به گزارش خبرگزاری بسیج از همدان، دوران پر رمز و راز دفاع مقدس هر روزش برگی از دفتر هزاران برگ خاطرات ایثارگران است خاطراتی که حتی تصور برخی از آنها حیرتانگیز است.
گردان در محاصره در سال ۱۳۶۳
دی ماه سال ۱۳۶۲ بود گروههای ضد انقلاب با پشتیبانی رژیم بعث عراق و استکبار جهانی مناطق کردنشین ما را که مردمی نجیب، زحمتکش و وفادار به نظام بودند مورد هجوم قرار میداد و هر روز یکی از شهرها و روستاهای ما را اشغال و تعداد زیادی از مردم و نیروهای بسیجی، سپاه، ارتش، جهادگران، پیشمرگان کرد و عزیزان ژاندارمی را به شهادت میرساندند.
در این شرایط سخت با درخواست فرماندهان سپاه منطقه ۷ باختران (کرمانشاه) و قرارگاه حمزه سیدالشهدا برای کمک نیرو از قرارگاه شهید بروجردی به فرماندهی محمد صادق زیدی (اهل کوهدشت خرمآباد) برای پاکسازی، مناطقی در اطراف کامیاران را داشتند، فرمانده قرارگاه تشکیل جلسه عملیاتی دادند و با توجیه درخواست مورد نیاز به گردان حر (جندالله) دستور پاکسازی از چندین روستا در منطقه گشکی کامیاران (ماراب،الک ...) را صادر کرد.
گردان بنا به دستور وارد عمل و پاکسازی روستاها را آغاز کرد. این ماموریت به مدت دو روز طول کشید؛ در روز سوم که گردان پایان ماموریت را با موفقیت به فرمانده قرارگاه اعلام کرد و درخواست برگشت به مقر را داشت، از گردان خواسته شد فعلا در محل ماموریت بمانند و منتظر دستور بعدی باشند.
بعد از مدتی از پیشمرگان کرد (پیک) آمدند به محل ماموریت و اطلاع دادند که گردان نمیتواند برگردد، علت را جویا شدیم گفتند دشمن در ارتفاعات کوههای اطراف روستا مستقر شده و گردان در محاصره است، نگران نباشید به زودی دوستان اطلاعات عملیات سپاه منطقه ۷ به محل میآیند، شما گردان را در محل ماموریت با هوشیاری و مراقبت از اطراف نگه دارید تا نیروهای بلدچی (پیشمرگان کرد) و نیروهای اطلاعات عملیات به شما ملحق شوند و ادامه ماموریت با هماهنگی نیروهای اطلاعات عملیات منطقه ۷ باشد.
گردان با شرایط پیش آمده توجیه و وضعیت اضطراری اعلام شد، نیروها در قالب تیمهای ۵ نفره سازماندهی، در اطراف روستا مستقر و منتظر عزیزان شدیم حدوداً ساعت چهار بعدازظهر بود که پیک قرارگاه اطلاع داد فرمانده گردان برای حضور در جلسه با نیروهای اطلاعات عملیات در ساختمان پشتیبانی حضور بهم رسانند.
بعد از رصد نیروهای مستقر در اطراف روستا عازم محل جلسه شدم که به محض رسیدن به نیروهای اطلاعات عملیات با دیدن حاج رسول حیدری روحیه بنده دوچندان شد تا آمدم حاج رسول را صدا بزنم با دست به علامت سکوت منو هوشیار کرد که یعنی من اینجا حاج رسول نیستم .
وقتی برای روبوسی به او نزدیک شدم درگوشی به حقیر فرمود سید حسینی هستم. آنجا بود که راز علامت سکوت حاج رسول را متوجه شدم. جلسه در یک منزل مسکونی که به عنوان مقر پشتیبانی بود تشکیل شد. سید حسینی (حاج رسول) بلند شد و با نام خدا و یاد شهید محمد بروجردی شروع کرد به توجیه منطقه از روی نقشه و راههای عبور از محاصره را تشریح کرد. بعد از توضیحات لازم در خصوص همکاری با پیشمرگان کرد سفارشات لازم را در خصوص مراقبت از نیروها و نحوه حرکت و خارج شدن از محاصره را ارائه داد.
یک رفتار اخلاقی جالب از شهید حاج رسول در آن شرایط سخت دیدم و به بزرگی آن عزیز سفر کرده بیشتر آشنا شدم؛ و آن این بود که به خاطر آن علامت سکوت در جمع نیروها از حقیر که سن و سالم خیلی کمتر از او بود عذرخواهی و دست بنده را در دست یکی از پیشمرگان کرد که صورت خود را با چفیه پوشانده بود گذاشت و فرمود مواظب این همشهری ما باش. به بنده هم دستور داد راجع به نام و شغل پیشمرگ حرفی نزنم. فقط از تاریکی شب استفاده کنیم و پشت سر او حرکت کنیم. ما هم همه سفارشات سید حسینی (حاج رسول) را عملی و بدون درگیری با نیروهای دشمن که در اطراف کوههای روستا مستقر بودند از محاصره خارج شدیم.
این خاطره که یکی از کوچکترین فعالیتهای حاج رسول ما در دفاع مقدس بود را بیان کردم تا بیشتر با او آشنا شویم. شهید حاج رسول ما فرمانده شجاعی که راههای داخل کشور عراق را از راههای داخل کشور ایران بلدتر بود. حاج رسول عزیز ما در تاریخ نوزدهم خرداد سال ۱۳۷۲ در بوسنی وهرزگوین به شهادت رسید و اولین شهید محور مقاومت در اروپا نام گرفت .
یادش گرامی و راهش پررهرو
فرمانده گردان حر (جندالله) از قرارگاه شهید بروجردی. در سال ۶۲
محمد فتحی
انتهای پیام/