلاف آن حرکت می‌شود، نمی‌توان امیدوار به بازگشت مهاجران بود. 
هرچند سرمایه‌های منابع طبیعی، مالی و فسیلی از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند، اما مهم‌ترین سرمایه کشور، سرمایه انسانی است که ما با اشتباهات‌مان آن را به سادگی از دست می‌دهیم. بدون شک مسئولان باید برای بحث مهاجرت یک سیاست منسجم داشته باشند. تنها با ابراز تأسف‌کردن مشکلات حل نخواهد شد. نیاز به تغییرات جدی داریم. 
 
با توجه به اینکه رصدخانه مهاجرت ایران تعطیل شده است، آیا جایی وجود دارد که موضوع مهم مهاجرت، علل رخداد، موانع و راهکار‌های آن را مورد بررسی و مطالعه قرار دهد؟
زمانی که بحث تعطیلی رصدخانه مهاجرت ایران مطرح شد، بنیاد ملی نخبگان در تلاش برای راه‌اندازی رصدخانه نخبگان و بقیه گروه‌ها بود، متأسفانه تا امروز، هیچ‌کدام از آنها به سرانجام نرسیده و هیچ مرکز، هیچ گزارش و هیچ چشم‌انداز دقیقی از وضعیت مهاجرت وجود ندارد. این خیلی برای کشور تأسفبار است چراکه اگر تنها بر اساس حدس و گمان صحبت کنیم، نمی‌توانیم برنامه‌های غیرواقعی را اجرا کنیم. 
 
ممنون از وقتی که گذاشتید و به سؤالات پاسخ دادید. امیدوارم که پس از این از اشتباهاتی که انجام شده درس بگیریم و به دنبال حل مشکلات باشیم. 
خواهش می‌کنم. بله ان‌شاءالله که پس از این شاهد بهبود وضعیت باشیم.