به گزارش خبرگزاری حوزه، آیتالله دستغیب در دوران اسارت با زندانی کمونیست همسلول شد که فرد کمونیست تحت تأثیر اخلاق ایشان قرار گرفت. متن زیر خاطرهای از ایشان است که تقدیم شما فرهیختگان میشود.
ساواک آیتالله دستغیب رو دستگیر، و برای آزار او، ایشون رو انداخت توی سلول یکی از کمونیستهای تندرو.
این زندانی کمونیست میگفت: توی سلول انفرادی روی سکوی مخصوص استراحت خوابیده بودم.
نیمه های شب دیدم سیدی پیر و کوتاه اندام و لاغر رو آوردند توی سلول.
سرم رو بلند کردم و دیدم عمامه به سره؛ سرم رو زیر لحاف کردم و خوابیدم.
نزدیکیهای طلوع آفتاب بود که حس کردم دستی به آرومی منو نوازش میکنه.
تا چشم باز کردم، سید پیرمرد سلام کرد و با خوشبرخوردی گفت: آقای عزیز! نمازتون ممکنه قضا بشه.
من با تندی و پرخاش گفتم: من کمونیست هستم و نماز نمیخونم.
آن بزرگوار هم فرمود: خیلی ببخشید! من معذرت میخوام که شما رو بدخواب کردم، منو عفو کنید.
منم دوباره خوابیدم و بعد از اینکه بیدار شدم، دوباره آن بزرگوار بسیار از من معذرتخواهی کرد.
به طوری که من از تندیهام پشیمون شدم.
وقت خواب بهش گفتم: آقا! شما چون مسن هستید، مانعی نداره که روی سکو بخوابید؛ من روی زمین میخوابم.
اما ایشون نپذیرفت و فرمود: نه! شما خیلی پیش از من زندانی شده اید و رنج بیشتری رو تحمل کردید، حق شماست که اونجا بخوابید و با اصرار تمام روی زمین خوابید.
مدتی من با این سید بزرگوار هم سلول بودم و سخت شیفتهی اخلاق این مرد بزرگ شدم.