سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): انسیه موسویان، شاعر، منتقد و پژوهشگر، از دوران کودکی ارتباطی خاص با کتاب و شعر پیدا کرده است. او در زمانی که دسترسی به کتابها همچون امروز راحت نبود، با کمک برادر بزرگترش دنیای کتاب را کشف کرد و بهتدریج علاقهاش به ادبیات و شعر عمیقتر شد. این علاقه باعث شد در ادامه مسیر زندگیاش وارد دنیای شعر و ادبیات کودک و نوجوان شود. از او تاکنون ۶ عنوان کتاب شعر و یک کتاب آموزش عناصر شعر برای نوجوانان و همچنین دهها مقاله انتقادی در نشریات مختلف منتشر شده است.
در ادامه این مطلب، گفتوگوی ما با انسیه موسویان را میخوانید:
- خانم موسویان، چگونه و چه زمانی با کتاب و کتابخوانی آشنا شدید؟ آیا به یاد دارید که اولین کتاب داستان یا شعری که خواندید چه بوده است؟
در دوره کودکی و نوجوانی ما، مثل امروز، کتاب بهراحتی در دسترس نبود. کتابخانههای عمومی و کتابفروشیها به میزان امروز فراوان نبودند و ما بهآسانی به کتابها دسترسی نداشتیم. بهعلاوه، خرید کتاب هم برای همه بهآسانی امکانپذیر نبود. به یاد دارم نخستین کتابهایی که خواندم، آنهایی بودند که برادر بزرگم که در دبیرستان تحصیل میکرد، با پول توجیبیاش خریداری میکرد. من و خواهرانم بهطور مخفیانه به کتابخانه برادرم سر میزدیم و آن کتابها را یواشکی برمیداشتیم و میخواندیم.
خاطرم هست که آن کتابها شاید اصلاً مناسب سن ما نبودند؛ برخی از آنها رمانهای خارجی بودند: کتابهایی مثل «سپید دندان» اثر جک لندن و «بینوایان» اثر ویکتور هوگو. یک بار، پدر و مادرم قرار بود به سفری بروند. من از آنها خواهش کردم بهعنوان سوغاتی از این سفر برایم کتابی هدیه بیاورند. آنها دو جلد کتاب برای من از این سفر سوغاتی آوردند: یکی دیوان حافظ و دیگری دوبیتی های باباطاهر. شاید این کتابها نیز مناسب سنوسال من نبودند؛ اما بههرحال خواندن آنها در آن سن، با شناخت اندکی که داشتم، باعث شد از همان دوره کودکی و نوجوانی با ادبیات کهن و شعر انس بگیرم.
بسیاری از کتابهایی که در دوره کودکی و نوجوانیام خواندم، هدیه بودند. شاید جالب باشد بدانید که مثلاً من از دبیر فیزیک دبیرستانم «دیوان اشعار پروین اعتصامی» را هدیه گرفتم و از دبیر زبان انگلیسیام کتاب «نیم قرن در باغ شعر کودکی» اثر عباس یمینی شریف را. همچنین «رباعیات خیام» را از معلمی دیگر هدیه گرفتم. برادر بزرگم نیز که نقش مهمی در کتابخوانشدن من و خواهرانم داشت، تعدادی کتاب برای ما خرید. یکی از آنها، «هشت کتاب» اثر سهراب سپهری بود که من را به دنیای شعر معاصر وصل کرد؛ از همان دوران، جرقه آشنایی با شعر معاصر در من زده شد و شاید علت اینکه خودم نیز به سرودن شعر روی آوردم، خواندن همین کتابهای شعر در دوره کودکی بود؛ چراکه لذت شعر و ادبیات را چشیدم.
- مشوق دیگری هم برای کتابخوانی داشتید؟
به جز برادر بزرگم که بسیار مشوق من در مطالعه کتاب بود، معلمان مدرسه بهویژه دبیر ادبیاتی داشتیم که خود بسیار با ذوق و اهل مطالعه بود، مشوق من بودند. او زمانی که متوجه شد من ذوق ادبی دارم و شعر مینویسم، بسیار به من کمک کرد و کتابهای زیادی به من هدیه داد و همچنین آثار متعددی را در اختیارم قرار داد تا با مطالعه آنها در عرصه شعر پیشرفت کنم.
- آیا احساس شما به کتاب و تعریفی که از مطالعه در سالهای کودکی و نوجوانی داشتید با احساس و تعریفتان در سنین بزرگسالی تفاوتی کرده است؟ چه متغیرهایی بر این تغییر اثر گذاشتهاند؟
باید عرض کنم که در دوره کودکی و نوجوانی، بیشتر کتابها را برای سرگرمی و لذت میخواندم؛ اما پس از آنکه خودم دستبهقلم شدم، مطالعه را برای یادگیری بیشتر دنبال کردم. در دوره بزرگسالی، از زمانی که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مشغول به کار شدم، مخاطبانم کودکان و نوجوانان بودند. به اقتضای کارم، مطالعه و اُنس با کتابها جزو وظایف من شد. اکنون نیز که از کانون پرورش فکری بازنشسته شدهام، همچنان با سازمانها و نهادهای مختلف در زمینه بررسی و کارشناسی کتاب همکاری دارم؛ چه کتابهایی که قبل از انتشار توسط ناشر، مطالعه و بررسی میکنم و چه کتابهایی که پس از چاپ، ارزیابی میکنم.
- کتابخواندن به معنای صرفاً مطالعه و افزایش سرانه مطالعه، آیا امر درستی است؟
از نظر من، ما با هر نیت و هدفی که کتاب بخوانیم، خوب است و باید به آن با دیدی مثبت بنگریم. به نظر میرسد کسانی که کتاب میخوانند، اصولاً اهل مطالعه هستند؛ خواه بهمنظور کار خود، خواه برای سرگرمی و لذتبردن و یادگیری. آنها به هیچ عنوان در فکر این نیستند که «اکنون کتاب میخوانم تا سرانه مطالعه را افزایش دهم.». طبیعی است که وقتی افراد کتاب میخوانند، قاعدتاً سرانه مطالعه نیز بالا میرود. فکر نمیکنم هیچکس هنگام مطالعه مستقیماً به این هدف بیندیشد؛ اما نتیجهای که حاصل میشود، افزایش سرانه مطالعه است. حال اگر درصدی از افراد واقعاً با هدف آگاهانهای بهسراغ مطالعه بروند تا سرانه را بالا ببرند، باز هم باید به آن با دیدی مثبت نگریسته و به فال نیک بگیریم.
- رابطهتان با کتابخانه عمومی چگونه بوده است؟ آیا خاطرهای از حالوهوای امانتگرفتن کتاب از کتابخانه در ذهنتان دارید که برای ما تعریف کنید؟
همانگونه که اشاره کردم، در دوره کودکی و نوجوانی ما، کتابخانههای زیادی در دسترس نبود. یکی از کتابخانههای عمومی که از آن بسیار بهره بردم، کتابخانه دانشگاهمان بود. من در دوره کارشناسی، در دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد تحصیل کردم. این کتابخانه که به نام استاد بنام و برجسته زبان فارسی، زندهیاد علیاکبر فیّاض نامگذاری شده، کتابخانهای بسیار ارزشمند و غنی است. من کتابهای زیادی از جمله رمان و شعر را از آنجا امانت میگرفتم.
یادم میآید یک بار کتابی را از دانشکده گرفتم و چندین هفته در نوبت بودم تا این کتاب به من برسد. هر بار که میرفتم، کتاب در دست دیگران امانت بود. آن کتاب «ربکا» بود؛ رمان معروفی که حجم زیادی هم داشت. به خاطر دارم که وقتی آن را امانت گرفتم، یک شب تا صبح نشستم و خواندمش؛ زیرا برایم خیلی جذابیت داشت.
من سالهای نوجوانی و اوایل جوانیام را در مشهد گذراندم. به جز کتابخانه دانشکده ادبیات، کتابخانه آستان قدس رضوی نیز در مشهد از جمله بهترین و بزرگترین کتابخانههای عمومی بود و همچنان جزو بهترین و غنی ترین کتابخانههای کشور است. البته کمتر امانت میگرفتم و بیشتر عصرها به سالن مطالعه آزاد آنجا میرفتم که قفسهها باز بود. ما میتوانستیم هر کتابی که میخواستیم انتخاب کنیم و بخوانیم. خوشبختانه اکنون تقریباً در هر محله و خیابانی یک کتابخانه عمومی یا کتابفروشی وجود دارد؛ اما در آن زمان اینگونه نبود.
- در سنین نوجوانی، پیش آمده که کتابی بخوانید و فکر کنید مناسب سنتان نبوده است؟
برخی از کتابهایی که در دوره نوجوانی مطالعه کردم، به لحاظ زبان و حتی محتوا مناسب سن من نبودند؛ اما این کتابها جرقههای اولیه علاقه به شعر و ادبیات کهن را در من ایجاد کردند. مثلاً دیوان حافظ برای یک دختر ۱۲ ساله کتاب سنگینی بود. هرچند در آن زمان بسیاری از ابیات را بهدرستی نمیفهمیدم یا اشتباه میخواندم؛ اما اکنون درمییابم که چقدر این آثار در ارتقای ذائقه و سلیقه من و سواد مطالعاتیام تأثیرگذار بودهاند.
علاوهبر این، در آن دوران رمانهای عامهپسند نیز وجود داشتند؛ مشابه رمانهایی که امروزه نیز رایج هستند. یکی از نویسندگان معروف آن زمان، فهیمه رحیمی بود که آثارش بهشدت توجه نوجوانان و جوانان را جلب میکرد. بیشتر رمانهای او عاشقانه و رمانتیک بود. این آثار بهویژه در میان دختران نوجوان دبیرستانی دستبهدست میشد و من نیز برخی از آنها را میخواندم. شاید این کتابها برای سن ما مناسب نبودند؛ حتی این داستانها به لحاظ ساختار ادبی و تکنیکهای حرفهای و تخصصی، در سطح بالایی قرار نداشتند. بااینحال، فکر میکنم حداقل کاری که این آثار کردند، علاقهمندکردن نسل ما به مطالعه بود. آنها زمینهساز آشنایی ما با نویسندگان مطرحتر و شناختهشدهتر شدند و ما را به خواندن کتابهایی با کیفیت بالاتر ترغیب کردند.
در زمینه شعر نیز یکی از شاعران معروف و مطرح عامهپسند آن روزها، مهدی سهیلی نام داشت. نمیدانم آیا امروزیها او را میشناسند یا خیر. او چندین مجموعه شعر عاشقانه و رمانتیک با زبانی ساده و روان منتشر کرده بود که نسل ما آنها را دوست داشت و میخواند. همین آثار موجب شد ما بتوانیم شعر شاعران شاخصتر روزگار خود را مطالعه کنیم و به آنها علاقهمند شویم.
- بهطور کلی، به چه موضوعاتی برای کتابخوانی علاقه داشتید؟ آیا اکنون این علاقه تغییر کرده است؟ امروزه بیشتر چه کتابهایی میخوانید؟
علاقه شخصی من به ادبیات بهویژه شعر، از همان روزگار کودکی وجود داشت. در کنار آن، داستان و رمان نیز میخواندم و میخوانم؛ اما پس از آنکه وارد کانون پرورش فکری شدم، به اقتضای مخاطبم که کودکان و نوجوانان بودند، کتابهای حوزه کودک و نوجوان را نیز مطالعه کردم و میکنم.
از آنجا که سالهاست که در حوزه نقد و پژوهش شعر فعالیت میکنم، کتابهای نظری در حوزه نقد و پژوهش و همچنین کتابهای نظری حوزه ادبیات کودک و نوجوان را نیز مطالعه میکنم. در کنار همه اینها، گاهی برای سرگرمی یا بالابردن اطلاعات عمومی، کتابهای تاریخی، روانشناسی و علوم اجتماعی را نیز مطالعه میکنم؛ اما حوزه تخصصی من، همانطور که عرض کردم، ادبیات بهویژه شعر و ادبیات کودک و نوجوان و نقد و پژوهش است.
- آیا شما فرزندی دارید؟ برای اینکه او به کتاب علاقهمند شود، چه کارهایی انجام دادهاید؟
بله، من یک دختر جوان دارم. به نظر من، برای علاقهمندکردن بچهها به مطالعه، نیازی به توصیههای خاص نیست. مهم این است که خود ما کتابخوان باشیم و فرزندمان کتاب را در محیط زندگیاش، در دستان پدر و مادرش و در خانه ببیند و با کتاب زندگی کند.
حوزه کاری من و همسرم به گونهای است که از همان ابتدا با کتاب سروکار داشتیم و این اتفاق، ناگزیر دخترمان را با کتاب آشنا کرد. من در دوره بارداری نیز مدام کتاب میخواندم و فکر میکنم این امر تأثیر مثبتی بر ذائقه و علاقه دخترم به مطالعه گذاشته است. از همان دوران خردسالی، محال بود که شب قبل از خواب چند کتاب نخواند. زمانی که سواد خواندن و نوشتن نداشت من برایش کتاب میخواندم. از زمانی که به مدرسه رفت، هر شب باید چند کتاب میخواند. او بسیاری از کتابهای معروف حوزه ادبیات کودک را - چه خارجی و چه ایرانی- خوانده است.
به نظر من نیازی نیست به کودکان و نوجوانانمان توصیه کنیم که باید مطالعه کنند یا فواید مطالعه را یادآور شویم. کافی است آنها در فضایی قرار بگیرند که کتابخواندن به یک بخش طبیعی از زندگی آنها تبدیل شود. همانطور که بازیهای کامپیوتری یا بازی با گوشی همراه برای بچهها لذتبخش است و آنها حاضر نیستند آنها را ترک کنند، اگر کتابخواندن نیز برایشان لذتبخش باشد و کتابهای خوب بخوانند، قطعاً به مطالعه علاقهمند خواهند شد و محال است آن را با چیز دیگری عوض کنند.
به نظر میرسد ژبسیاری از کودکان امروزی شیوه کتابخوانیشان تغییر کرده است. به هر حال، اکنون دوران فناوری و دیجیتالشدن همهچیز است. امروزه کتابهای صوتی، کتابهای پیدیاف و متنها و آثار ادبی و موضوعات مختلفی در فضای مجازی وجود دارد که کودکان و نوجوانان بهراحتی به آنها دسترسی دارند. به همین دلیل، طبیعی است که بخش زیادی از مطالعه آنها در فضای مجازی شکل بگیرد. فکر میکنم نباید آنها را متهم کرد که کمتر کتاب میخوانند؛ شیوه کتابخوانی آنها با شیوهای که در دوران کودکی و نوجوانی ما وجود داشت، متفاوت است. اکنون آنها امکانات و ابزارهای بسیار متنوع و متعددی را در حوزه مطالعه دارند که ما به آنها دسترسی نداشتیم.
معرفی کتابهای خوب به شیوههای مختلف از اقداماتی است که ما در گذشته برای علاقهمندکردن کودکان به مطالعه، انجام ندادهایم یا بسیار کم انجام دادهایم. در حال حاضر، ما در تلویزیون برنامههای کتابمحور برای کودکان یا نداریم یا بسیار کم داریم و این موضوع جای تأسف دارد. کتابهای خوب و مطرح داخلی و خارجی هر سال در جشنوارههای مختلفی تقدیر یا برگزیده میشوند؛ اما سؤال این است که چقدر از این کتابها به کودکانمان معرفی میشوند؟ تبلیغات در رسانههای ما برای چیپس، پفک و دیگر محصولات متنوع خیلی خیلی بیشتر از تبلیغ محصولات فرهنگی و کتاب است. اگر هم هست، بیشتر تبلیغات مربوط به کتابهای کمکدرسی و تست و کنکور است.
از سوی دیگر، بسیاری از خانوادهها نیز در انتخاب کتابهای مناسب برای فرزندان خود سردرگم هستند. هر سال، فهرستهای مختلفی از سوی نهادهای گوناگون مانند شورای کتاب کودک و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، جایزه لاکپشت پرنده و … منتشر میشود؛ اما سؤال این است که این فهرستها چقدر به دست مخاطب میرسند؟ چند درصد از کودکان ما در مدارس زنگ کتابخوانی دارند و چه تعداد از معلمان ما خودشان کتابخوان هستند تا کتابهای خوب را به دانشآموزان معرفی کنند؟
- آیا آثار ادبی همکارانتان را مطالعه میکنید؟ آخرین کتاب کودک یا نوجوانی که خواندهاید، چه نام دارد؟
به دلیل اقتضائات شغلیام، موظف به مطالعه کتابها هستم. کتابهای همکاران خودم در حوزه شعر و داستان، نویسندگان و شاعران را نیز میخوانم و پیگیری میکنم؛ هم به دلیل علاقهای که دارم و هم به خاطر وظایف کاریام. مدام در حال مطالعه هستم. تازهترین کتابی که خواندهام مجموعه شعر نوجوان با عنوان «خطخطی روی نیمکت سنگی» سروده شاعر گرامی حسین تولائی است.
- ناگفتهای باقی مانده است؟
دوباره تأکید و تکرار میکنم که ای کاش برنامههای تلویزیون یا نهادهای عمومی به سمتی بروند که به همان اندازه که سایر موضوعات تبلیغ میشود، کتاب و کتابخوانی نیز به شکل درست و جذاب برای مخاطبان -چه کودکان و نوجوانان و چه بزرگسالان- تبلیغ و معرفی شود. البته ما در این سالها شاهد حرکتهای خوبی بودهایم؛ مثلاً دیدهایم که شهرداری روی بیلبوردها تبلیغ کتاب میکند اما این قضیه بسیار محدود و گاهی سفارشی و گزینشی است. تنها از ناشران و نویسندگان مشخصی حمایت میشود و همه طیفها را در بر نمیگیرد؛ بهویژه در مورد کودکان و نوجوانان که بسیار کم به آن پرداخته شده است. در فضای مجازی هم برخی از مربیان، مروجان کتاب و تسهیلگران بهصورت ذوقی و شخصی، اقداماتی برای معرفی کتابهای خوب انجام میدهند که آن هم محدود است و هنوز جای کار بسیار دارد.
علاوهبر این، تبلیغات و برنامههایمان نباید مقطعی و صرفاً محدود به یک هفته در سال باشد که به نام هفته کتاب و کتابخوانی نامگذاری شده است. باید در طول سال ادامه یابد و روی مدارس تمرکز کند. من معتقدم ابتدا باید معلمان عزیز با کتابهای خوب آشنا شوند و خودشان کتاب بخوانند تا بتوانند بچهها را تشویق کنند. همچنین باید برنامههایی برای معرفی و تبلیغ کتابهای خوب از سوی نهادها و سازمانهای مرتبط برگزار شود؛ خواه شهرداری باشد، خواه نهاد کتابخانههای عمومی یا ناشران مختلف و وزارت ارشاد. رسانههای ما مانند صداوسیما و شبکههای اجتماعی و فضاهای مجازی نیز میتوانند نقش مهمی ایفا کنند.
∎