شناسهٔ خبر: 70399618 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: جوان | لینک خبر

درس بزرگ این روزهای سوریه برای ما

درس بزرگ این روزهای سوریه برای ما، آشنایی بیشتر با منطق دشمن در منطقه به ویژه اسرائیل است.

صاحب‌خبر -

جوان آنلاین: درس بزرگ این روزهای سوریه برای ما، آشنایی بیشتر با منطق دشمن در منطقه به ویژه اسرائیل است. اسرائیل تنها در یک صورت همسایه خوبی به شمار می‌‌آید: در اختیارش باشید. اگر شما خنثی و بی‌طرف هم باشید و کاری به هیچ طرف ماجرای اسرائیل و منطقه، نداشته باشید، اسرائیل شما را خطر بالقوه در نظر خواهد گرفت و آن را از خود دور خواهد کرد. تنها در صورتی می‌توانید بدون مزاحمت‌های آشکار اسرائیل زندگی کنید که خود را متحد او تابع سیاست‌ها و تأمین کننده نیازها و برآورنده خواسته‌هایش بدانید. در واقع سرزمین شما باید به صورت غیر رسمی به سرزمین‌های اشغالی الصاق شود، بدون اینکه زحمت اداره آشکار آن را به اسرائیل بدهید و تمام نقص‌ها و کاستی‌ها را بر عهده بگیرید و تمام منافع و فرصت‌ها را با آنان به اشتراک بگذارید. این مسئله هیچ ارتباطی با نوع حکومت ندارد. شما می‌توانید صاحب هر حکومتی باشید و هر قانونی را تصویب و اجرا کنید و هر رفتاری که مایل بودید با مردم و همسایگان خود انجام دهید به شرط آنکه با منافع اسرائیل در داخل و خارج تعارض و تنازع و تضادی نداشته باشید. این یعنی استعمار خودخواسته کشورها ذیل طرح رژیم اسرائیل برای اداره منطقه.

اگر در کشوری به هر شکل ظرفیتی برای مخالفت با اسرائیل وجود داشته باشد، اسرائیل و متحدانش تلاش خواهند کرد تا آن را خنثی کنند. این یعنی مهم نیست که در ایران حکومت جمهوری اسلامی ایران باشد یا نباشد؛ همین که مردمانی باشند که ممکن باشد روزی علیه منافع اسرائیل اقدامی بکنند این کشور تهدید به شمار می‌آید و این ملت تهدید به شمار می‌آید و امکان زندگی در این کشور تهدید به شمار می‌آید.

ویرانی در صورت توانمندی، تا جایی ادامه خواهد داشت که ایرانیان هیچ امکانی برای برخواستن نداشته باشند. ایرانیان باید به صد سال قبل برگردند و در ضعف مطلق زندگی کنند تا حتی بالقوه نیز تهدیدی برای اسرائیل به شمار نیایند. منطق اسرائیل برخواسته از آن نگاه نژادپرستانه تحریف شده در دین یهود است که غیر از شما هیچ کس انسان نیست و برای خدمت به شما آفریده شده است. اگر کسی از فلسفه حیات خود سرپیچی کرد، شایسته زیستن نیست و شیطان به شمار می‌آید. آنها به شما می‌گویند مشکل، حکومت جمهوری اسلامی ایران است. اما در واقع مسئله آنها دیواری است که ایران را احاطه کرده و باید برای ورود به آن این دیوار توسط مردم ایران شکسته شود. این انتظار خیانتی است که اسرائیل برای تسهیل کار خود از ما انتظار دارد. او این توان را ندارد که از بیرون کشور، حکومت را براندازد. همه تلاش‌های میدانی به شکست انجامیده و جنگ شناختی در میدان چندوجهی جنگ هیبریدی در حال انجام است. تنها یک راه برای دشمن باقی مانده. کسی باید دروازه را از داخل بگشاید. باید کسانی باشند که با شورش و اغتشاش کشور را دچار خون‌ریزی داخلی و حالت اورژانسی امنیتی کنند تا دشمن بتواند وارد شود. این کار باید توسط افرادی انجام شود که گاه خائن و گاه ساده‌لوحند. روایت دشمن را باور می‌کنند و بر اساس آن تصمیم می‌گیرند. صحبت‌های نتانیاهو خطاب به مردم ایران با این آگاهی صورت می‌‌پذیرد که در ایران افرادی هستند که واقعا باور می‌کنند که شاید مشکل در این میان حکومت جمهوری اسلامی ایران باشد. این انگاره در سوریه نیز وجود داشت. اما همه دیدند که حملات اسرائیل تازه پس از سقوط بشار اسد آغاز شد. یعنی آن نیمچه دیوار نیز دیگر بر سر اسرائیل سایه نمی‌انداخت و آنها جرأت حمله پیدا کردند. در مورد لبنان هم همینطور است. در مورد فلسطین هم همینطور. اسرائیل کشوری به شدت شکننده و در لبه پرتگاه است. به همین خاطر از روز اول آمریکا تمام عملیات را برعهده گرفت و تمام هزینه‌ها را به دوش کشید و بی‌نهایت سلاح وارد کرد و تمام قدرت خویش را پشتیبان آن قرار داد. اسرائیل پایداری ندارد. حالت درنده‌خویی و هجوم جنایتکارانه‌اش نباید قدرت تلقی شود. این تنها حالت اضطرار است که باعث می‌شود، دست به چنین رفتارهای بی‌پروایی بزند که موجب حیرت تمام ناظران بین‌المللی و مردمان جهان است. برای تأمین امنیت اسرائیل باید ذخیره نیرو در منطقه صفر باشد. داستان اسرائیل، داستان شیء خارجی در بدن است. تا وقتی هست نیروهایی خودمانی و طبیعی منطقه آن را دفع خواهند کرد و باقی ماندن او باعث عفونت و فساد و تب و درد خواهد شد. اسرائیل حتی برتری نظامی و قدرت امنیتی را در میان متحدانش برنمی‌تابد. با این گمان که شاید روزی این توانایی‌ها در اختیار دشمنانش قرار بگیرد. اسرائیل منطقه‌ای مسطح از قدرت می‌خواهد که هر گاه هر سیاستی داشت بر آن روا دارد. اسرائیل، آمریکای کوچک در منطقه ماست. با همان منطق و با همان روش. همه اتفاقات منطقه باید بر اساس منافع اسرائیل تنظیم شود. همه چیز باید تحت کنترل اسرائیل باشد. اسرائیل باید پادشاه بلامنازع منطقه باشد. اسرائیل امروز سوریه را برای صد سال بعد می‌سوزاند. می‌خواهد با خیال راحت ادامه دهد. هر لحظه احساس خطر نکند با لبنان نیز چنین خواهد کرد. البته لبنان کشوری بی‌دیوار است. مدت‌هاست که جز حزب الله قدرتی در لبنان ذخیره نمی‌شود. ارتش لبنان، از آن ارتش‌های یک ساعتی است. یک ارتش فانتزی که برای روزهای صلح و شادی ساخته شده. مانند ارتش زمان رضا پهلوی در ایران. این حزب الله است که در طی چند دهه عزت و شرف لبنان را حفظ کرده و امروز تمام تلاش بر این است که حزب الله نابود شود. 

اسرائیل درباره عراق نیز همین نظر را دارد. آمریکا خیال می‌کرد عراق را مال خود کرده؛ اما با ظهور حشد الشعبی دانست که وضع عراق هنوز برای آنها خطرناک است. همه کار کرده و می‌کنند که حشد الشعبی را از عراق بگیرند و آنگاه این سرزمین را برای همیشه خنثی خواهند کرد و امکان‌های زندگی را در آن خواهند سوزاند. مسئله اسرائیل و آمریکا و غرب و همپیمانان عرب و غیر عرب آنان آزادی است؛ اما نه آزادی ما. آزادی خودشان برای هر کاری که مایل به انجام آن باشند. هیچ مانعی در جهان پیش پای آنان وجود ندارد، جز مقاومت. هیچ سازمان بین المللی نیست که مالکش نباشند. هیچ قدرتی در جهان وجود ندارد که ذیل اراده آنان عمل نکند. تنها یک مانع وجود دارد که نتوانسته‌اند مال خود کنند و آن قدرت مقاومت است. قدرت مقاومت تنها مال اهالی خود مقاومت است. قابل تصاحب نیست. براساس خودسازی و برخواسته از ایمان قلبی است. پس سنگین‌ترین جنایت‌های تاریخ علیه اهالی محور مقاومت انجام می‌شود. مقاومت تمام بازی غرب را بر هم می‌زند. مقاومت اجازه استعمار و استثمار را به غرب و متحدان منطقه‌ای‌اش نمی‌دهد. مقاومت اجازه نمی‌دهد اسرائیل پادشاه منطقه باشد. تاج و تخت این پادشاه تحمیلی را تحمل نمی‌کند. مقاومت در واقع شجره طیبه انقلاب است که روزی پادشاه نامشروع ایران را ریشه کن کرد و امروز در حال ریشه‌کنی پادشاه نامشروع منطقه است. هیچ کس تا روزهای آخر باور نمی‌کرد که همچین ظرفیتی در ایران باشد که پادشاه پهلوی را سرنگون کند. اما همه دیدند که چنین شد. همان منطق مبارزه امروز در حال فتح منطقه برای مردمان منطقه است. با قدرتی بیشتر و وسعتی بیشتر و مردمانی تشنه‌تر برای آزادی. منطقه ما در حال تجربه یک انقلاب تمام عیار است. بیداری اسلامی در منطقه یک شعار نیست. یک تغییر تاریخی در فهم زندگی است. یک ارتقاء هویتی برای جامعه‌ای که اهالی آن را مقاومان و مبارزان تشکیل می‌دهند. دشمن زمان ندارد، زیرا در زمین غصبی حکومت می‌کند. اما مقاومت که صاحب زمین و زمان منطقه است پادشاه ستم را با امکان‌های مرئی و نامرئی فراوان عقب می‌راند. پیروزی از ماست. زمان این را نشان خواهد داد.