شناسهٔ خبر: 70450454 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

هوشیاری کارمند دفتر ثبت سارق چند صد میلیاردی را به دام انداخت 

چند‌ی قبل مرد وکیلی در تهران به دادسرای ویژه سرقت رفت و از سرقت تعداد ۴۸ تخته فرش نفیس یکی از موکلانش شکایت کرد. 

صاحب‌خبر -
جوان آنلاین: مرد جوانی که ۴۸ تخته فرش نفیس تاجر معروفی را سرقت و از داخل زندان نقشه تصاحب املاک ۴۰ میلیاردی او را طراحی کرده‌بود، با هوشیاری کارمند دفتر ثبت، دست او و همدستانش رو شد. 
چند‌ی قبل مرد وکیلی در تهران به دادسرای ویژه سرقت رفت و از سرقت تعداد ۴۸ تخته فرش نفیس یکی از موکلانش شکایت کرد. 
شاکی در توضیح ماجرا گفت: «من وکیل تاجر پولداری به نام شهاب و خانواده‌اش هستم. شهاب مردی پولدار بود و مغازه بزرگ فرش‌های نفیس در یکی از خیابان‌های شمالی پایتخت داشت، اما دو سال قبل فوت کرد و مغازه‌اش در این مدت بسته شد. همسر و فرزندان شهاب ساکن کشور امریکا هستند و چندی قبل برای تقسیم ارث و میراث به ایران آمدند. آنها پس از بررسی اموال متوجه شدند از مغازه فرش‌فروشی پدرشان ۴۸ تخته فرش نفیس گرانقیمت سرقت شده‌است. آنها احتمال می‌دهند اسناد و مدارک دیگری هم سارق از مغازه سرقت کرده باشد.»
 
 کارگر اخراجی 
با شکایت وکیل خانواده تاجر، پرونده به دستور قاضی مصطفی تقی‌زاده، بازپرس شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت برای بررسی در اختیار تیمی زبده‌ای از کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت. 
تحقیقات مأموران نشان داد شهاب قبل از فوتش کارگری به نام فرشاد داشته، اما او را دو سال قبل از فوتش اخراج می‌کند. یافته‌های مأموران را خانواده شهاب تأیید کردند و احتمال دادند فرشاد سارق فرش‌ها باشد. از سوی دیگر مأموران پلیس دریافتند تعدادی از اسناد ملکی مرد تاجر هم سرقت شده‌است و چندی قبل مأموران پلیس زن و مردی را که قصد انتقال دو سند ملکی میلیاردی متعلق به همسر تاجر را داشته‌اند، بازداشت کرده‌اند. 
 
 اسناد ۴۰ میلیارد تومانی 
تحقیق از زن و مرد دستگیر شده مشخص شد آنها برای انتقال سند‌های سرقتی از سوی مرد ۳۸ ساله‌ای در زندان اجیر شده‌اند و قرار بوده پس از انتقال اسناد ۴۰ میلیارد تومانی به نام مرد زندانی دستمزد خوبی به آنها داده شود. 
مرد دستگیر شده به مأموران گفت: «مدتی قبل برادر زنم که در زندان تهران حبس است با من تماس گرفت و گفت یکی از هم سلولی‌هایش به نام فرشاد دو قطعه زمین در اطراف ملارد کرج دارد که اسناد آن به نام زن میانسالی است که قرار است آن زن اسناد را به نام او بزند. برادر‌زنم به من گفت فرشاد زندانی است و به زودی آزاد نمی‌شود و به همین خاطر می‌خواهد من با دفتر ثبت اسنادی هماهنگ کنم آن زن را به آن دفتر ببرم و اسناد را به صورت غیابی به نام فرشاد بزنم و دستمزدم را بگیرم. من هم قبول کردم، زن جوان هم تلفنی با من تماس گرفت و در دفتر ثبت اسنادی با هم قرار گذاشتیم، اما وقتی اسناد را تحویل کارمند دفتر ثبت دادیم، لحظاتی بعد مأموران پلیس رسیدند و ما را دستگیر کردند. آنجا متوجه شدم اسناد هویتی که زن جوان ارائه کرده جعلی است و اسناد املاک هم سرقتی است و فرشاد مرا فریب داده‌است.»
زن جوان هم در بازجویی‌ها گفت: «از طریق مرد جوانی با فرشاد در زندان ارتباط گرفتم و آنها از من خواستند نقش فروشنده زمین را بازی کنم و در مقابل دستمزد خوبی به من بدهند. دوست فرشاد کارت ملی جعلی را در اختیار من قرار داد و قرار بود با کارت ملی جعلی من اسناد دو قطعه زمین را به نام فرشاد بزنم که هوشیاری کارمند دفتر ثبت اسناد ما را به دام انداخت.»
 
 بازداشت در زندان 
با اعتراف دو متهم مشخص شد فرشاد همان کارگر اخراجی مرد تاجر است که به اتهام سرقت ۴۸ تخته فرش نفیس تحت تعقیب است. بررسی پرونده فرشاد نشان داد وی مدتی قبل به اتهام نگهداری تعداد زیادی اسناد سرقتی بازداشت شده و به زندان افتاده است. همچنین معلوم شد وی در زندان با همدستی هم‌سلولی‌اش به نام ایرج نقشه تصاحب زمین‌های میلیاردی همسر تاجر فوت‌شده را طراحی کرده‌بودند که اجیر‌شدگان در دام مأموران گرفتار می‌شوند. 
با به دست آمدن این اطلاعات فرشاد و ایرج از زندان برای بازجویی در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفتند. 
دو متهم در بازجویی‌های ابتدایی منکر جرم خود شدند، اما وقتی با دلایل و مدارک روبه‌رو شدند، به جرم خود اقرار کردند. 
ایرج در تحقیقات پلیسی ادعای بی‌گناهی کرد و گفت فریب فرشاد را خورده‌است. وی گفت: «من ۱۰ سال قبل به اتهام آدم‌ربایی و سرقت در مازندران دستگیر و به زندان طولانی مدت محکوم شدم. چند سال قبل به زندان تهران منتقل شدم و مدتی قبل هم درخواست عفو دادم و زندانی‌ام به ۱۰ سال تقلیل یافت و قرار بود به زودی آزاد شوم، اما فریب هم‌سلولی‌ام را خوردم و الان شریک جرم او شده‌ام و باید دوباره در زندان بمانم. من خبر نداشتم اسناد سرقتی است و به همین دلیل از دامادمان خواستم کار‌های نقل و انتقال اسناد فرشاد را در خارج از زندان انجام دهد.»
فرشاد هم در بازجویی‌ها مدعی شد به خاطر طلب ۴۰۰ میلیون تومانی که از شهاب داشته، اموال او را سرقت کرده‌است. 
 
 
 رکب خوردم 
فرشاد در بازجویی‌ها به سرقت ۴۸ تخته فرش نفیس اعتراف کرد، اما مدعی شد از فروش فرش‌های سرقتی هیچ پولی گیرش نیامده و از دوستش رکب خورده‌است. 
 
فرشاد! هنگام سرقت فرش‌ها همدست داشتی؟ 
نه فرش‌ها را تنهایی سرقت کردم. 
 
چرا سرقت کردی؟ 
از او طلب داشتم و وقتی طلبم را نداد، تصمیم گرفتم اموالش را سرقت کنم. 
 
چه طلبی؟ 
من چند سالی برای او کار کردم و او در این مدت همه حق و حقوق مرا پرداخت نکرده‌بود و مدتی قبل از اینکه فوت کند، مرا به بهانه‌ای از مغازه‌اش اخراج کرد و من هم از او کینه به دل گرفتم. 
 
چرا از او شکایت نکردی؟ 
او استاد عرفان حلقه بود و کلاس‌های خصوصی برگزار می‌کرد و شاگردان زیادی هم داشت. من هم از طریق همین کلاس‌ها با او آشنا شدم و در چهار مرحله از کلاس‌های او شرکت کردم. واقعیتش مرید او شده‌بودم و بعد هم که از من خواست در مغازه‌اش کار کنم، قبول کردم، اما او ۴۰۰ میلیون تومان بدهی‌اش را به من پرداخت نکرد. من مدرک و سندی بابت طلبم نداشتم و هر زمانی از او می‌خواستم طلبم را پرداخت کند، امروز و فردا می‌کرد تا اینکه اخراج شدم. 
 
درباره سرقت فرش‌ها توضیح بده؟ 
من هر چند وقت یک‌بار به مغازه‌اش می‌رفتم تا اینکه دو سال قبل وقتی جلوی مغازه‌اش رفتم، دیدم مغازه او بسته است. پس از این چندباری به آنجا مراجعه کردم و از طریق همسایه‌ها متوجه شدم فوت کرده‌است. از طرفی می‌دانستم خانواده‌اش امریکا هستند و به ایران نیامده‌اند، فکر کردم بهترین فرصت است تا اموالش را سرقت و از این راه طلبم را وصول کنم. یک شب با کلید یدکی که داشتم، در مغازه‌اش را باز کردم و ۴۸ تخته فرش نفیس او را سرقت کردم. 
 
چقدر گیرت آمد؟ 
باور کن هیچی. چون یکی از دوستانم به من رکب زد. 
 
چطوری دوستت فریبت داد؟ 
وقتی فرش‌ها را سرقت کردم، به خانه یکی از دوستانم بردم و قرار شد مشتری پیدا کنیم و بفروشیم. چند روز بعد همان دوستم تعدادی اسناد به خانه‌ام آورد و گفت امانت پیش من باشد. خبر نداشتم او برای من دام پهن کرده و اسناد را گرفتم و در کمد خانه‌ام گذاشتم که چند روز بعد مأموران پلیس خانه‌ام را بازرسی کردند و اسناد را کشف کردند. تازه متوجه شدم دوستم فرش‌ها را فروخته و برای اینکه مرا از سر راهش بردارد، این نقشه را طراحی کرده و اسناد سرقتی را به من داده‌است و بعد هم خودش به مأموران خبر داده و من هم به اتهام نگهداری اسناد سرقتی دستگیر شدم و او هم تمام فرش‌های نفیس سرقتی را بالا کشید. 
 
چه شد که تصمیم گرفتی از زندان، املاک زن تاجر را تصاحب کنی؟ 
من هنگام سرقت فرش‌های نفیس، اسناد دو قطعه زمین متعلق به همسر تاجر را هم سرقت کردم، اما آن اسناد را به یکی از دوستان دیگرم امانت داده‌بودم. وقتی دوستم مرا فریب داد و دیدم سرم بی‌کلاه مانده از زندان نقشه کشیدم اسناد همسر تاجر را تصاحب کنم. یکی از دوستانم در بیرون از زندان با من همکاری کرد و مدارک هویتی همسر تاجر را جعل کردیم و بعد با همکاری شوهر خواهر هم‌سلولی‌ام در بیرون نقشه را عملی کردیم، اما با هوشیاری کارمند دفتر ثبت دست ما رو شد.
دو متهم به دستور بازپرس پرونده برای تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران پلیس قرار گرفتند.