ابوریحان بیرونی میگوید دی ماه را خُورماه نیز میگویند و روز اول ماه را خرهروز یا خورهروز نامند.
دی صفت است از مصدر «دا» به معنی دادن و ساخت و آفریدن و به معنای دادار و آفریدگار است و در نامههای اوستایی اغلب به جای واژۀ اهورا مزدا به کار رفته است. اگر به نام سی روز ماه توجه کنید، مشاهده میکنید که روزهای هشتم، پانزدهم و بیست و سوم هر ماه به نام دی (روز) نامگذاری شده که برای تمیز آنها از یکدیگر، هر یک به نام روز بعدش خوانده شدهاست، و اورمزد که آن هم نام خداوند است، بدین گونه اورمزد، دی به آذر، دی به مهر و دی به دین، بنابراین در ماه دی چهار روز به نام خدا نامیده شدهاست.
کسانی چون «هنریک ساموئل نیبرگ» (خاورشناس و ایران شناس سوئدی بود. تمرکز او بیشتر بر روی زبان پهلوی و نیز دینهای ایران باستان به ویژه مزدیسنا بود. نام وی در متنهای فارسی به صورت نیبرگ و نوبرگ هم آمدهاست. کار وی بیشتر درزمینه پژوهش در زبان پهلوی و متون مربوط به ادیان ایران باستان به ویژه آئین زرتشت بود و زمینه تحقیقاتش؛ ریشه شناسی واژهها و رفع اشکالات متون فلسفی پهلوی بود؛ وی همچنین برای روشن نمودن آداب و سنتهای آئین ایرانیان؛ پژوهشهای ارزشمندی کردهاست که طی سلسله مقالاتی در مجله«ژورنال آندرانیک» و دیگر مجلات فلسفی ایرانشناسی منتشر شدهاست.)
و «کریستنسن»( کریستنسن در سال ۱۹۰۰ از دانشگاه کپنهاگ مدرک کارشناسی ارشد خود را در فرانسوی، تاریخ و لاتین دریافت کرد. وی برای تز دکترای خود، کار بر روی خیام را برگزید. با ترجمهای که «نولد» که از تاریخ طبری بعمل آورد توجه کریستنسن به مطالعه دربارهٔ ایران قرون وسطی و تاریخ زمان ساسانیان جلب شد. از آنجا که از عهد ساسانیان مدارک و مآخذی بجا نمانده بود، کریستنسن اساس مطالعات خود را بر اقوال مورخین ایرانی و عرب و متون پهلوی قرار داد. )
این دو بر آنند که این تقسیم و نامگذاری دلالت بر آن دارد که در گاهشماری و تقویم اوستایی نیز هفته وجود داشتهاست یا به هر حال ماه را به چهار بخش تقسیم میکردهاند در مواضعی که نام خداوند یا صفت وی تکرار میشده، اما به این نظر ایرادات و انتقادهای بسیاری شده و مورد قبول نگرفتهاست.
آخرین شب آذر ماه بلندترین شب سال، و آخرین روز آذر در سال درست شمسی و کوتاهترین روز سال است. پیروان آیین مهر روز «اول دی» را روز «تولد خورشید» میدانستند، چون از این روز به تدریج خورشید بیشتر در آسمان میپاید و شبها کوتاهتر، و روزها بلندتر میشود.
ایرانیان سال را در دورهای از ادوار تاریخی خود از آغاز زمستان و ماه دی یا روز خورشید و ماه خداوند آغاز میکردند، و در واقع نوروزشان بود.
منبع: هاشم رضی. گاهشماری و جشنهای ایران باستان. تهران: انتشارات فروهر ۱۳۵۸
جشن پس از یلدا/ خُرّم روز بر بستر تمدن ایران زمین
بزرگداشت شبِ چلّه، مؤثر از گاهشماری ایرانیان است. این جشن در پهنۀ فرهنگ ایرانی (در کشورهای ایران، افغانستان، تاجیکستان، پاکستان، ازبکستان، آران، کردستان ترکیه، کردستان عراق و بحرین) و هر جایی که ایرانیان هستند، برپا میشود.
مردم ایران زمین برخلاف برخی اقوام همجوار در سرزمینهای دیگر، اساس تقویم را بر مبنای حرکت خورشید قرار میدادند، و از این رو زمانِ برآمدن و فرو افتادن خورشید در آسمان و مدت زمان درخشش و نحوه قرارگرفتن آن، ازجمله موضوعاتی بود که مورد توجه ایرانیان قرار داشت، چون بر مبنای آن نحوۀ کارکرد و فعالیت خود را تنظیم میکردند.
برابر با تحقیقات برخی کارشناسان، معیار تقویم نیاکان ما تقسیم روزهای یکسال به چهل روز بود، و بر همین مبنا هر ماه چهل روز داشت و هر سال ۹ ماه؛ از این رو شب چلّه و چلّههای دیگری که در طول سال واقع میشد، برای مردم ایران اهمیت داشت.
در واقع شب چلّه در آخرین ماه فصلِ پاییز ، یادآور حضور طولانیتر خورشید در زندگی بود. بنابراین جشن شب چلّه سابقهای هزاران ساله در میان ایرانیان دارد، که البته در طول روند و آیندههای مختلف تا به امروز دستخوش تغییر و تحولاتی شده است.
از جملۀ آنها تفألِ دیوان حافظ است، که امروزه به عنوان یک سنت در میان سایر عاداتِ شب چله از آن یاد میشود، در حالی که سابقۀ آن به ۷۰۰ سال پیش میرسد، و قبل آن در شب چلّه، شاهنامهخوانی مرسوم بود.
یلدا در منابع تاریخی
ابوریحان بیرونی از دانشمندان ایرانی در کتاب «آثار الباقیه» خود با اشاره به اهمیت این شب تاکید کرده است که روز پس از این شب، را «خُرّمروز » میگویند، و به باور کسانی که این شب را پاس میدارند، در خرم روز، نور از نقصان به فزونی میگراید و قدرت آدمیان رو به فزونی مینهد.
براساس نوشتۀ او، در صبح بعد از شب چلّه، پادشاهان ایرانی با جامۀ سپید، در بیابانها بر فرشهای سپید مینشستند و بدون قراول اجازه میدادند که هریک از مردمان، از فرودستان و تهیدستان یا اشرافیان با آنها گفتوگو کنند. وی البته اشاره قابل تاملی هم به این موضوع دارد که پادشاهان در این روز با دهقانان و برزگران همسفره میشدند و خود را برادر آنها میشمردند.
بیرونی در بخش دیگری از «آثار الباقیه» دربارۀ جشن مردم بعد از پایان پاییز مینویسد: این جشن را «جشن نوروز» مینامند، چون میان این روز (اول دی ماه) تا نوروز، درست ۹۰ روز فاصله است.
شاید یکی از دلایل جشن گرفتن مردم در آخرین شب فصل پاییز، به اعتقادات گذشتگان برگردد. به باور ایرانیان در گذشته، تاریکی مظهری از اهریمن بود، و چون در شب اول دی ماه تاریکی و سرما طولانیتر از شبهای دیگر بود، از این رو، مردم این شب را نحس و شوم میپنداشتند و در شب یلدا آتش میافروختند تا در پرتو روشنی آن، تاریکی اهریمنی را از میان بردارند.
علاوه بر ابوریحان بیرونی، مسعودی هم به موضوع پایان پاییز اشاره کرده است، وی در کتاب خود به نام «قانون مسعودی» روز پس از یلدا را «خُره روز» ثبت کرده است.
بررسی منابع نشان میدهد که اول دیماه نیز به سال آخرین شب پاییز مورد توجه مردم قدیم بوده، و جشنی درخور برای آن میگرفتند. همچنین در «برهان قاطع» ذیل واژۀ «یلدا» چنین آمده است:
یلدا، شبِ اول زمستان و شبِ آخر پاییز است، که اول جَدی و آخر قوس باشد، و آن درازترین شبهاست در تمام سال و در آن شب یا نزدیک به آن شب، آفتاب به برجِ جَدی تحویل میکند و گویند آن شب به غایت شوم و نامبارک است و بعضی گفتهاند شب یلدا یازدهم جدی است. علاوه بر منابع تاریخی، در سفرنامههای ایرانگردی که بخشی از خاطرات سفر جهانگردان ایرانی و غیرایرانی است، به موضوع یلدا و آداب و رسوم و آیینهای مردم در این شب اشاره شده است.
علاوه بر منابع تاریخی و سفرنامهها در آثار ادبی ایرانیان هم عنایت شایستهای به شب یلدا شده است. شاعرانی چون منوچهری، حافظ و خاقانی در اشعار خود به یلدا اشاره کردهاند.
رسوم تاریخی یلدایی
آداب و رسوم مردم در شب یلدا نیز از جمله موضوعات قابل توجه است. چنانچه اسناد تاریخی نشان میدهد. جمع شدن مردم کنار یکدیگر در شب یلدا و گذران این شب با خوردن، نوشیدن، شادی کردن، و گفتوگو، هر کدام نمادی از سنتهای گذشتگان است.
مردم روزگار قدیم سفرهای شایستۀ این جشن پهن میکردند و برای غذا تدارکی مفصلتر از شبهای گذشته میدیدند و بعد غذا هم، میوههای تازه و خشک خود را سر سفره میگذاشتند. آجیل هم جزو جدانشدنی ملزومات این سفره بود.
در روزگار گذشته البته شب یلدا تنها به خوردن و آشامیدن نمیگذشت، بلکه ایرانیان قدیم در محلهای عبادت خود به نیایش میپرداختند، حتی برخی خود را شباهنگام به دامنههای کوه میرساندند و تا سپیدهدم منتظر بودند تا برآمدن خورشید را به نظاره بنشینند.
گرد آوری: صمد صالح طبری
انتهای پیام