به گزارش ایسنا، دکتر «ریک هانسون»، متخصص اعصاب و روان در این رابطه ترفندی موسوم به تثبیت کردن یا نصب را معرفی کرده است.
دکتر هانسون توضیح میدهد که فرایند یادگیری دو مرحله دارد شامل ۱) فعالسازی و ۲) نصب. در مرحله فعالسازی، ما تجربهای را چه خوب و چه بد، از سر میگذرانیم. سپس وارد مرحله تثبیت کردن میشویم؛ جایی که خاطره آن تجربه را در مغزمان ذخیره میکنیم.
هانسون ادامه میدهد: بدون این تثبیت (یعنی مرحله انتقال تجربه از حافظه کوتاهمدت به ذخیره بلندمدت) تجربیات مفید مانند احساس مراقبت شدن، لحظاتی خوشایندند اما در واقع پایدار نیستند وهیچ یادگیری، رشد یا تغییری به سمت بهتر شدن صورت نمیگیرد. این در حالی است که تجربیات منفی به لطف تکامل، به شکل خودکار نصب میشوند. بنابراین اگر میخواهید تجربیات مثبت را تثبیت کنید، باید روی آنها کار کنید.
برای این کار، باید تجربیات مثبت را تقویت کنید و هنگام رخ دادنشان، به درستی از آنها لذت ببرید. یعنی ابتدا لحظهای مکث کنید و به چیز خوبی که در آن تجربه وجود دارد، خواه طعم لذیذ یک غذا، خواه احساس آرامش هنگام پیادهروی در یک روز زیبا یا حتی شادی از خندیدن با یک دوست، بیشتر توجه کنید.
دکتر هانسون پیشنهاد میدهد پنج تا ۱۰ ثانیه یا حتی بیشتر وقت بگذارید و در حس خوب آن تجربه بمانید. او تاکید میکند هرچه این نورونها بیشتر و با شدت بیشتری با هم فعال شوند، این قدرت درونی بیشتر در مغزتان شکل خواهد گرفت.
وقتی این کار را انجام میدهید، فقط در آن لحظه نیست که از جنبههای مثبت بیشتر بهرهبرداری میکنید. با تمرین، در واقع به مغزتان یاد میدهید که در آینده هم به جنبههای مثبت بیشتر توجه کند.
به گزارش نیویورکپست، در واقع شما واکنش عاطفی خود به آن تجربه مثبت را تقویت میکنید. آنچه با گذشت زمان، میتواند تمایل به منفینگری را متعادل و در واقع مغز را آماده کند تا در آینده تجربیات خوب بیشتری را جذب و حفظ کند.
برای درک اینکه چرا این روش موثر است، ابتدا مهم است که بدانیم انسان، اصولا به منفینگری تمایل دارد؛ به این معنی که بیشتر احتمال دارد به مسائل منفی توجه کنند و آنها را از مسائل مثبت مهمتر در نظر بگیرد.
این موضوع برای تمام افرادی که این تجربه را دارند که به یک نکته انتقادی و منفی در نقدی مثبت در محیط زندگی یا کار چسبیدهاند یا اینکه نتوانستهاند ذهنشان را از تکرار یک لحظه شرمآور (با وجود تعاملات بیشمار و غیرشرمآور بعدی) بازدارند، قابل درک و طبیعی به نظر میرسد.
از منظر تکاملی، تمرکز بر نکات منفی امری منطقی به نظر میرسد زیرا همان روشی است که انسان برای اجتناب از خطرها آموخته است. اما در دنیای مدرن، این وضعیت اغلب به معنای واکنشهای افراطی به ناراحتیهای کوچک است که در نهایت میتواند به بدبینی دائمی و احساس ناخوشایندیِ عمومی منجر شود.
«امیلی لیز»، که یک هیپنوتراپیست است و تجربه شخصی موفقی در این زمینه دارد میگوید: اگر متوجه شدید که منفی فکر می کنید، این تقصیر شما نیست - مغز شما به این ترتیب سیم کشی شده است. خبر خوب این است که شما در واقع میتوانید با این سوگیری منفی مقابله کنید و نحوه عملکرد مغز خود را تغییر دهید.
انتهای پیام