شناسهٔ خبر: 70411524 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: جماران | لینک خبر

به مناسبت سالروز تغییر تبعیدگاه امام؛

چرا امام را از استانبول به بورسا منتقل کردند؟/هراس رژیم ترکیه و رژیم شاه از یادگیری زبان ترکی به‌وسیله امام

تاکتیک رژیم شاه و رژیم ترکیه در هم شکستن روح استوار امام بود و این هدف را با ایجاد موانع و مزاحمت های مختلف ایجاد می کردند. آنها حضور امام در یک شهر را تاب نمی آوردند و همین باعث شد تا امام را از استانبول به بورسا منتقل کنند.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار جماران، به دنبال تلاش علما و روحانیون قم و تهران برای اطلاع از جای تبعید و محل زندگی امام خمینی(س) و فراهم آوردن وسایل آسایش برای آن حضرت، نهایتاً حاج سید فضل‌الله خوانساری (داماد آیت‌الله خوانساری) به عنوان نماینده روحانیون، راهی استانبول شد و امام خمینی(س) هم از شهر بورسا محل تبعید خود به استانبول آورده شد و از روز 30 آذر تا سوم دی‌ماه 1343 چندین ملاقات بین امام خمینی و آقای خوانساری انجام شد. در این ملاقات‌ها، ضمن خبرگیری همه‌جانبه از اوضاع و احوال ایران، امام از فقر و ناداری تعدادی از مردم برای گذران زندگی به‌ویژه در سرمای زمستان ابراز نگرانی کردند. روز سوم دی‌ماه مجدداً امام را از استانبول به بورسا منتقل کردند. به مناسبت سوم دی ماه، روز انتقال امام از استانبول به بورسا خلاصه ای از فعالیت های امام در ترکیه ارائه می شود: 

 

از نظر رژیم شاه، هتل بلوار پالاس جای امنی برای دور کردن امام از سیاست داخلی ایران نبود، چراکه در مرکز شهر قرار داشت و برای خبرنگارانِ سمج سهل الوصول بود؛ لذا برای پوشیده ماندن انگیزه های ضد انسانیِ تبعید، امام را به یکی از ساختمان‌ های فرعی خیابان آتاتورک منتقل کردند. اولین گام امام بعد از تبعید به ترکیه فراگیری زبان ترکی بود؛ چراکه فراغت ایام تبعید این اجازه را به ایشان می داد. سرعت فراگیری به حدی بود که ماموران انتقال را نگران کرد که مبادا این فراگیری زبان باعث ارتباط همه جانبه امام با مردم شود. سرهنگ افضلی بلافاصله موضوع را به تهران گزارش کرد: نباید وی را تنها گذاشت.

غافل از اینکه تاکتیک تغییر محل اقامت، اگر چه می توانست قطعِ ارتباط سیاسی امام را در پی داشته باشد، ولی نمی توانست مانع فراگیری زبان یا نگارش کتاب شود. این نگرانی زمانی بیشتر می شد که امام نمی خواست به صورت یک زندانی در تبعیدگاه باشد و مدام درخواست بازدید از خیابان ها و مراکز دیدنی شهر را داشت. این موضوع هر دو رژیم‌ ترکیه و ایران را نگران می کرد. برای امام هیچگاه زمینه بازدید از جاذبه های شهر فراهم نشد، اما نتوانستند مانع از حضور ایشان بر مزار چهل تن از شهدای عالم شهید که به دست آتاتورک کشته شده بودند، شوند.

تاکتیک دیگر دو رژیم برای در هم شکستن روح استوار امام، ایجاد موانع و مزاحمت های مختلف از جمله پوشیدن لباس روحانیت بود؛ که با بردباری و ایستادگی و مقاومت این ترفند نیز به شکست انجامید. رژیم برای تکمیل تاکتیک اول، مجدد مقصد جدیدی برای امام در شهر بورسا در ۴۶۰ کیلومتری غرب آنکارا و در کنار دریای مرمره تعیین کرد. این تغییر مجدد تبعیدگاه برای قطع کامل ارتباط میان مردم ترکیه با امام بود. این محدودیت ها نمی توانست بر فشارهای روحی امام بیفزاید یا اینکه ایشان را در فراگیری بازدارد. آن روزهای سخت با تلاوت قرآن، ادای‌ نماز و فراگیری زبان ترکی و نگارش کتاب سپری می شد.

 

ترفند تغییر مرجعِ مردم

تاکتیک بعدی رژیم شاه، تصمیم برای فرستادن خانواده امام به ترکیه بود تا با این حربه اندک ارتباط با امام با مقلّدین، روحانیون و طرفدارانش به کلی قطع و آنان به سمت مرجع تقلید دیگری هدایت شوند. بعدها مرحوم حاج آقا مصطفی در این باره نقل کرد: پس از تبعید من به ترکیه وقتی امام مرا دید پرسید: به درخواست خودت آمدی یا تو را آوردند؟ وقتی من گفتم مرا آوردند، فرمود: اگر خودت آمده بودی همین الان تو را بر می گردانم.

امام با هوشیاری در برابر این تاکتیک، در اولین اقدام، تلگرافی به حاج مصطفی خمینی می زند و در این‌ تلگراف، سلامتی خود را به خانواده اطلاع داده و درخواست می کند که وسایل شخصی‌اش‌، از جمله کتب مفاتیح، صحیفه‌ سجادیه، مکاسب‌ وسیله النجاه و حاشیه آن و حواشی دیگر را برای ایشان بفرستند. بر اساس آنچه که دریافت کرد در ماه های بعد دست به نگارش کتاب ارزشمند «تحریر الوسیله» زد و با طرح مسائل سیاسی و اجتماعی اسلام در کنار مسائل عبادی بر مخالفت با شعار غربی و غیر اسلامی «تفکیک دین از سیاست» تأکید کرد که بعدها پایه گذار بنیان های جمهوری اسلامی بر اساس اصل ولایت فقیه شد.

آنچه مسلم است اینکه این کتاب ‌یکی از آثار ماندگار امام و به عنوان کتاب مرجع در فقه معاصر محسوب می شود، که از ویژگی ها و امتیازات متعددی برخوردار‌‎ ‎‌است که در کمتر کتاب فتوایی می توان از آن سراغ گرفت. دربرداشتن عمده ابواب فقهی ‎‌مورد نیاز، به همراه مباحث نوین فقهی و دوری از فروعات نادر را می توان از مهم ترین‌‎ ‎‌خصوصیات آن بر شمرد. تحریر الوسیله بر خلاف برخی از آثار فتوایی موجود، پیشینه ای‌‎ ‎‌ریشه دار در فقه شیعه دارد و به واسطۀ «وسیله النجاه» و دیگر کتب، بسیاری از نکات دقیق و نضج یافته این آثار را در خود جای‌‎ داده است.

پس از نگارش این کتاب، سایر علما حتی علمای نجف نیز به امام اقتدا کردند و در رساله‌ خویش مسائل‌ سیاسی را در کنار مسائل عبادی مطرح کردند؛ و امام نیز در دوران تبعید در عراق، طرح بنیادی ولایت فقیه و حکومت‌ اسلامی را مطرح کرد.

آنچه که در این روزها بر نگرانی علما و طرفداران امام می افزود، نبود اطلاعات لازم و کافی از کیفیت تبعیدگاه و نگرانی به خاطر حال امام بود. برای رفع این نگرانی، نشستی با حضور حاج میرزا احمد آشتیانی، حاج سید احمد خوانساری، و وزیر دربار، قدس نخعی برگزار شد و مقرر شد که سید فضل اللّه خوانساری به نزد امام رفته و از وضعیت جسمی و زندگی ایشان کسب اطلاع کرده و به علمای بلاد قم و نجف و اصفهان و تهران گزارش دهد و همچنین موجب آرامش خاطر و رفع نگرانی‌ ملت ایران شود. این ملاقات به دستور رژیم در محلی غیر از تبعیدگاه امام و در محلی ناشناس در استانبول در تاریخ ۳۰ آذر ۱۳۴۳ برگزار شد. این تاکتیک رژیم شاه برای عدم رویارویی فرستاده برای باخبر شدن از وضع نامناسب زندگی امام بود؛ تا نکند که موضوع به گوش علما و مردم برسد! حاج مصطفی در خاطره ای از این روزها می‌گوید: آن‌گاه که به حضور امام رسیدم، از نظر غذایی، وضع او به گونه ای بود که اگر دیرتر می‌رسیدم، امام مریض می‌ شد. هر خوراکی که برای او می‌آوردند، بدون آن‌که خم به ابرو بیاورد، می‌خورد و براساس ویژگی‌ های اخلاقی‌اش، هرگز خوراک مورد علاقه‌ خود را طلب نمی‌ کرد. باتوجه به شریط سنی و تفاوت آب ‌و هوا معلوم بوده که بر امام چه می‌ گذشت. ملاقات های بعدی آقایان هم نابسامانی های تبعیدگاه امام را برملا نکرد؛ در ملاقات های نمایندگان، آقای گلپایگانی( شیخ‌ محمد علی صفایی و سید مهدی گلپایگانی) در استانبول نیز موضوع پوشیده باقی ماند! اما شواهد نشان از عمق ماجرا می داد و حضور امام با لباس روحانیون‌ ترکیه در این ملاقات ها گویای حال و روز تبعیدگاه بود.

وقت آن بود که رژیم بپذیرد که تاکتیک های مهار قدرت دینی و سیاسیِ امام خمینی بی اثر است و هم وقت آن رسیده بود که بپذیرد علی رغم همه فشارهای غیر معمول دیپلماتیک برای در هم شکستن روحیات امام، ناخودآگاه در حال تقویت پایه های نهضتی است که رهبرش حتی در سخت گیرانه ترین شرایط تبعید در حال برنامه ریزی و هدایت آن است؛ رهبری که همیشه از شرایط راضی است و از تبعیدگاه گله ندارد و در مسیر نهضت و قیام‌ الهی خود به رنج ها بی توجه است. بی اثر کردن تاکتیک های رژیم به وسیله امام یک نتیجه بسیار خوب داشت و آن این بود که اندک اندک نهضت فربه تر می شد و زمزمه هایی از گوشه و کنار بر مخالفت با رژیم علنی تر می شد؛ و تاکتیک تغییر مداوم تبعیدگاه (حتی به نجف، برای محو شدن در اقیانوس عظیم علوم دینی و فقاهت) اثری معکوس بر جای می گذارد و مبارزات به تدریج دامنه وسیع تری به خود می گیرد. در ابعاد خارجی نیز مخالفت ها بالا می گیرد و نمایندگان علوی و نیروهای اسلامی در مجلس ترکیه به تبعید امام اعتراض کردند. در فضای رسانه ای کشور ترکیه مقالاتی تند و انتقادی نسبت به دولت ترکیه نوشته شد؛ سرانجام دولت ترکیه تسلیم فشارها شد و از رژیم ایران خواست تا تبعیدگاه را به کشوری دیگر منتقل کند. ترکیه با ارسال پیامی به دولت ایران، خواست که‌ امام را از آن کشور منتقل کنند.

موضوع تبعید امام به مجامع بین المللی نیز کشیده شد و شخصیت‌های بین‌المللی‌ و اتحادیه‌های دانشجویان مبارز خارج از کشور با ارسال نامه و تلگراف به سازمان‌های بین‌المللی، از جمله سازمان حقوق‌ بشر، سازمان عفو بین الملل و شخص دبیر کل سازمان ملل، به وضعیت نامطلوب حقوق زندانیان کشور و به ویژه تبعید امام‌ اعتراض کردند. دبیر کل سازمان ملل نامه‌ای برای دولت ایران نوشت و درباره‌ این اقدامات پاسخ قانع‌کننده خواست. حمید انصاری در کتاب حدیث بیداری می نویسد: تصور رژیم شاه از این‌که فضای ساکت و سیاست ستیز آن ایام در حوزه‌ نجف و وضعیت رژیم حاکم بر بغداد، خود مانعی بزرگ برای محدود کردن فعالیت‌ های امام خمینی خواهد بود. تاکتیک بعدی رژیم شاه به اجرا درآمد؛ رژیم برای رهایی از فشار افکار عمومی و جلوگیری از شعله‌ور شدن بیشتر مبارزات، امام را به کشور عراق کرد. مطبوعات وابسته به بلوک شرق از آن‌جا که امام حرکت قهر آمیزی را علیه‌ آمریکا و احیای کاپیتولاسیون در ایران آغاز کرده بود، تا حدی جانب حق را رعایت‌ کردند. دانشجویان ایرانی خارج از کشور نیز با تهیه‌ طومار و فرستادن آن به‌ سفارت ترکیه، موضوع تبعید امام را پی‌گیری می‌کردند. رادیو «صدای ملی ایران» تبعید امام به ترکیه را ننگ عظیمی عنوان کرد و گفت: که فقط می‌ توان از سرکردگان رژیم کودتا انتظار داشت که چنین عملی را مرتکب شوند؛ سران رژیم کودتا باید مسئولیت این اقدام افتضاح‌آمیز را به عهده بگیرند. این عمل از دو لحاظ ننگ و شرم‌آور است: یکی اهانت به یکی از مراجع تقلید که مسئولیت عامه دارد و تبعید اجباری ایشان از ایران بدون اثبات جرم! دیگر تسلیم آیت‌الله یعنی تسلیم یک ایرانی محترم به پلیس که اعمال و رفتار روحانی هموطن ما را تحت نظر قرار دهد.

دانشجویان ایرانی مقیم ترکیه هم با نامه و طومار و تجمع در برابر سفارت ایران در ترکیه موضوع سرنوشت امام خمینی را پی‌جویی کردند. آنها برای پیدا کردن محل دقیق تبعید و گرفتن عکس از آنجا و ارسال آن به کنفدراسیون دانشجویان ایرانی تلاش های بسیاری به عمل آوردند تا بلکه با ملاقات یا دریافت پیام بتوانند آن را به سازمان ملل متحد ارسال کنند. دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا نیز در ۱۹ آبان۱۳۴۳ در اعتراض به تبعید امام خمینی در مسجد مسلمانان این شهر تجمع کرده و تلگراف‌ های اعتراض آمیزی نسبت به تبعید امام به مقامات دنیا و دولت ترکیه فرستادند و در ۲۳ آذر۱۳۴۳ بیانیه‌ای اعتراض‌آمیز نسبت به کمک‌های مالی آمریکا به رژیم دیکتاتور ایران، تبعید امام و اختناق حاکم بر ایران نوشتند. در هشتمین کنگره اتحادیۀ بین‌المللی، دانشجویان نامه‌ای خطاب به دبیرکل سازمان ملل ارسال کردند و نوشتند که تبعید امام خمینی «نشانۀ بارز» بی‌شرمی و عدم اعتنا به عقیده و افکار حقوق بشر است و از او خواستند تا هر اقدام لازم برای بازگشت آیت‌ الله خمینی به ایران به شرط گرفتن تضمین کافی برای سلامت او به عمل آورد. همزمان تظاهرات اعتراض آمیز دانشجویان ایرانی در اروپا و فدراسیون دانشجویان ایرانی مقیم ترکیه در مقابل کنسولگری شاهنشاهی در استانبول برگزار شد. دولت ترکیه از ترس بروز حوادث بعدی و ترس از بحران داخلی ناشی از آسیب رسیدن به امام در خاک ترکیه شاه را تحت فشار قرار داد تا تاکتیک نهایی خود را در باره تغییر تبعیدگاه امام به اجرا بگذارد. آنها پاسخ روشن به این سوال که آیا ترکیه زندان مبارزان ایرانی است؟ پیدا نکرده و تحت فشار افکار عمومی قرار داشتند. می خواستند موضوع تبعید امام خمینی و حاج آقا مصطفی به سرعت حل شود. نتیجه آن شد که محمدرضا پهلوی طی پیام شفاهی برای آیت الله احمد خوانساری که به وسیله جعفر شریف امامی در هفده شهریور چهل و چهار ارسال شد اعلام کرد که خمینی را به عراق می‌فرستم! بررسی اقدامات وسیع مبارزان، دانشجویان، مردم، روحانیون، علما و شخصیت های سیاسی تاثیر گذار در داخل کشور در این یادداشت نمی گنجد.

 

شهر بورسا

بورسا شهری قدیمی و نخستین پایتخت امپراتوری عثمانی است و امپراتوران این سلسله مجموعه ای از مدارس، مساجد، آرامگاه ها و یادمان های تاریخی را در آن بر جای گذاشته اند. این شهر در بخش جنوب منطقه مرمره ترکیه و در ۴۶۰ کیلومتری آنکارا واقع شده است و چهارمین شهر بزرگ ترکیه است. بورسای امروزی شهری مدرن و مرکز عمده سرمایه گذاری صنعتی، تجاری، فرهنگی و توریستی است؛ با این حال بورسا تا حدودی فضا و روحیه قدیمی خود را حفظ کرده و موقعیتی ممتاز در میان شهرهای ترکیه دارد.

 

اخبار مرتبط

انتهای پیام