جوان آنلاین: ۱۱ آذرماه ۱۴۰۳ خبری کوتاه، اما قابلتأمل در رسانهها منتشر شد؛ امضای چندینباره سند همکاری و دریافت کمک مالی از سوی کشور ژاپن برای احیای تالابهای ایران.
ژاپن دست به جیب میشود!
آنطور که در متن خبرها آمده، ژاپنیها۶۹۰ میلیون ین (معادل ۵/ ۴ میلیون دلار)، برای احیای دریاچه ارومیه و دیگر تالابهای ایران اختصاص دادهاند و این مبلغ از طریق دفتر UNDP (دفتر عمران سازمان ملل در ایران) برای احیای دریاچه ارومیه تخصیص پیدا میکند.
اما این نخستینبار نیست که دولت ژاپن برای حفظ و احیای دریاچه ارومیه با ایران همراه شدهاست، سال ۱۳۹۳ نقطه شروع این کمکها بود؛ ژاپنیها خود را یکی از شرکای کلیدی ایران و برنامه توسعه سازمان ملل متحد در حمایت از مدیریت پایدار منابع طبیعی در حوضه آبریز تالابها و تنوع بخشی به معیشت جوامع وابسته به تالابهای ایران معرفی کردند.
آنطور که سفیر ژاپن در مراسم امضای سند همکاری میان دو کشور گفتهاست: «در طول ۱۰ سال گذشته، دولت ژاپن از طریق بازوی توسعهای خود، جایکا (JICA)، از حفاظت از دریاچه ارومیه حمایت کرده و در این راستا با برنامه توسعه ملل متحد (UNDP) و سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد (FAO) همکاری داشته است».
موضوعی که صحبتهای احمدرضا لاهیجانزاده، معاون محیطزیست دریایی و تالابی سازمان حفاظت محیطزیست ایران نیز به نوعی در تأیید آن است. لاهیجانزاده گفتهاست: «با کمک ۷ میلیون دلاری ژاپنیها، ایران توانسته کارهای ماندگاری را در دریاچه ارومیه انجام دهد. همچنین کمک ۳ میلیون دلاری دیگری از طرف دولت ژاپن به پروژه تزریق شد و بنا بر این است ماندگاری این اقدام در پروژههای دیگر نیز منتقل شود».
این تأکید بر دریاچه ارومیه گرچه با توجه به جمعیت تأثیرپذیر از تخریب آن قابلتقدیر است، اما با در نظر گرفتن تعداد و شرایط تالابهای ایران که تا کنون تنها ۳۶ عنوان آن به ثبت کنوانسیون رامسر رسیده و بالطبع تمامی آنها باید به مساوات از توجه سازمان حفاظت محیطزیست بهرهمند باشند، پرسشهای بسیاری را ایجاد میکند.
ابهام میلیون دلاری
پرسشهایی که از سال ۱۳۹۳ که دولت ژاپن طی تفاهمنامهای با ایران اعلام آمادگی کرد تا در روند احیای دریاچه ارومیه مضاف بر کمکهای فنی و پژوهشی، کمکهای مالی هم داشته باشد تا همین حالا که دوباره این کمکها تکرار شدهاست، بر جای خود باقی است.
کمکهایی که شواهد نشان میدهد بیش از مبلغ اعلام شده توسط کوبایاشی، سفیر وقت ژاپن در ایران (در سال ۱۳۹۵) بود؛ سفیر وقت ژاپن در مراسم امضای توافقنامه توسعه همکاری پروژه دریاچه ارومیه گفت: «باتوجه به شرایط بحرانی دریاچه ارومیه و بر اساس مذاکرات به عمل آمده بین نخست وزیر ژاپن آقای ABE و حسن روحانی رئیسجمهوری اسلامی ایران، دولت ژاپن مبلغ ۴۳۶ میلیون ین ژاپن معادل ۸/ ۳ میلیون دلار برای پروژه فائو تحت عنوان «برنامه جامع برای مدیریت پایدار منابع آب در حوضه دریاچه ارومیه» اختصاص دادهاست.»
چراکه به عنوان نمونه، پنجمین کمک مالی دولت ژاپن به جمهوری اسلامی ایران در اردیبهشت ۱۳۹۷ به میزان یک میلیون دلار برای احیای دریاچه ارومیه و طی مراسمی با حضور عیسی کلانتری، رئیس وقت سازمان حفاظت محیطزیست به دفتر توسعه ملل متحد اهدا شد.
همچنین در تیرماه ۱۴۰۱ کازوتوشی آیکاوا، سفیر ژاپن در دیدار با استاندار وقت آذربایجان غربی محمدصادق معتمدیان از سرمایهگذاری ۱۰ میلیون دلاری ژاپن برای احیای دریاچه ارومیه خبر داد و گفت: «سرمایهگذاری ژاپن در توسعه کشاورزی پایدار حوضه دریاچه ارومیه موفقیتآمیز بودهاست، این برنامه بهویژه در راستای کشاورزی پایدار و مصرف بهینه آب موفق بوده و در حال حاضر به مرحله ایجاد بازار برای عرضه محصولات تولیدی رسیدهایم. این پروژه برای کمک به احیای دریاچه ارومیه از همان سال شروع شده و ۱۰ میلیون دلار نیز در این خصوص سرمایهگذاری کردهایم».
سخنانی که گرچه گویای آن است که کمک ۱۰ میلیون دلاری ژاپن برای ارومیه به صورت کامل از طرف ایران دریافت شدهاست، اما مشخص نمیکند که مبلغ ۸/۳ میلیون دلار یا پنج میلیون دلاری که پیش از به عنوان کمکهای مالی ژاپن به احیای دریاچه ارومیه اعلام شدهبود هم در دل این رقم اعلامی جدید قرار دارد یا این مبالغ به صورت جداگانه بودهاست.
در هر صورت، ۵ میلیون دلار به عنوان کمک مالی ژاپن در اختیار ایران (احتمالاً ستاد احیای دریاچه ارومیه) قرار گرفته و مابقی مبلغ مورد نظر سفیر ژاپن نیز سرمایهگذاری شدهاست، اما نتیجه، یکسان است: در هیچیک از گزارشهای مالی و اعتبارات تخصیص یافته به پروژههای احیای دریاچه ارومیه از جمله آنچه در گزارشهای رسمی ستاد به عنوان اعتبارات مالی ستاد، ذکر شده، اثری از کمک مالی ژاپن یا سرمایهگذاری این کشور نیست! که این خود آغاز پرسشهای بسیاری است.
از ارومیه تا لاهیجان
سؤالی که در راستای این کمکهای مبهم ایجاد میشود، این است که آیا انتخاب دریاچه ارومیه از سوی دولت ژاپن بوده یا بنا به اصرار دولت ایران است؟ یا اینکه کمک مالی ژاپن برای احیای دریاچه ارومیه چگونه و کجا هزینه شدهاست؟ دستاورد این هزینهکرد چه بودهاست؟ چرا ژاپنیهای قانونمدار و علاقهمند به شفافیت مالی با وجود کاستیهایی که در گزارشدهی ایران وجود دارد، باز هم راغب به سرمایهگذاری روی تالابهای ایران هستند؟ آن هم تحت شرایطی که طی این سالها نهتنها وضعیت این دریاچه رو به بهبود نبودهاست، بلکه وضعیت آن روز به روز وخیمتر شدهاست.
موضوع وقتی مبهمتر میشود که در کنار تالاب پر اهمیت ارومیه، تالاب پر چالش انزلی نیز مورد توجه ژاپنیها قرار میگیرد. آنطور که احمدرضا لاهیجانزاده معاون محیطزیست دریایی سازمان حفاظت محیطزیست در سال ۱۳۹۸ گزارش دادهاست، فعالیتهای مطالعاتی جایکا در تالاب انزلی در خرداد ماه همان سال پس از ۱۶سال به اتمام رسیده و این گروه گزارش جامع و نهایی خود را به منظور چگونگی اجرای طرحهای احیای تالاب بینالمللی انزلی به سازمان حفاظت محیطزیست ارائه دادهاند. طرحی ۱۰ ساله که بر اساس اعلام تیم تخصصی ژاپنی، باید در بازه زمانی ۲۰۲۰ تا ۲۰۳۰ اجرایی شود و البته لاهیجانزاده امیدوار بود که با اجرای آن، شاهد احیای تالاب بینالمللی انزلی به عنوان یکی از مهمترین اکوسیستمهای ساحلی کشور باشیم.
اما اکنون در حالی شاهد ورود دوباره ژاپن به این تالاب هستم که چهار سال از زمان ۱۰ ساله برای اجرای پروژه ژاپن گذشته و تالاب انزلی نیز در بدترین وضعیت خود طی سالهای اخیر قرار دارد.
سومین تالاب منتخب برای همکاری میان ایران و ژاپن، تالاب پریشان در شرق شهرستان کازرون، استان فارس است؛ تالابی که سرچی ساده نشان از حال و روز وخیم آن میدهد تا آنجا که عطا پورشیرزاد، مدیر کل وقت حفاظت محیطزیست استان فارس، سال گذشته اعلام کرد که تالاب بختگان کاملاً خشک شده و کارکرد اکولوژیک آن به حداقل رسیدهاست.
کدام دستاورد؟!
با این مرور کوتاه، این پرسش در افکار عمومی ایجاد میشود که اصرار ژاپن برای انتخاب این پایلوتها با چه هدفی است؟ یا اگر این اصرار از سمت طرف ایرانی است، هدف از آن چیست؟ این انتخابها بر اساس چه شاخصهایی صورت پذیرفتهاست؟ چرا در تخصیص اعتبار بینالمللی باید شاهد تبعیض میان استانها و تالابهای مختلف باشیم؟ دستاورد فعالیت مستمر یک دهه گذشته در این تالابها چه بودهاست و اگر دستاورد مثبتی بوده چرا همچنان نیاز به تداوم این حمایتهاست؟ اگر همراهسازی جامعه محلی در حفاظت از تالابها هدف بوده، نباید جامعه محلی بتواند بدون این کمکها نیز در برنامههای حفاظتی مشارکت داشتهباشد؟ در صورت قطع این گونه کمکها، فعالیت جامعه محلی نیز متوقف خواهد شد؟ پس گزارشها از کدام توانافزایی و آگاهیبخشی و همراهسازی جامعه محلی در حفاظت از تالابها خبر میدهند؟