شناسهٔ خبر: 70457222 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: جام‌جم آنلاین | لینک خبر

«برف آخر»؛ روایت تنهایی انسان معاصر

فیلم «برف آخر» به‌عنوان دومین تجربه کارگردانی امیرحسین عسگری بعد از فیلم «بدون مرز»، این روزها بر پرده سینماست. برف آخر سه سال بعد از ساخت و نمایش در جشنواره فیلم فجر و پس از دریافت جوایز مختلفی مانند بهترین بازیگری(امین حیایی)، بهترین چهره‌پردازی(امید گلزاده)، بهترین فیلمبرداری(آرمان فیاض) وجایزه ویژه هیأت داوران، درفصلی اکران می‌شود که بیشترین نزدیکی را به لحاظ فضایی با این فیلم دارد اما همچنان ورق به نفع فیلم‌های کمدی از لحاظ فروش و مخاطب است.

صاحب‌خبر -
 
این فیلم درباره روزمرگی‌های یک دامپزشک(امین حیایی) است که در گاوداری کار می‌کند.عسگری باز هم به‌گونه‌ای دیگر موضوع تنهایی درونی آدم‌ها و انسان‌های معاصر را در عین ارتباط شغلی که ناگزیر به انجام‌شان هستند، هدف قرار می‌دهد؛ آدم‌هایی که حرف‌های زیادی برای گفتن دارند اما با سکوت، زخم روح خود را می‌پوشانند تا در لحظه‌ای که فرد مورد اعتمادشان ظاهر شود و قصه‌شان را برای او بازگو کنند. برف آخر اقتباسی آزاد از داستان کوتاه «جلال آباد» محمد صالح‌علا است و شاید یکی از سختی‌های مسیر روایتش همین باشد که از داستانی کوتاه، فیلمی بلند و سروشکل‌دار ساخته شده است. این فیلم از بسیاری از جهات از‌جمله تصاویر، قاب‌بندی‌ها و دکوپاژ، فضاسازی و طراحی شخصیت‌های قصه بسیار خوب و موفق ظاهر شده است. شاید کندی و کشدار شدن فیلم به همین جهت باشد که به نظر می‌رسد مواد فیلمنامه‌ای زیادی برای ارائه به مخاطبان امروز که در بسیاری از موارد کم‌حوصله هستند، ندارد وما تا پایان، قصه دیگری را به جز قصه دامپزشک، روایت فرعی گم شدن دختر دوستش خلیل (مجید صالحی) و همچنین آشنایی یوسف با زنی تنها به نام رعنا را نمی‌بینیم. موضوع این فیلم ارتباط انسان‌ها و واکاوی‌ زخم‌های تنهایی آنها در‌عین ارتباط با طبیعت است و به همین جهت زیرلایه‌های روان‌شناختی نیز در آن دیده می‌شود. فصل مشترک تمام افراد این قصه، رنج از دست دادن فردی است که دوران طولانی از زندگی خود را با او سپری کرده‌اند؛ چه خلیل که به‌هر وسیله‌ای درصدد پیدا کردن زنده یا مرده دخترش است؛ چه یوسف که همسرش بعد از جراحت و سوختگی او را ترک کرده و چه رعنا که مرد مورد علاقه‌اش به او دروغ گفته. همه این شخصیت‌ها تلاش می‌کنند تا به نحوی با تنهایی که برای‌شان پیش آمده و سوگ از دست دادن آدم‌ها کنار بیایند و هرکس کنشی را انتخاب می‌کند و عکس‌العملی دارد. درواقع داستان خلیل هم بیشتر وسیله‌ای برای روشن شدن ابعاد شخصیت اصلی داستان یا نمایش تضاد شخصیتی میان یوسف و خلیل است که تا پایان حفظ می‌شود و درگیری یا بی‌اعتمادی هم بین این دو رخ نمی‌دهد. برف آخر تلاش می‌کند به مؤلفه‌های مینی‌مالیستی که در داستان کوتاه صالح‌علا وجود دارد، تکیه کند و هر آنچه را که به مخاطبان از قبیل تصاویر و دیالوگ ارائه می‌کند،براساس همین خط‌مشی است اما بازهم احساس می‌شودخلاف خط‌مشی پیش گرفته بیش از اندازه مطول می‌شود. این فیلم یک قصه زیست‌محیطی دارد که بین انسان و حیوان تلاش می‌کند از زاویه متفاوتی به رنج‌های آدم‌ها نگاه کند. یکی از نکات بارز فیلم بازی خوب و کنترل شده امین حیایی است که پیش از این کمتر چنین بازی از او دیده بودیم. او به‌عنوان شخصیت اصلی فیلم تمام مراحل تغییرهایی را که قهرمان فیلم با آن مواجه می‌شود تا به تحول برسد، پشت سر می‌گذارد؛ یعنی یک تغییر مثبت یا دلبستگی موجب می‌شود که دوستدار محیط‌زیست و ناجی حیواناتی شود که از آنها دل خوشی ندارد. به‌طور کلی، برف آخر در نمایش مؤلفه‌های تصویری و قاب‌بندی سینمایی یا ارائه فرم و فضایی بکر و کمتر دیده شده از ارتباط انسان با طبیعت و حیوانات موفق عمل کرده اما می‌توانست کوتاه‌تر از چیزی باشد که امروز روی پرده سینما می‌بینیم.