شناسهٔ خبر: 70473574 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: ایمنا | لینک خبر

غم بم ۲۱ ساله شد

ملاقات با مردی که صدایش دل دنیا را به درد آورد

فرماندار وقت بم که پنجم دی فریاد رسایش برای مدد گرفتن از مسئولان، دل همه را به درد آورد با گذشت ۲۱ سال از حادثه دلخراش زلزله از امید سخن می‌گوید.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری ایمنا از کرمان، هنوز به بامداد پنجم دی نرسیده‌ایم که در نزدیکی شهرستان بم اقامت می‌کنیم، ساعت ۵:۳۰ صبح بیست‌ویکمین سالروز زلزله بم استرس به سراغمان می‌آید و تمام خاطرات ریز و درشتی که از زمان حادثه در ذهن به جا مانده بود، مرور می‌کنیم.

مردم در سالروز از دست دادن عزیزانشان غمگین‌تر شده‌اند و غصه به قدری در دل مردمان این شهر پیچیده است که شهر هم بغض می‌کند، نه ابری می‌ماند و نه بارانی می‌شود، فقط سرماست که از سروکول شهر دارالصابرین بالا و پایین می‌رود و رهایش نمی‌کند.

مردم بروات گردهم آمده‌اند و برای عزیزانشان خیرات کرده‌اند و با هر بخشی از صحبت‌های سخنران که یادآوری روزهای زلزله است، اشک گوشه چشمانشان می‌نشیند و دلتنگی امانشان را می‌برد، از کنار قبرهایشان که رج به رج قرار گرفته‌اند، عبور می‌کنم و خاطره احتمالی هر یک در آن شب و روزی که بر آنها رفته است، در فکرم نقش می‌بندد.

ملاقات با مردی که صدایش دل دنیا را به درد آورد

استاندار کرمان و نماینده مردم شرق استان در مجلس هم آمده‌اند تا دل به دل مردمانی بدهد که غم عالم دامنشان را گرفته است و از ذهن هیچ بنی‌بشری پاک نمی‌شود، محمدعلی طالبی می‌گوید: نخستین‌بار که نام بروات را شنیدیم، همراه با حادثه جانکاه بم بود و امروز که نامش را می‌شویم، با واژه‌های استقامت و پایداری و سربرافراشتن از تلی خاک و آباد کردن سرزمین همراه است.

وارد بم می‌شویم، بر و روی شهر را که می‌بینیم، باورمان نمی‌شود که ۲۱ سال پیش این شهر با خاک یکسان شده است، در جوار آرامگاه مردان و زنانی که پنجم دی ۱۳۸۲ به خواب ابدی رفته‌اند، آئینی برپاست تا یاد آن‌ها که در کسری از ثانیه زیر خروارها خاک رفتند و از آن‌ها فقط نام و نشانی باقی ماند، گرامی بدارند.

استاندار کرمان که پیش از حضور در مراسم بر مزار جان‌باختگان زلزله حاضر شده بود با اهالی دارالصابرین عهد می‌بندد که بهتر از گذشته برای ساختن بمی آبادتر در کنارشان باشد و می‌گوید: درس بزرگ حادثه بم، توجه به اصول شهرسازی و معماری و پایداری و هم‌دلی برای آباد کردن این سرزمین بود.

ملاقات با مردی که صدایش دل دنیا را به درد آورد

باید از امید و توسعه سخن گفت

هنوز از بم خارج نشده‌ایم که صاحب صدایی را که روزی برای مردم بم طاقتش تاب شده بود، می‌بینیم، علی شفیعی، فرماندار وقت بم که پنجم دی فریاد رسایش برای مدد گرفتن از مسئولان استانی با عبارت «آقای کریمی بم ویران شد، صدای مرا از یک تل خاک می‌شنوید» دل همه را به درد آورد، میزبان ما می‌شود.

کنار او و همسرش می‌نشینیم تا گپ‌وگفتی با آن‌ها بزنیم و از لحظه‌هایی که بم روی سرش آوار شد، سخن به میان آورد، همه آن‌ها را که یکی یکی به کمک بم آمدند، نام می‌برد و می‌گوید: امروز بعد از گذشت ۲۱ سال باید از امید، توانمندی و توسعه سخن گفت.

ملاقات با مردی که صدایش دل دنیا را به درد آورد

شفیعی با اشاره به شب حادثه بیان می‌کند: هنگام وقوع حادثه بلافاصله به همراه همسر و فرزندانم خودم را به مقابل فرمانداری رساندم و امکان دسترسی به تلفن و بی‌سیم وجود نداشت و تلفن ماهواره‌ای نیز شارژ نداشت و امکان برقراری ارتباط نداشتم.

وی که خواهر و فرزندان خواهرش را در زلزله از دست داده است، ادامه می‌دهد: با تلفن ماهواره‌ای سردار معروفی، پیام را به استاندار وقت رساندم و این نخستین صدایی بود که نشان داد کانون زلزله بم هست، لحظات سخت و شکننده‌ای بود و شاهد صحنه‌های بسیار سخت و دل‌خراشی بودم.

شفیعی قهرمان اصلی بحران زلزله بم را مردم می‌داند که در کنار سایر دستگاه‌های اجرایی همت و ایثارگری کردند و می‌گوید: در آن لحظه احساس بد و ناامیدکننده‌ای داشتم، وقتی به ابعاد فاجعه نگاه کردم که ۸۰ درصد شهر تخریب شده است، چاره‌ای نداشتم و با بغض و گریه اعلام کردم.

وی با بیان اینکه زلزله کاملاً طبیعی بود و شایعات مطرح شده در مورد آن پیشامد صحت ندارد، اضافه می‌کند: خوشحالم که امروز بم را زنده و پویا می‌بینیم و امیدوارم گام‌های بلندتری برای توسعه بم برداشته شود، امیدوارم این غم بزرگ از جامعه بم رخت بربندد و مردم شاداب به زندگی ادامه دهند.

ملاقات با مردی که صدایش دل دنیا را به درد آورد

سردار محمدعلی نظری، فرمانده سپاه استان نیز در جمع مردم در آئین گرامیداشت یاد و خاطره جان‌باختگان زلزله حاضر می‌شود و از خاطره آن روز که برای شرکت در المپیاد دانش‌آموزی بسیج آمده می‌شده است، می‌گوید و به حضور مؤثر و مهم شهیدان حاج‌احمد کاظمی و حاج‌قاسم سلیمانی که از ساعات اولیه بحران با جان و دل برای نجات مردم در فرودگاه خدمت می‌کردند، اشاره می‌کند.

آفتاب در حال غروب کردن است که شهر دارالصابرین را با بغض فرونشسته در گلو ترک می‌کنیم و دلمان را میان آوارهایی که امروز از کوهی خاک سربرآورده‌اند، جا می‌گذاریم و آرزوهای خوبمان را روانه خانه‌های مردمانی می‌کنیم که راه و رسم بردباری و استقامت آموخته‌اند.