جوان آنلاین: با سقوط نظام حاکم بر سوریه و مسلط شدن جریانهای تکفیری برآمده از آزمایشگاههای سرویسهای اطلاعاتی فرامنطقهای و منطقهای بر دمشق، در میان هیاهوها و قطعیت نداشتنهای ناشی از این تحولات، جریانها و محافل وابسته به ترکیه در راستای بازنمایی مثبت از سقوط سوریه در وضعیتی آشوبناک، مدعی شدند، حالا و با تغییر حکومت در دمشق، پروژه قدیمی خط لوله گاز طبیعی از قطر به سوریه و از سوریه به ترکیه و اروپا، امکان عملیاتی شدن یافته است. گزارهای که در تقاطع با واقعیات ژئوپلیتیک ذیل، موهوم مینماید:
نخست، تحولات ژئوپلیتیک گاز طبیعی طی دو دهه اخیر موجب غلبه یافتن عرضه گاز طبیعی در قالب الانجی و به حاشیه رفتن ترانزیت گاز از طریق خطوط لوله شده است. در عصر حاضر، بازارهای گاز طبیعی با گسترش الانجی، جهانی شده و دارای پویایی و سیالیت قابلتوجهی هستند. بر این اساس، بازیگران فعال در ژئوپلیتیک الانجی، تلاش دارند با استفاده از این بازار سیال و پویا، درآمدهای خود را با تغییر مداوم جریانهای الانجی به بازارهای مختلف، حداکثرسازی نمایند. در این چارچوب، فروش گاز طبیعی در سایه رونق یافتن و گسترش الانجی و محدودن شدن به مقاصد صادراتی از طریق خطوط لوله، امری غیر منطقی بوده و در سیاست انرژی بازیگرانی مانند قطر نیز صادرات گاز از طریق خطوط لوله جایی ندارد. از سوی دیگر، بعد از جنگ اوکراین و مسئله وابستگی اروپا به گاز طبیعی روسیه، واردکنندگان گاز طبیعی آموختند، نباید به یک مبدأ وارداتی وابسته باشند و این یک ضرورت امنیتی است که مبادی وارداتی انرژی آنها متنوعباشد. متنوعسازی مبادی واردات گاز طبیعی نیز با واردات گاز از طریق لوله امکانپذیر نیست.
دوم، امریکا درصدد تبدیل شدن به یک بازیگر غالب و مسلط بر بازار انرژی اروپاست. این طراحی امریکایی که با جنگ اوکراین، انفجار خط لوله گاز نورد استریم، تحریمهای غرب علیه بخش انرژی روسیه، تحریمها و محدودیتهای گسترده علیه ناوگان سایه و متوقف نمودن ترانزیت جریان گاز روسیه از خاک اوکراین، نفوذ روسیه در بخش انرژی اروپا را به حداقل رسانده است و اجازه ورود جریانهای بزرگ انرژی از مبادی دیگر به اروپا را هم نخواهد داد.
سوم، امنیت انرژی پاشنه آشیل امنیت اروپاست. اروپا برای غلبه بر مخاطرات امنیت انرژی درصدد متنوعسازی ترکیب، مبادی و جریانهای انرژی است. همچنین اروپا درصدد همکاری با بازیگران و مناطقی است که حداقل مخاطره را برای امنیت اروپا داشته باشند و جریان انرژی عرضه شده نیز قابل اطمینان و پایدار باشد. بنابراین جریان انرژی به مقصد اروپا نباید از مناطقی بگذرد که دارای بیثباتی باشند یا در معرض بیثباتی و منازعات باشند. همچنین بازیگران صادرکننده و ترانزیت انرژی به اروپا نیز باید همسو با منافع امنیتی اروپا باشند. در این چارچوب، ترکیه نه بازیگری است که در جایگاه ترانزیتی، اروپا بخواهد به جریان انرژی وارداتی از آن وابستگی بیشتری بیابد و نه منطقه شامات بعد از یک جنگ طولانی و در آستانه انفجاری شدیدتر، دارای ثبات لازم برای عبور دادن خط لوله گاز به اروپاست.
چهارم، رسانههای ترکی- عربی به عمد یک واقعیت ژئوپلیتیک را پنهان میکنند. رژیم صهیونیستی برنده اصلی تحولات سوریه بوده (تا اینجای کار و نه در پایانی که به زودی آغاز خواهد شد) و درصدد آن است تا نظمی غربی- عبری را بر منطقه غرب آسیا و مناطق مجاور آن - اعم از شرق مدیترانه تا شاخ آفریقا- تحمیل نماید. در نظم مورد نظر رژیم صهیونیستی، رژیم به بازیگر اصلی بلوکهای ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک در منطقه تبدیل شده و گره اصلی یا هاب مرکزی جریانهای تجاری، انرژی، ارتباطات و سیاسی خواهد بود. در واقع بازیگر اصلی تحولات سوریه، ترکیه و کشورهای عربی نیستند، بلکه بازیگر اصلی، رژیم صهیونیستی است و رژیم نیز هرگز اجازه ظهور بلوکهای ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک دیگر را نخواهد داد. به بیانی دیگر، از کیک سوریه قرار نیست قطعه بزرگی که منجر به فربه شدن ترکیه شود به آنکارا برسد! پروژه خط لوله گاز قطر به ترکیه از طریق خاک سوریه نیز در چارچوب طراحی و نظم مورد رژیم صهیونیستی نبوده و از سوی غرب و رژیم صهیونیستی اجازه عملیاتی شدن را نخواهد یافت. همانگونه که طی سالهای اخیر، رژیم صهیونیستی در مقابل همه التماسهای ترکیه برای دادن نقش به آن در مجموعه امنیتی انرژی مدیترانه شرقی، به اردوغان و آنکارا بیاعتنایی نمود.
پنجم، یکی از کارکردهای مطرح کردن پروژه شکست خورده خط لوله گاز قطر به ترکیه از طریق خاک سوریه، پنهانسازی یک واقعیت پسینی است. سوریه با فرو رفتن در وضعیتی آشوبناک در فضای پسااسد، روی آرامش و ثبات را نخواهد دید. نه ترکیه و نه کشورهای عربی قادر به ایجاد حاکمیت واحد و یکدست در سوریه نبوده و بهزودی امواج جنگها، شامات را غرق خواهند نمود. در چنین فضایی، پروژههایی مانند خط لوله گاز از خلیجفارس به اروپا از طریق سوریه و ترکیه محلی از اعراب نخواهد داشت و آنچه باقی خواهد ماند نیاز فاتحان امروز دمشق به تضمین بقاست! منطقه برخلاف بازنماییهای بازیگران مسرور از تحولات سوریه، آبستن تحولاتی است که مسیر تاریخ را تغییر خواهد داد و این بار نباید محور مقاومت زمان را از دست بدهد.
نخست، تحولات ژئوپلیتیک گاز طبیعی طی دو دهه اخیر موجب غلبه یافتن عرضه گاز طبیعی در قالب الانجی و به حاشیه رفتن ترانزیت گاز از طریق خطوط لوله شده است. در عصر حاضر، بازارهای گاز طبیعی با گسترش الانجی، جهانی شده و دارای پویایی و سیالیت قابلتوجهی هستند. بر این اساس، بازیگران فعال در ژئوپلیتیک الانجی، تلاش دارند با استفاده از این بازار سیال و پویا، درآمدهای خود را با تغییر مداوم جریانهای الانجی به بازارهای مختلف، حداکثرسازی نمایند. در این چارچوب، فروش گاز طبیعی در سایه رونق یافتن و گسترش الانجی و محدودن شدن به مقاصد صادراتی از طریق خطوط لوله، امری غیر منطقی بوده و در سیاست انرژی بازیگرانی مانند قطر نیز صادرات گاز از طریق خطوط لوله جایی ندارد. از سوی دیگر، بعد از جنگ اوکراین و مسئله وابستگی اروپا به گاز طبیعی روسیه، واردکنندگان گاز طبیعی آموختند، نباید به یک مبدأ وارداتی وابسته باشند و این یک ضرورت امنیتی است که مبادی وارداتی انرژی آنها متنوعباشد. متنوعسازی مبادی واردات گاز طبیعی نیز با واردات گاز از طریق لوله امکانپذیر نیست.
دوم، امریکا درصدد تبدیل شدن به یک بازیگر غالب و مسلط بر بازار انرژی اروپاست. این طراحی امریکایی که با جنگ اوکراین، انفجار خط لوله گاز نورد استریم، تحریمهای غرب علیه بخش انرژی روسیه، تحریمها و محدودیتهای گسترده علیه ناوگان سایه و متوقف نمودن ترانزیت جریان گاز روسیه از خاک اوکراین، نفوذ روسیه در بخش انرژی اروپا را به حداقل رسانده است و اجازه ورود جریانهای بزرگ انرژی از مبادی دیگر به اروپا را هم نخواهد داد.
سوم، امنیت انرژی پاشنه آشیل امنیت اروپاست. اروپا برای غلبه بر مخاطرات امنیت انرژی درصدد متنوعسازی ترکیب، مبادی و جریانهای انرژی است. همچنین اروپا درصدد همکاری با بازیگران و مناطقی است که حداقل مخاطره را برای امنیت اروپا داشته باشند و جریان انرژی عرضه شده نیز قابل اطمینان و پایدار باشد. بنابراین جریان انرژی به مقصد اروپا نباید از مناطقی بگذرد که دارای بیثباتی باشند یا در معرض بیثباتی و منازعات باشند. همچنین بازیگران صادرکننده و ترانزیت انرژی به اروپا نیز باید همسو با منافع امنیتی اروپا باشند. در این چارچوب، ترکیه نه بازیگری است که در جایگاه ترانزیتی، اروپا بخواهد به جریان انرژی وارداتی از آن وابستگی بیشتری بیابد و نه منطقه شامات بعد از یک جنگ طولانی و در آستانه انفجاری شدیدتر، دارای ثبات لازم برای عبور دادن خط لوله گاز به اروپاست.
چهارم، رسانههای ترکی- عربی به عمد یک واقعیت ژئوپلیتیک را پنهان میکنند. رژیم صهیونیستی برنده اصلی تحولات سوریه بوده (تا اینجای کار و نه در پایانی که به زودی آغاز خواهد شد) و درصدد آن است تا نظمی غربی- عبری را بر منطقه غرب آسیا و مناطق مجاور آن - اعم از شرق مدیترانه تا شاخ آفریقا- تحمیل نماید. در نظم مورد نظر رژیم صهیونیستی، رژیم به بازیگر اصلی بلوکهای ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک در منطقه تبدیل شده و گره اصلی یا هاب مرکزی جریانهای تجاری، انرژی، ارتباطات و سیاسی خواهد بود. در واقع بازیگر اصلی تحولات سوریه، ترکیه و کشورهای عربی نیستند، بلکه بازیگر اصلی، رژیم صهیونیستی است و رژیم نیز هرگز اجازه ظهور بلوکهای ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک دیگر را نخواهد داد. به بیانی دیگر، از کیک سوریه قرار نیست قطعه بزرگی که منجر به فربه شدن ترکیه شود به آنکارا برسد! پروژه خط لوله گاز قطر به ترکیه از طریق خاک سوریه نیز در چارچوب طراحی و نظم مورد رژیم صهیونیستی نبوده و از سوی غرب و رژیم صهیونیستی اجازه عملیاتی شدن را نخواهد یافت. همانگونه که طی سالهای اخیر، رژیم صهیونیستی در مقابل همه التماسهای ترکیه برای دادن نقش به آن در مجموعه امنیتی انرژی مدیترانه شرقی، به اردوغان و آنکارا بیاعتنایی نمود.
پنجم، یکی از کارکردهای مطرح کردن پروژه شکست خورده خط لوله گاز قطر به ترکیه از طریق خاک سوریه، پنهانسازی یک واقعیت پسینی است. سوریه با فرو رفتن در وضعیتی آشوبناک در فضای پسااسد، روی آرامش و ثبات را نخواهد دید. نه ترکیه و نه کشورهای عربی قادر به ایجاد حاکمیت واحد و یکدست در سوریه نبوده و بهزودی امواج جنگها، شامات را غرق خواهند نمود. در چنین فضایی، پروژههایی مانند خط لوله گاز از خلیجفارس به اروپا از طریق سوریه و ترکیه محلی از اعراب نخواهد داشت و آنچه باقی خواهد ماند نیاز فاتحان امروز دمشق به تضمین بقاست! منطقه برخلاف بازنماییهای بازیگران مسرور از تحولات سوریه، آبستن تحولاتی است که مسیر تاریخ را تغییر خواهد داد و این بار نباید محور مقاومت زمان را از دست بدهد.