سال ۲۰۲۵ سالی حیاتی برای بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم اسرائیل، و دشمن اصلی این رژیم یعنی «ایران»، خواهد بود.
خبرگزاری رویترز با این عبارت در مقدمه تازهترین گزارش پیرامون وضعیت ایران و رژیم اسرائیل در منطقه مینویسد: نتانیاهو در حال برنامهریزی برای تثبیت اهداف استراتژیک خود است: تقویت کنترل نظامی بر غزه، ناکامسازی برنامههای هستهای ایران و بهرهبرداری ازتضعیف محور مقاومت.
نویسنده در ادامه با طرح این ادعا که «سقوط اسد، حذف رهبران ارشد حماس و حزبالله و نابودی ساختار نظامی آنها»، پیروزیهای بزرگ نتانیاهو به شمار میآید، مینویسد: نتانیاهو آماده است تا به برنامه هستهای و برنامه موشکی ایران توجه ویژهای داشته باشد و در حالی که این دو را تهدید استراتژیک برای اسرائیل میداند با آنها مقابله کند.
گفته میشود ایران با یک انتخاب دشوار مواجه است: ادامه برنامه غنیسازی هستهای خود یا کاهش فعالیتهای هستهای و پذیرش مذاکرات.
جوست هیلترمن، مدیر برنامه خاورمیانه و شمال آفریقا در گروه بحران بینالمللی در پاسخ به پرسش رویترز با طرح این ادعا که ایران در برابر حمله اسرائیل به ویژه علیه برنامه هستهای خود آسیب پذیر شده، تأکید میکند که شاید اسرائیل دست به حمله به این تأسیسات بزند، اما این اقدام باعث از بین رفتن ایران نمیشود.
غسان خطاب، تحلیلگر فلسطینی نیز به رویترز گفته که در حال حاضر چیزی نمیتواند جلودار اسرائیل باشد و اگر ایران تغییری در سیاستهای خود ندهد حمله به تأسیسات این کشور گزینه روی میز خواهد بود.
رویترز به نقل از منابع نزدیک به مذاکرات مینویسد: به نظر میرسد با پایان سال ۲۰۲۴، نخستوزیر اسرائیل با حماس توافق آتشبس امضا کند تا جنگ غزه که ۱۴ ماه طول کشیده را متوقف و گروگانهای در اختیار حماس را آزاد کند. اما غزه تحت کنترل نظامی اسرائیل باقی خواهد ماند، مگر اینکه یک طرح پس از جنگ از سوی آمریکا وجود داشته باشد که اسرائیل را مجبور به واگذاری قدرت به تشکیلات خودگردان فلسطین (PA) کند که نتانیاهو با آن مخالفت میکند.
کارشناسان معتقدند که اسرائیل در آینده قابل پیشبینی در غزه باقی خواهد ماند، چون هر گونه عقبنشینی خطر سازماندهی دوباره حماس را (از نظر اسرائیل) به همراه دارد. اسرائیل باور دارد که تنها راه حفظ دستاوردهای نظامی، ماندن در غزه است.
برای نتانیاهو، چنین نتیجهای یک پیروزی استراتژیک خواهد بود که وضعیت موجود را تثبیت میکند و با دیدگاه او همراستا است: جلوگیری از ایجاد دولت فلسطینی، در حالی که کنترل بلندمدت اسرائیل بر غزه، کرانه باختری و قدس شرقی-مناطقی که بهطور بینالمللی به عنوان بخشهای جداییناپذیر از یک دولت فلسطینی آینده شناخته میشوند- تضمین میشود.
در حالی که توافق آتشبس میتواند به طور فوری به درگیریها در غزه پایان دهد، اما به گفته مقامات عربی و غربی، این توافق به درگیری عمیق و چندین دههای فلسطینی-اسرائیلی نمیپردازد.
در صحنه میدانی، چشمانداز ایجاد یک دولت فلسطینی، گزینهای که دولت نتانیاهو به طور مکرر آن را رد کرده است، بیش از پیش غیرقابل دستیابی شده و رهبران شهرکنشینان اسرائیلی امیدوارند که ترامپ با دیدگاههای آنها همراستا باشد. افزایش خشونتهای شهرکنشینان و اعتماد به نفس فزاینده حرکت شهرکنشینی با نصب تابلوهای تبلیغاتی در برخی مناطق کرانه باختری با پیام «هیچ آیندهای در فلسطین وجود ندارد»، فشار فزایندهای بر فلسطینیها وارد کرده است.
جوست هیلترمن از گروه بین المللی بحران به رویترز میگوید: حتی اگر دولت ترامپ بخواهد برای پایان دادن به درگیری تلاش کند، هر گونه راهحل بر اساس شرایط اسرائیل خواهد بود.
در دوره قبلی ترامپ، نتانیاهو چندین پیروزی دیپلماتیک به دست آورد؛ از جمله معامله قرن (طرح صلح حمایتشده از سوی آمریکا که ترامپ در سال ۲۰۲۰ برای حل و فصل درگیری اسرائیل و فلسطین پیشنهاد کرد). این طرح، اگر اجرا شود، تغییرات چشمگیری در سیاست آمریکا و توافقهای بینالمللی به همراه خواهد داشت و به وضوح با اسرائیل همراستا میشود و از چارچوب قدیمی «زمین در ازای صلح» که به طور تاریخی هدایتکننده مذاکرات بوده، فاصله قابل توجهی در معنا و مفهوم دارد.
این طرح به اسرائیل اجازه میدهد که بخشهای وسیعی از زمینهای کرانه باختری اشغالی را ضمیمه کند؛ از جمله شهرکهای اسرائیلی و دره اردن.
همچنین قدس را به عنوان «پایتخت واحد اسرائیل» به رسمیت میشناسد که عملاً ادعای فلسطینیها برای قدس شرقی به عنوان پایتخت خود را رد میکند، که یکی از آرمانهای اصلی آنها برای ایجاد دولت است و با قطعنامههای سازمان ملل نیز مغایرت دارد.
سوریه در یک دوراهی حیاتی
در مرز اسرائیل، سوریه پس از سرنگونی اسد توسط نیروهای معارض جبهه تحریر شام (HTS) به رهبری احمد الشرع، معروف به ابو محمد الجولانی، در یک برهه حساس قرار دارد.
الجولانی اکنون با وظیفه بزرگی رو به رو است تا کنترل سوریه شکسته را تثبیت کند؛ جایی که نیروی نظامی و پلیس فروپاشیده است. تحریر الشام باید خیلی چیزها را از ابتدا بازسازی کند: امنیت مرزها را تأمین کرده و ثبات داخلی را در برابر تهدیدات جهادگرایان، بقایای رژیم اسد و دیگر دشمنان حفظ کند.
بزرگترین ترس در میان سوریها و ناظران این است که آیا تحریر الشام که روزگاری به القاعده پیوسته بود، اما اکنون خود را به عنوان یک نیروی ملیگرای سوری برای کسب مشروعیت معرفی میکند، به ایدئولوژی اسلامی سختگیرانه خود بازخواهد گشت یا خیر.
توانایی یا شکست این گروه در مدیریت این تعادل، آینده سوریه را شکل خواهد داد؛ جایی که جوامع متنوع سنیها، شیعهها، علویها، کردها، دروزها و مسیحیان زندگی میکنند.
جوست هیتلرمن در این باره میگوید: اگر آنها در این ملیگرایی سوری موفق شوند، امیدی برای سوریه وجود دارد، اما اگر به منطقه امن خود در اسلامگرایی ایدئولوژیک بازگردند، آنگاه سوریه با تقسیم مواجه خواهد شد. شما ممکن است هرج و مرج و سوریهای ضعیف برای مدت طولانی ببینید، درست مانند آنچه در لیبی و عراق شاهد بودیم.