شناسهٔ خبر: 70478383 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: رجا | لینک خبر

سپهر خلجی

آیا عمدی در کار است یا این روند از روی غفلت است؟

این تصویرسازی منفی به گونه‌ای است که با واقعیات میدانی فاصله دارد و هر صاحب نظر منصفی را متعجب می‌کند که چگونه فقط در عرض چند ماه از ایران عزیز به عنوان کشوری پیشرو، مقتدر، فعال، الهام بخش، باتحرک و تعیین کننده در مسائل جهانی، یک جامعه‌ی تعطیل، فرسوده عقب مانده، معترض، کلنگی و واداده تصویرسازی می‌شود؟!

صاحب‌خبر -
گروه سیاست-رجانیوز: سپهر خلجی در یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: تصویر این روزها از وضعیت پریشان مدیریت اجرایی کشور و همزمانی آن با رویدادهای تلخ، پیچیده و بسیار حساس منطقه‌ بسیار درس‌آموز است. نقطه اوج این پریشانی، روایتهای منفی، سیاه و ناامید کننده از شرایط کشور از سوی مدیران اجرایی در سطوح مختلف و القاء ضعف و شکست در شیوه حکمرانی است. 
 
اما این تصویرسازی منفی به گونه‌ای است که با واقعیات میدانی فاصله دارد و هر صاحب نظر منصفی را متعجب می‌کند که چگونه فقط در عرض چند ماه از ایران عزیز به عنوان کشوری پیشرو، مقتدر، فعال، الهام بخش، باتحرک و تعیین کننده در مسائل جهانی، یک جامعه‌ی تعطیل، فرسوده عقب مانده، معترض، کلنگی و واداده تصویرسازی می‌شود؟!
 
آیا عمدی در کار است؟ یا این روند سهوی و از روی غفلت است؟ مشابهت‌های تاریخی این رویکرد قابل بازخوانی است؟
 
حجم بالای تولید اخبار با سویه‌های منفی در رسانه‌های رسمی و بویژه در فضای مجازی که دل هر مخاطبی را خالی و روان اجتماعی را به هم می‌ریزد در این چند ماه بسیار فزاینده است. منشاء عمده اخبار منفی تولید شده نیز به گزارشها و سخنان مسئولان رسمی کشور و سپس پژواک ممتد و ضریب یافتن آن در رسانه‌های معاند و جریان‌سازی علیه کارآمدی جمهوری اسلامی منتهی می‌شود. 
 
تأکید و تکرار فراگیر و پرقدرت از معضل ناترازیها بدون ارائه راه‌حل، ورشکسته نشان دادن کشور در ابعاد مختلف بویژه اقتصادی و اجتماعی، دوقطبی‌سازی در موضوعات اجتماعی با بار منفی، خارج نشدن کشور از فضای رقابت‌های انتخاباتی حتی در میان هواداران دو نامزد شکست خورده انتخابات، تعطیلی بسیاری از پروژه‌های امیدآفرین و پیش‌برنده، وابسته نشان دادن حیات و اداره کشور و پالس ضرورت تسلیم در برابر فشارها عملاً نشان می‌دهد با یک پروژه پیچیده و چند لایه با سویه‌ی القاء حس سرخوردگی ملی مواجهیم که در این پارادایم پروژه‌های عمرانی و امیدآفرین و توسعه‌ای کشور رو به تعطیلی و پروژه‌های سیاسی و نمایشی جایگزین آن می‌شود و رویکرد کلیِ «نتوانستن و نشدن» با سرعت به لایه‌های زیرین پمپاژ می‌شود. 
 
در این چهارچوب غالباً جمعبندی واحدی در موضوعات راهبردی و کلان با نگاه حل مسائل اصلی زندگی و معیشت مردم در سطح عالی وجود ندارد، حکمرانی اجرایی کشور دچار عقبگرد نظری و عملیاتی شده و در نتیجه نظام محاسباتی کارگزاران تصمیم‌ساز در لایه‌های مختلف دچار اختلال خواهد شد(از اعتماد مجدد به وعده‌های دشمن تا تعلل در تصمیم‌گیری‌های ضروری در بزنگاه‌ها) و طبیعی است که در این شرایط حرف و دغدغه مردم بویژه در زمینه‌های اقتصادی یا شنیده نمی‌شود و یا مردم در تصمیم‌گیریهای مهم، دارای اولویت نخواهند بود. این اتفاق همان موضوعی است که بودریار صاحبنظر پست‌مدرن از آن تحت عنوان «حادِ واقعیت» یاد می‌کند. یعنی افکار عمومی با تصویری از شرایط مواجه می‌شود که واقعی نیستند اما شهروندان این تصاویر غیرواقعی را به عنوان واقعیت می‌پذیرند.
 
به عنوان نمونه در موضوع سوریه آنچه اتفاق افتاده تسلط گروهی تروریست بر مال و جان و ناموس مردم است اما آنچه از سوی افکار عمومی ادارک می‌شود تسلط گروهی آزادی‌بخش و امید به بهبود شرایط است این در حالیست که سوریه به طرز بی‌سابقه‌ای در معرض تجزیه، جنگ داخلی، تهاجم خارجی و در مسیر لیبی‌سازی قرار گرفته است. موارد مشابهی از این اتفاق در عراق و افغانستان و لیبی و ... قابل مصداق‌یابی است. 
 
در مصداق‌یابی داخلی از پدیده حاد واقعیت نیز شرایط به طرز بی‌سابقه‌ای به اوضاع دهه تلخ و از دست رفته ۹۰ مشابهت دارد اما به مراتب پرقدرت‌تر و با ابعاد تخریبی بالاتر. ایجاد اولویتهای کاذب برای افکار عمومی و سرگرم سازی مردم به موضوعات غیرواقعی و غیر اولویت‌دار، از دست رفتن فرصتهای کشور برای رشد و بالندگی و جهنم‌سازی از فرصت زندگی در ایران.
 
واقعیت این است که هر کدام از این اتفاقات مانند پیکسلهایی که در کنار هم یک تصویر واحد را به نمایش می‌گذارند، در مجموع تصویری غم‌انگیز و ناامیدکننده از شرایط اداره کشور و آینده نه‌چندان دور به افکار عمومی و خواص کشور ارائه می‌دهد.
 
ادامه این وضعیت علاوه بر فعال کردن لایه‌های تهدیدات امنیت ملی یقیناً «سرخوردگی اجتماعی» را به همراه خواهد داشت که به نظر می‌رسد در این شرایط هیچ تهدیدی از این مهمتر نیست. متأسفانه رسانه‌های مرجع، سایر مراجع اثرگذار نیز یا دچار انفعال شده‌ و یا ناتوان‌تر از هر زمان دیگر در توجیه، هدایت و تبیین هنرمندانه هستند.
 
از قرارگاه‌های مختلف و متکثر با مدیران و فرماندهان متعدد و بودجه‌های کلان هم اثر میدانی دیده نمی‌شود تا جایی که مجددا و برای بار چندم «ضرورت تبیین» تذکر داده می‌شود. به نظر می‌رسد حرکتی نیاز است تا این فضا شکسته شود و شوکی نیاز است تا جریان دلسوز به حال نظام و انقلاب به خود آیند.
 
انتهای پیام/