مدیرمسئول روزنامه ستاره صبح در شماره ۲۴آذر در یادداشتی با عنوان «نگاه آرمانی؛ نگاه ملی» ضمن سفیدشویی گروه تروریستی تحریرالشام با قیام خواندن حرکت آنها، با نگاهی تحقیرآمیز، سوریها و لبنانیها را بدون استثنا کردن یا محدودکردن مجموعه موردنظر، متهم به جاسوسی آن هم به خاطر گرسنگی میکند. او که در یادداشت صدرالاشاره مدعی نگاه ملی شده، مردم لبنان و سوریه را مورد تحقیر قرار داده است.
عین عبارات صالح آبادی در ابتدای یادداشت گفته شده چنین است: «شورش و قیامی که به رهبری «هیئت تحریرالشام» صورت گرفت بدون مقاومت ارتش سوریه و فرار سربازان سوری تعجب همگان را برانگیخت زیرا بشار اسد و حامیانش نمیدانستند که آن نظام پوسیده و فاسد با یک باد یا طوفان از هم میپاشد. سوریهای گرسنه از مقامات گرفته تا افراد عادی مثل لبنانیها آدمفروشی و برای اسرائیل جاسوسی میکنند.»
او در تمام یادداشت خود به تعریض، آرمانگرایی را مورد تقبیح قرار داده است، اما باید بداند آرمانگرایی شامل جهان وطنیها یا جهان وطنگرایان (گلوبالیستها) هم میشود. لازم به توضیح است در نظریههای روابط بینالملل در رقابت با واقعگرایی یا رئالیسم، شاهد جریانی تحت عنوان آرمانگرایی هستیم که مبتنی بر سنت کانتی- لاکی
(ایمانوئل کانت فیلسوف آلمانی که نظریه صلح جاویدان را طرح کرد و جان لاک فیلسوف انگلیسی) به صلح و وحدت ملتها به جای نگاه ملیگرایانه باور دارند. از نظر این گروه، جهان به سمت حذف یا تقلیل تفاوتها و تقابلها رفته و در پرتو جهانی شدن، اختلافها در مقابل تشابهها رنگ میبازند. این نگاه سبب شده است جریان جهان وطنی، متهم به یکدستسازی و آسیمیلاسیون (همسانسازی فرهنگی) و بنابراین نوعی فاشیسم حذف گرا شود.
دست بر قضا، بخش بزرگی از جریان اصلاحطلب و احتمالاً خود نگارنده یادداشت که مدام بر طبل آرمانزدایی و تنشزدایی میکوبد، نزدیک به این جریان در روابط بینالملل هستند. خوشبینی آنها به روابط بینالملل و حتی دولتهای متخاصم مانند امریکا تکمیل کننده نزدیکی گفتمان کسانی، چون او به جریان آرمانگرا در روابط بینالملل است (البته امثال وی شکل خام، منفعل، تسلیم، فانتزی و سطحی از جریان آرمانگرا در روابط بینالملل هستند).
نکته دیگر اینکه مشارالیه در یادداشت خود، در تخریب آرمانگرایی متوسل به مغالطه پهلوان پنبه شده است، یعنی مصادیق ضعیفی را برای استدلال ضعیف خود انتخاب کرده است. در صحنه روابط بینالملل، آرمانگرایانی، چون امام خمینی (ره)، ماهاتما گاندی و نلسون ماندلا و و امام موسی صدر و دیگران، واقعیت را تغییر و ارتقا دادند. به عبارت دیگر، آرمان آنها واقعی و واقعیت آنها آرمانی بود.
مدیرمسئول ستاره صبح باید توجه کند که در رئالیسم انتقادی مباحثی عمیق و دقیق در خصوص آرمان مطرح شده است. در این مکتب کسی، چون روی بَسکار از آرمان تحت عنوان واقعیت بالقوه یاد میکند، یعنی استعداد واقعیت برای ارتقا و اعتلا. او از واقعیت بالفعل هم سخن گفته است. به نظر او نمیتوان واقعیت را به یک وجه تقلیل داد. مطابق این، میتوان گفت کسانی، چون مدیر مسئول ستارهصبح و همفکران او واقعیت را گزینشی و با برش تحکمآمیز به بیان آورده و آن را تنزل میدهند، یعنی از واقعگرایی و واقعبینی به معنای دقیق و درست آن محروم هستند و مخاطبان خود را هم محروم میسازند. قابل توجه است که مکتب انقلاب اسلامی نه آن آرمانگرایی یادشده در روابط بینالملل است نه واقعگرایی مرسوم در روابط بینالملل. انقلاب اسلامی هم واقعیت بالقوه را میبیند، هم واقعیت بالفعل را.
فراموش نمیکنیم دوستان و همفکران نویسنده یادداشت در ابتدای انقلاب به امام راحل میگفتند که باید از نهادهای بینالملل و سازمان ملل متحد خارج شد. این آن آرمانگرایی کور بود که مورد مخالفت امام راحل قرار گرفت و این آرمانگرایی امام راحل بود که تمام واقعیت را میدید. جریان تجدیدنظرطلب و ضدآرمان، امروز صورت دیگری از آرمانگرایی ضدآرمان و ضدواقعیت را نمایش میدهند. اینها همان کسانی هستند که با سفر آیتالله خامنهای در سال۱۳۶۴ به پاکستان (در زمان ژنرال ضیاء الحق) به علت وابستگی این کشور به امریکا مخالفت میکردند. در حالی که این سفر موجی از امریکاستیزی و محبوبیتآفرینی برای ایران را در پاکستان رقم زد.
رهبر حکیم انقلاب اسلامی در اردیبهشت۱۳۸۶ درباره سفر مذکور نکاتی را بیان میکنند که نشان میدهد واقعگرایی و آرمانگرایی همزمان جمهوری اسلامی ایران، چگونه واقعیت را به سمت آرمان برده و آرمان را به تحقق رسانده است: «بنده زمان ریاستجمهوری به پاکستان رفتم، آنچنان تظاهراتی شد که با وجود اینکه قرار بود
ریگان- رئیسجمهور امریکا- بعد از سفر من برود و از پاکستان بازدید کند، دیگر نرفت! دیدند آبروریزی است برای او، چون آن وضعی که مردم در استقبال از رئیسجمهوری اسلامی ایران بهوجود آوردند، اگر او میرفت آنگونه نمیشد. الان رئیسجمهوری اسلامی ایران به هر کشوری از کشورهای منطقه شرقی- چه اسلامی و چه حتی غیراسلامی- بخواهد برود، وقتی به مردم بگویند، عکسالعمل آنها شوقآمیز، با اظهار علاقه و با اظهار طرفداری است، به هر کدام از آنها بگویند رئیسجمهور امریکا میخواهد بیاید، عکسش را آتش میزنند و پرچمش را پاره میکنند! اینطوری است. امروز در دنیا، جبهه سیاسی و جنگ ارادهها و عزمها و تدبیرها به این شکل است، آرایش این جبهه اینگونه است.»
محسن سلگی
«ستاره صبح» یا ستاره فاشیسم
مدیرمسئول روزنامه ستاره صبح در شماره ۲۴آذر در یادداشتی با عنوان «نگاه آرمانی؛ نگاه ملی» ضمن سفیدشویی گروه تروریستی تحریرالشام با قیام خواندن حرکت آنها، با نگاهی تحقیرآمیز، سوریها و لبنانیها را بدون استثنا کردن یا محدودکردن مجموعه موردنظر، متهم به جاسوسی آن هم به خاطر گرسنگی میکند. او که در یادداشت صدرالاشاره مدعی نگاه ملی شده، مردم لبنان و سوریه را مورد تحقیر قرار داده است.
صاحبخبر -
∎