شناسهٔ خبر: 70414629 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: جام‌جم آنلاین | لینک خبر

باستانی پاریزی در گذرهای پرپیچ و خم تاریخ

سوم دی، زادروز مورخی برجسته و نامداراست که آثارارزشمندی درحوزه‌های مختلف تاریخ و تمدن ایرانی ازخود به‌یادگار گذاشت.شیوه تاریخنگاری او با دیگر پژوهشگران این عرصه تفاوت‌هایی داشت.

صاحب‌خبر -
 
باستانی پاریزی، تاریخ‌شناسی بودکه تلاش می‌کردبرای مردم بنویسد وازهمین‌رو است که بسیاری ازکتاب‌های اومثل«ازپاریز تا پاریس»، «آسیای هفت‌سنگ»،«سنگ هفت‌قلم»،«پیغمبر دزدان» و ده‌ها اثر دیگر به‌واسطه استقبال عمومی تجدید‌چاپ شده‌اند.این تاریخ‌نگار برجسته در آثار خود،هم از تلخی‌ها و هم از شیرینی‌های تاریخ گذشته می‌نوشت؛ اما نکته قابل‌تأمل این‌که بیان تلخی‌های روزگار پیشین به‌قلم او باشیرینی حکایات وضرب‌المثل‌ها و اشعار شاعران آمیخته بود وازهمین‌رو است که مخاطبان با رغبت فراوان آثار او را دنبال می‌کردند.  باستانی پاریزی، صیاد لحظه‌های تاریخ بود ودر‌عرصه تحقیق و پژوهش نگاهی ژرف وعمیق به جزئیات روزگاران گذشته داشت و درحین غواصی در این دریای بیکران،چنان دقیق بود که مو را ازماست می‌کشید و برای انتقال مفاهیم، سره را ازناسره جدامی‌کردودرعین‌حال با صادقانه‌ترین بیان نتیجه تحقیقات خودرابا زبان وقلم ساده دراختیارمخاطب قرار می‌داد. اوتاریخ را چنان‌زنده برای مردم نقل می‌کردکه گویی مجموعه رخدادها ورویدادها همین‌دیروز اتفاق افتاده و باستانی پاریزی مثل یک راوی زنده به بیان آنچه که گذشت می‌پرداخت. اوتاریخ راچنان‌زنده برای مردم نقل می‌کردکه گویی مجموعه رخدادها و رویدادها همین‌دیروز اتفاق افتاده و باستانی پاریزی مثل یک راوی زنده به بیان آنچه که گذشت می‌پرداخت.

استاد دکتر محمدابراهیم باستانی پاریزی فرزند روستازاده‌ای شاعر و روضه‌خوان، معلم و بانی دبستان، مورد احترام و ملّای روستا، عاقد و خطبه‌خوان و آگاه به زندگی همه اهالی روستای پاریز -حاج آخوند باستانی پاریزی- بود‌؛ از این همه صفات فرهنگی پدر، او هم بهره‌ها برد و در دبستانی که حاج‌آخوند در۱۲۹۷ خورشیدی بنا نهاده بود، درس خواند و فضیلت آموخت. درهمان زمان کودکی، مشتاقانه اشعار و گفتار شیخ محمدحسن زیدآبادی (پیغمبر دزدان) را از بنان و انبان دیگران جمع می‌کرد و نشریه‌ای (ندای پاریز) را به صورت دستنویس در دو-سه نسخه می‌نوشت و بین باسوادان روستا پخش می‌کرد و مشتریانش حاج‌آخوند، سید‌احمد هدایت‌زاده پاریزی و یکی-دو پاریزیِ دیگر بودند.این‌که چگونه باستانی پاریزی به تاریخ‌نگاری منحصر‌به‌فرد در گستره تاریخ اران و کرمان به ‌سبک‌و‌سیاق خاص خود تبدیل شد را در آغاز باید از همان پیرروستای تازه‌شهر‌شده پاریز جست‌وجو کرد. نخستین توصیه نگارنده به‌عنوان کسی که زاده دهات پاریز است، به پژوهشگران ساحت تاریخ‌نگاری آن است که برای بررسی شیوه و سبک تاریخ‌پژوهی باستانی پاریزی، کافی است چند‌هفته‌ای در دهنه دُرُق پاریز بیتوته کنند. با پیرمردها و پیرزن‌های پاریزی به گفت‌و‌شنود بنشینند و ببینند که در سایه‌سار سرو باغ حاج‌عزیز و گردوهای تنومند پاریز، ده‌ها مورخ چون باستانی پاریزی هستند که به‌همان شیوه تاریخ را بیان می‌کنند‌ اما با این تفاوت که سواد دانشگاهی ندارند و به‌همین‌دلیل است که می‌توان گفت زبان و قلم باستانی پاریزی برداشتی عالمانه و پخته‌شده از شیوه تاریخ‌نگارانه روستا است و آن‌هم روستایی چون پاریز‌؛ بدیهی است که آن روانشاد باید همه‌جا و همه‌وقت نام و یاد پاریز وِرد زبانش می‌بود و از این‌رو گُل سَرسَبد روستاهای ایران در نوشته‌های استاد، «پاریز» است و بهترین‌جا برای هواخوری تاریخی، همین دیر ‌روستای تازه‌شهر‌شده است. از این گذشته، باستانی پاریزی حق داشت که بیشتر عمر تحقیقی خود را صرف پرداختن به روستا کند و آثاری چون حماسه کویر را درباره روستا خلق کند و حتی روستا را «بازتاب روح تاریخ» بنامد (حماسه کویر، ص۵۵۹). 
هر‌که بخواهد واقعیتِ پیوند آن محیط را با استاد دریابد، اگرچه که باید همه شصت-هفتاد کتاب و هزاران مقاله ایشان را بخواند، باید که شبی را در کوهستانِ دل‌انگیز پاریز سحر کند و جامی از آبِ قنات سه‌گلو -که مِلک اجدادی استاد بود- سَر بکشد، از گردنه ناچویه بالا رود و در کمرکشِ قله قوچی در زیر شاخه پُرگلِ بادام‌بَش بنشیند و به رود-دره‌های پُر پیچ‌وتاب و تنه‌های هزارساله چنارهای توسوزشده هفده‌چنار، گوئین، فریدون، دره زار و هندیز چشم دوزد. گمان نگارنده این است تا کسی آن روستا را -که در دامنه کوهستان در دره دُرُق در برابر آفتاب لمیده - ندیده باشد، نمی‌تواند محیط اثرگذار دراندیشه نوجوان پاریزی دهه۱۳۱۰ را درک کند‌؛ محیط و نامی که هیچ‌گاه از زبان و قلم او نیفتاد‌؛ همچنین تا‌وقتی دبستانی را که هنوز پس از نود‌سال با دو اتاق و یک دالان خشتی، بچه‌های پاریز را پذیرای تحصیل است ندیده باشید، نمی‌توانید درباره سبک تاریخ‌نگاری باستانی پاریزی به نتیجه‌ای روشن دست‌ یابید. به‌همین دلیل یکی از موفق‌ترین کارها درباره زندگی و اندیشه‌های ایشان را نه مقالات پر‌طول‌و‌تفصیل پژوهشی می‌دانم و نه هزاران سخنرانی که درباره استاد انجام شده! معتقدم که سیدجواد میرهاشمی در مستند «از پاریز تا پاریس» بیش از همه در‌مقام پاسخ به پرسش‌های رایج درباره استاد برآمده است، زیرا برای تدوین فیلم خود، اول‌کاری که کرد، سفر هزار‌کیلومتری از تهران تا پاریز را به‌جان خود خرید و به چاردیواری خانه حاج‌آخوند، دبستان پاریز، زیر سایه‌سار کوهستان و البته پای صحبت هم‌سن‌و‌سالان باستانی پاریزی راه یافت‌؛ کاری که متاسفانه محققان تاریخ نه به آن تن می‌دهند و نه از عهده‌اش برمی‌آیند. واقعیت را همه می‌دانیم‌؛ لمیدن در کنج کتابخانه یا پای اینترنت و نوشتن تاریخ، بدون تحقیق میدانی، راه درستی نیست که در پیش گرفته‌ایم. روشی را که محققانی مانند ایرج افشار، باستانی پاریزی، منوچهر ستوده و احمد اقتداری در تاریخ‌پژوهی در پیش می‌گرفتند، آن بود که پاچه‌ها را وَر بزنند و توبره سفر بر دوش کشند و راهی کوه و صحرا شوند! تاریخ را در همان بستری که حادث‌شده جست‌وجو کنند، نه در چهار‌دیواری خانه و مدرسه. 
   
روایتی از دل روستا
باستانی پاریزی تاریخ را از دل روستا روایت می‌کند نه از چهاردیواری شهر. نمونه‌اش ده‌هاکتاب او است.برای نمونه، پیغمبر دزدان از آن رو مهم است که نخستین‌بار درهمان محیط پاریز ودرسال‌های کودکی ونوجوانی باستانی پاریزی، زمانی که حاج‌آخوند کدخدای پاریز بود تدوین شد‌؛ سال‌هایی که در خانه حاج‌آخوند شعرهای عامه‌پسند پیغمبر دزدان را گردآوری می‌کرد و آنها را از زبان مهمانان کدخدای پاریز می‌شنید‌؛ کتابی که تا آخرین چاپ آن درزمان حیات استاد، ده‌ها سند وشعرونامه درباره پیغمبر بر آن اضافه شد. نکته مهم درباره پیغمبر آن است که شیخ محمدحسن زیدآبادی(نبی‌السارقین)، دراشعار خود به‌زبانی ساده و بی‌پیرایه اما شوخ و طناز در مقام نقد‌و‌اصلاح دیگران برمی‌آمد. باستانی پاریزی نقد روایت‌های عامیانه در تاریخ را از همین کتاب آموخت و از این راه به پژوهش تاریخی دست یافت.برداشت انتقادی ازروایت‌های عامیانه برای تحقیق درتاریخ،این امکان رابه او دادتا بتواند به هزارتوی ناشناخته تاریخ راه یابد‌؛ جایی که راه‌بردن به آن جرأت و دانش می‌خواهد. باستانی پاریزی تنها‌کسی است که روایت‌های عامیانه را با همان زبان عامه‌پسندانه وارد تحلیل‌ها و تبیین‌های جدیِ تاریخی کرد و این را در آغازین مراحل زندگی علمی و در همان اوان جوانی از مکاتیب پیغمبر دزدان آموخت. برای این‌که حرف اول و آخر درباره سبک تاریخ‌نگاری باستانی پاریزی را زده باشم، می‌گویم که نسخه اولیه سبک عامه‌پسندانه تاریخ‌نگاری باستانی پاریزی والگوی همیشگی ایشان درهمه کتاب‌ها و مقالات، همان کتاب پیغمبر دزدان است.پیغمبر دزدان درنامه‌هایش نشان داده که همان روحیه ومنشی راداشته که مادرشخصیت استاد دیده‌ایم‌؛ بی‌هیچ تغییری!
نکته مهم در دیدگاه و آرای باستانی پاریزی به موضوع تاریخ‌نگاری عامه‌پسند، پیوند با همین روایت‌های عامیانه است. باستانی پاریزی جدای از حافظه بی‌نظیر و اندوخته‌هایی که در مطالعه تاریخ اجتماعی ایران داشت، روایت‌های عامه‌پسند را در هرجا و از هرکه می‌خواند و می‌شنید، یادداشت می‌کرد و گاه بر مبنای همین روایت‌های به‌ظاهر معمولی و ساده، مقاله یا کتابی را در موضوع تاریخ اجتماعی می‌نوشت. او خَم‌و‌چَم جامعه ایرانی را خوب می‌شناخت ودربررسی تاریخ اجتماعی ایران هیچ‌گاه خودرااسیر نظریات جامعه‌شناسان ایران‌ندیده نکرد وبرای بررسی تاریخ اجتماعی ایران برروایت‌های عامه‌پسند عوام تکیه می‌کرد نه خواص فرهیخته کالج‌ها و سیته‌های اروپایی. بر این‌اساس، توجه به تاریخ اجتماعی درآثار باستانی پاریزی یکی از مهمترین راه‌ها برای درک شیوه تاریخ‌نگاری او است.باستانی پاریزی جزو نوادرِ عرصه‌های علمی بود که دست به خودانتقادی زد و کتاب خودمشت‌مالی را درنقد تحقیقات خود نوشت،کاری بزرگ که تاکنون هیچ پژوهشگری درهیچ رشته علمی انجام نداده است.این‌که پس از شصت‌هفتاد سال نویسندگی، قلم‌ ‌برداری و خویشتن، خویش را بنوازی، کاری خُرد نیست. زمانی خانم دکتر سیمین فصیحی سبک تاریخ‌نگاری ایشان را به نقد کشید و «راه باستانی را بن‌بست»(جریان‌های اصلی تاریخ‌نگاری عصرپهلوی،ص۲۷۹) دانست و سال‌ها بعد نگارنده در مقاله‌ای نوشتم که دکتر فصیحی «تیر توی بوته زده است» چراکه امروزه ما همین تاریخ را هم خوب نمی‌دانیم چه‌رسد به این‌که مانند باستانی پاریزی و هم‌نسلان او بخواهیم از دیگر علوم انسانی مطلع باشیم («باستانی پاریزی وارث والاتبار بیهقی»، ص۳۱)، پاسخ استاد در ویرایش جدید کتاب خودمشت‌مالی به این دو نظر جالب بود؛ یک فروتنی از جنس باستانی پاریزی در حق دانشجویان خود که هیچ نظیری ندارد:«من، در جواب این دو محقق صاحب‌نظر، جز ابراز تشکر - حرفی ندارم، و تنها رباعی شیخ برهان‌الدین نصر، پسر شیخ‌احمد جام را به زبان می‌آورم که می‌فرماید: مائیم که در هیچ حسابی نائیم / سربسته و میان‌تهی چون نائیم / آن‌دم که حساب نقدِ مردان طلبند / آن‌ذرّه که در حساب ناید مائیم... قاعدتا من باید خیلی خوشحال باشم از این که دوست هم‌دهی هم‌نام خودم، چنین حُسن ظنی در حق من دارد- چیزی که اگر یک‌درصد آن در من بود، می‌بایست کلاه‌گوشه خود را به آسمان بسایم، اما واقعیت همان چیزی است که آن خانم دانشجوی قدیم من گفته: او درست می‌گوید، راه باستانی بُن‌بست است» (خودمشت‌مالی، ص ۴۵۲). 
   
فلسفه‌ تاریخِ باستانی پاریزی
نوع نگاه باستانی پاریزی به روایت‌های تاریخی و کنکاش آن نمی‌تواند صرفاً فلسفی باشد. نه تفاخر به فلسفه دارد و نه به خویشتن. او خود را عاقل و دیگران را نابخرد فرض نمی‌کرد و همین است که فروتنی، حلم، خضوع، وارستگی و بی‌ادعایی در سلوک و بینش و روش او کاملاً آشکار بود. باستانی‌پاریزی نه اهل غیبت‌کردن بود و نه از «من» سخن‌گفتن‌؛ درویش‌مسلکانه می‌زیست و به‌صراحت در کتاب بارگاه خانقاه می‌گوید که من هم در خانقاه لنگری دارم. او راست می‌گوید: همسر او، شادروان بی‌بی‌‌حبیبه حائری، برادر همسرش شادروان شمس حائری و پدر این دو - میرزا یوسف ارشادعلی‌شاه - ازمفاخر دراویش سلطانعلی‌شاهی بودند‌؛ عبای برادرش - مرحوم حاج‌عبدالعظیم باستانی پاریزی - به خاک تربت شاه نعمت‌ا...‌ولی، و درگاه فقرا مزین و در پاریز شمع محفل دراویش بود. نه به این تبار خانوادگی و نه به این منش او، نمی‌توان از دریچه فلسفه به باستانی پاریزی نگاه کرد، که بیراهه خواهد بود.آنان‌که سعی می‌کنند از دریچه پیچ‌و‌خم‌های فلسفی، رویکرد مردم‌نگارانه باستانی پاریزی را در تاریخ‌نویسی بررسی کنند، به بیراهه خواهند رفت‌؛ حتی اگر کتاب نیمه‌تاریخی– نیمه‌فلسفی خودمشت‌مالی را ملاک قرار دهند. باستانی پاریزی خود را اسیر نظریات فلسفیِ تاریخ نمی‌کرد، بلکه خود را از هرگونه قیدو‌بندی که قلمش را ببندد آزاد کرده بود. آنان که با آب‌و‌تاب نظریات فلسفی را کنار هم چیده‌اند تا تاریخ‌نگاری رها از قید و بندهای فلسفیِ باستانی پاریزی را رنگ فلسفی ببخشند، اشتباه بزرگی مرتکب شده‌اند. باستانی پاریزی را در ظرف نظرات خشک فلسفی ریختن، اشتباه است که اگر خود ایشان زنده بود مطمئنا از خواندنش خسته می‌شد. زبان و بیان پاریزی خودساخته بود، نه پردازشی در ظرف دیگران. سبک تاریخ‌نگاری باستانی را نه در لابه‌لای نظریات فلسفی، بلکه در سلوک و رفتار او می‌شد دید. او به این‌که زاده پاریز است افتخار می‌کرد و حتی عصایی را که به‌دست می‌گرفت، پدرش از چوب درختان اَرچَن پاریز تراشیده بود و عصای پدر را به‌دست می‌گرفت تا فراموش نکند از کجا برخاسته است. تاریخ‌نگار عامه‌پسند تنها کسی نیست که در مقالات و کتاب‌هایش عامه‌گرا باشد‌؛ بلکه باید در سخن‌گفتن، راه‌رفتن، مسافرت‌کردن، در کنگره‌ها سخنرانی‌کردن، و در همه شئون علمی و اجتماعی زندگی خود عامه‌گرا و خودشناخته باشد. 
   
شوخ شاعرانه و طنزِ شاعرِ تاریخ
باستانی پاریزی صرفاً معلم، جریده‌نگار و مورخ نیست‌؛ بلکه شاعر است و اشعار خوبی هم دارد و به‌گفته استاد شفیعی کدکنی، او «شاعر تاریخ» است. باستانی پاریزی در استفاده از شعر برای تاریخ‌نگاری گویی که «رگ‌خواب» فارسی‌زبانان را به‌خوبی یافته است. آن‌که زبان مادری‌اش فارسی است و این زبان را گُم نکرده است و چه‌خوب گفته است لایق شیرعلی پنجیکنتی شاعر تاجیک: «زهر بادا شیر مادر بر کسی / کو زبان مادری گم کرده است». خواندن، شنیدن و سرودن شعر، ناگزیر در خون و رگ اوست. باستانی پاریزی چند غزل آب‌دار و ناب دارد و ده‌ها قصیده و مثنوی انتقادی،‌ اما حافظه او پُر بود از صدها‌هزار بیت شعر که به‌جای خود در متن تاریخی از آن بهره می‌برد. ناسپاسی نخواهم کرد اگر بگویم که گاه باستانی پاریزی متن تاریخ‌نگارانه را به سمت‌و‌سویی می‌کشانید تا بتواند بیت شعر مورد نظر خویش را در آن بگنجاند‌؛ گاه او اول شعر مورد‌نظر خود را انتخاب می‌کرد و بعد متن تحقیقی خود را در پیرامون آن چون پیله‌ای می‌تنید.یاد و یادبودی که شعرهای باستانی پاریزی را در بر دارد، از همان در پای سروِ حاج‌عزیز در پاریز با شعر «یاد آنشب...» که از بهترین نمونه‌های تغزلی معاصر است، آغاز می‌شود و تا انتقادی‌ترین شعرهای ممکن مانند شعر در‌مقام «مدفن آزادی» و آنگاه که محمد‌مسعود ترور شد، ادامه می‌یابد. نقد اجتماعی و نقد سیاسی، شاه‌بیت اشعار اوست. او را به جشن فرهنگ راه ندادند، چون کراوات نداشت و شعر «پُز با کراوات» (یادی از گذشته) را نوشت (شب آدینه اندر جشن فرهنگ / من از بهر تماشا کردم آهنگ)‌؛ وقتی که در سال ۱۳۲۶ کمک‌هزینه تحصیلی‌اش را قطع کردند، شعر «وزارت فرهنگ» را سرود (نامش فرهنگ و آشیانه جهال / جای گروهی عوام و بی‌فر و بی‌هنگ)‌؛ در پی تصویب قانون منع کشت خشخاش و استعمال تریاک(۱۳۳۸)، شعر «شب تریاکیان» را سرود و دولت را از آن ترساند «که گردد انقلاب شیره برپا»‌؛ در اواخر ۱۳۳۱ که کشور در مسیر انقلاب قرار گرفته بود، شعر «مملکت از پایه ویران است...» را سرود و سرود و ناخدای مُلک را محکوم به طوفان دانست و به صراحت گفت «لیک باید چشم همکاری از آمریکا نداشت / کاین شریک انگلستان است، گویی نیست؟ هست»‌؛ نکته‌ای که چند‌ماه بعد در کودتای۲۸مرداد اثبات شد. همچنین مهم‌ترین اشعار او در پیوند دو موضوع «تاریخ و سیاست» را می‌توان در شعری با همین عنوان یافت. از این‌گونه اشعار در کتاب یاد و یادبود و در دیگر آثار او بی‌شمار است و بد نیست که یک محقق، تاریخ اجتماعی و سیاسی دوران پهلوی را بر مبنای اشعار او تحقیق کند. 
باستانی پاریزی تنها از شعر برای بیان ایده‌های سیاسی خود سود نمی‌جُست. طنز جان‌مایه نظریات سیاسی او بود و به همین دلیل به‌راحتی حرف خود را می‌زد و کسی یارای پاسخ‌گفتن نداشت. کافی است که به مطلبی با عنوان «سیاستِ ارّه» که در برخی از آثار او و از آن میان در خودمشت‌مالی چاپ شده و به مبادله چند نامه و یادداشت میان او و امیرعباس هویدا ـ نخست‌وزیر وقت ـ در پی انتشار کتاب آسیای هفت‌سنگ، توجه شود‌؛ جایی که به بدترین شکل موجود اما در قالب طنز، رئیس‌الوزرا را از ارّه سیاست ترسانده بود و آخر هم همان شد که باستانی پاریزی پیش‌بینی کرده بود! از این قبیل شوخی‌های شاعرانه و طنزپردازی‌های عالمانه و به‌جا، هزاران مورد در کتاب‌های باستانی پاریزی یافت می‌شود‌؛ موضوعی که هم عامه‌پسند است و هم محققانه و اثرگذار. 
آنان که نوشته‌ها و گفته‌های باستانی پاریزی را خوانده و شنیده‌اند، خوب می‌دانند که سخن او چه تاریخی باشد یا ادبی و جغرافیایی، خواننده یا شنونده را در بند خود می‌گیرد. نفوذ کلام این روستازاده بی‌پیرایه در اندیشه و گفتار شنونده و خواننده، به‌دلیل صراحت بیان و سادگی زبان بود‌؛ زبانی به‌دور از خشکی و سردی. در نوشته‌های او همه‌جور خواسته‌ای پیدا می‌شود و این‌همه را به تار‌و‌پود تاریخ و ادبیات در‌هم‌تنیدن و قهوه تلخ تاریخ را به شکر داستان و روایت، طنز و شوخی‌های آبدار، شیرینِ نقدهای جدی و وزیرکُش و شعرهایی که گاه شاعری ناشناس دارند شیرین‌کردن، هنری است که به‌سادگی نمی‌شود به‌خورد همه گروه‌های خواننده داد. در نوشته‌های او رگه‌های طنز موج می‌زند و در کلامش شیرینی سخن به جان‌و‌دل می‌نشیند. شعر و شوخ شاعرانه در این سبک موج می‌زند و در دل‌و‌جان خواننده اثر می‌گذارد. قند کلامش به‌طنزی فاخر آراسته است که برای به‌دست‌آوردن این طنز به هرجا که لازم باشد سَر می‌زند‌؛ از «کُت‌و‌سُمبه‌های» کرمان تا «کُتیکوهای» (الونک‌های دهاتی) دهات پاریز، از اژدهای هفت‌سر جاده ابریشم تا غالیه‌زلفان اژدهای هُنگوی پاریز و از هَزارجات افغان تا سرزمین «هزاران در هزار» فرنگ. همه این نشانه‌ها برای رهنمون‌کردن خواننده به اعماق تاریخ است و برای دانستن از تاریخ و به‌کار‌بستن آن. 

باستانی پاریزی مورخِ جریده‌نگاری
تاریخ‌نگاری باستانی پاریزی را نمی‌توان از جریده‌نگاری او جدا دانست. او نمونه واقعی مورخ روزنامه‌نگار است. چرایی انتخاب شیوه عامه‌پسندانه در تاریخ‌نگاری باستانی پاریزی، به علاقه ایشان به مطبوعات نیز مربوط است. سرآغاز این راه ریشه در همان سال‌های نوجوانی دارد که خود نشریه ندای پاریز را به‌صورت دست‌نویس چاپ می‌کرد. پس از آن، نخستین مطلبی که از او منتشر شد، یادداشت کوتاهی بود با عنوان «تقصیر با مردان است نه زنان» که درنشریه بیداری کرمان(۱۳۲۱) منتشر کرد. همین یادداشت نوجوان پاریزی را باید سرآغاز مقالات مفصل ایشان درباره«جای پای زن درتاریخ» و«گذار زن ازگدارزندگی» دانست که سرانجام به کتاب گذر زن از گدار تاریخ منتهی شد.علاقه‌مندی استاد به جریده‌نگاری دردهه ۱۳۲۰وهفت‌هشت سال پس ازنشریه ندای پاریز به‌بار نشست. دوران جوانی باستانی پاریزی مصادف بود با بهارجریده‌نگاری ایران‌؛ سال‌های پس از شهریور۱۳۲۰ که در هر کوچه و پس‌کوچه‌ای روزنامه‌ای منتشر می‌شد. باستانی‌پاریزی مشتاقانه در روزنامه‌ها مطلب می‌نوشت وحتی خود او نشریه نامه هفتواد را در کرمان منتشر کرد.قاعدتا این جوان پاریزی که مشتاق جریده‌نگاری بود،بی‌تأثیر ازجریان روزنامه‌نگاری و نشریات گوناگون نبوده است. این روایت مشهور که همه کتاب‌های باستانی‌پاریزی مجموعه‌ای از مقالات روزنامه‌ای او بوده، کاملا درست است و نباید دربررسی سبک اونادیده گرفته شود.جریده‌نگاری‌جای‌خوبی است‌برای جولان‌قلم.‌زبان مطلب منتشر‌شده درروزنامه بایدکه همه‌کس‌فهم باشد و این ساده‌ترین و بهترین راه است برای نفوذ‌کردن در دل خوانندگان‌؛ جایی که می‌توان آن را نوشته عامه‌پسند دانست.