شناسهٔ خبر: 70364239 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: ایکنا | لینک خبر

یک روانشناس در گفت‌وگو با ایکنا تبیین کرد

شب یلدا؛ از تجمل‌گرایی تا گریز نوجوانان از دورهمی‌های خانوادگی

ریحانه رهبر با اشاره به سنت نیکوی شب یلدا به دو چالش مهم مرتبط با این شب یعنی گسترش تجمل‌گرایی و فراری بودن برخی نوجوانان از حضور در جمع‌های خانوادگی اشاره و به بیان راهکارهای روانشناسی برای این مقوله پرداخت.

صاحب‌خبر -
222شب یلدا، طولانی‌ترین شب سال، فرصتی برای بازگشت به ریشه‌ها، گرد هم آمدن و لمس دوباره گرمای خانواده است. در روزگاری که فناوری و روزمرگی انسان‌ها را از یکدیگر دور کرده، این شب بهانه‌ای است تا همه چیز را کنار بگذاریم و به قلب سنت‌ها بازگردیم. شبی که در آن لبخند‌ها با طعم انار و شیرینی قصه‌های قدیمی عجین می‌شوند و هندوانه‌های سرخ، یادآور گرمای حضور عزیزان‌مان در سردترین شب سال هستند.    
 
یلدا فقط یک مناسبت نیست؛ بلکه نمایشی از فرهنگ و تاریخ ماست، فرصتی برای انتقال حکمت و عشق از نسلی به نسل دیگر. از فال حافظ گرفته تا شنیدن قصه‌های مادربزرگ، همه این آیین‌ها، پلی بین گذشته و آینده و گواهی بر ارزش‌های خانواده‌محور ایرانیان است.
 
شب یلدا، بلندترین شب سال، فراتر از یک آیین سنتی، فرصتی برای تقویت روابط خانوادگی و بازآفرینی پیوند‌های عاطفی است. در فرهنگ ایرانی، این شب بهانه‌ای برای دور هم جمع شدن، دلجویی از یکدیگر و تجدید خاطرات است؛ سنتی دیرینه که با آموزه‌های اسلامی نیز پیوندی عمیق دارد. در اسلام، تأکید بسیاری بر اهمیت صله رحم شده است؛ آن‌چنان که رسول اکرم (ص) فرمودند: «صِلَةُ الرَّحِمِ تَزیدُ فِی العُمرِ وَتَدفعُ مَیتَةَ السّوءِ؛ صله رحم عمر را طولانی می‌کند و از مرگ بد جلوگیری می‌کند.»
 
در زمانه‌ای که زندگی‌های پرمشغله ما را از عزیزان‌مان دور کرده، دورهمی یلدایی یک یادآوری زیباست که مهرورزی و دلجویی از خانواده و نزدیکان، نه تنها آرامش قلبی به همراه دارد، بلکه برکت زندگی را نیز افزایش می‌دهد به شرط آنکه به دور از تجملات و پای سفره‌های ساده و صمیمی بنشینیم. گاه تجمل‌گرایی و هزینه‌های غیرضروری این سنت زیبا را از معنا و مفهوم اصیل خود دور و به رقابتی برای تدارک سفره‌های پرزرق‌وبرق یا خرید‌های بی‌رویه تبدیل می‌کند؛ غافل از آنکه هدف اصلی، حفظ ارزش‌های خانوادگی و لذت بردن از حضور در کنار عزیزان است. ساده‌زیستی و تمرکز بر محتوا و احساسات این شب، از تجملات بیهوده ارزشمندتر است و به ما یادآوری می‌کند که زیبایی یلدا در لحظات مشترک و خاطرات خوشی است که با یکدیگر می‌سازیم.
 
ایکنا به پاسداشت سنت نیکوی دورهمی‌های ساده خانوادگی و ترویج فرهنگ صله رحم با گفت‌و‌گو با ریحانه رهبر، روانشناس بالینی و متخصص اختلالات روانشناختی پرداخته و موضوعاتی همچون «کارکرد دید و بازدید‌های خانوادگی، چرایی کم رنگ شدن رفت و آمد‌های خانوادگی و گسترش تجملات و دعوت از نوجوانان برای حضور در جمع‌های خانوادگی» را از منظر روانشناسی مورد بررسی قرار داده است که بخش نخست گفت‌و‌گو با عنوان «شب یلدا؛ پاسخی به گرایش فطری انسان برای گریز از تنهایی» منتشر شد و امروز در ادامه بخش دوم از نظر می‌گذرد.
 
222
 

ایکنا ـ در بسیاری از جشن‌ها و دورهمی‌های شب یلدا شاهد هزینه‌های بالایی برای تزیینات، پذیرایی و حتی لباس‌های افراد هستیم. این تجملات چگونه بر کیفیت روابط خانوادگی و اجتماعی تأثیر می‌گذارد؟ 

 
مسئله تجملات ابعاد فرهنگی، اجتماعی و روانشناختی دارد و همواره وجود داشته است. در گذشته افرادی که توانایی مالی زیادی داشتند درگیر تجملات می‌شدند و جشن‌های آنچنانی برگزار می‌کردند، زیورآلات و لباس‌های فاخر استفاده می‌کردند و خودشان را از سایرین متفاوت می‌دانستند. در واقع استفاده از تجملات چه در گذشته و چه امروز، بیان برتری و توانگری نسبت به سایرین است. تمایل به برتری و کمال در هر چیزی از جمله غرایزی است که فرد به غلط در پاسخ به این غرایز، به سمت تجملات سوق می‌یابد. افرادی هستند که این برتری را با زحمت بیشتری در کسب علم و آگاهی به دست می‌آورند و همین آنها را اقناع می‌کند؛ افرادی هم هستند که به خاطر چشم و هم‌چشمی نسبت به سایرین اقناع می‌شوند. در واقع فرد تلاش می‌کند کاستی‌هایی که خود دارد، در مدت کوتاهی با تجملات بر آنها سرپوش بگذارد و احساس برتری را تجربه کند و از این طریق احساس رضایت خاطر داشته باشد.
 
در گذشته هم اگر کسی دستش به دهنش می‌رسید، جشن‌ها و مهمانی‌های تجملاتی را تدارک می‌دید. اما این مسئله، در جامعه امروز رواج بیشتری دارد و به واسطه تنوع محصولات و خدمات گوناگون، رواج مصرف‌گرایی و تبلیغات گوناگون در جهت فروش بیشتر محصولات وجود دارد که افراد را معتاد به سوار شدن بر موج مد می‌کند و اگر این کار را انجام ندهند، احساس پوچی خواهند کرد.
 
بعد فرهنگی این مسئله نیز اهمیت دارد، در فرهنگ دینداری، معانی و مفاهیم زیبایی درباره ساده‌زیستی و درنظر گرفتن همنوعان وجود دارد. همینطور در سیره اهل بیت(ع) نیز وجود دارد که از اسراف و تجملات جلوگیری می‌کردند. در هر برهه‌ای از تاریخ که شاهد افزایش دینداری در میان مردم بوده‌ایم، افراد ساده‌تر و همدل‌تر بوده‌اند، مانند زمان جنگ یا برهه‌های دیگری نظیر سیل، زلزله و ... که جامعه در شرایط حساسی بوده و برخی افراد نیاز به همدلی و همراهی سایر افراد جامعه دارند.
 
در بعد اجتماعی نیز باید گفت، خاصیت دنیای مدرن این است که هر روز نگاه مردم را به محصولات جدیدی جلب و مردم را به استفاده از این محصولات تحریک می‌کند و افراد، ناخودآگاه وارد بازی مصرف‌گرایی بیشتر می‌شوند. حتی در بحث تبلیغات عنوان می‌شود که؛ بهترین تبلیغ، معرفی افراد به همدیگر است. امروز نیز تبلیغات به گونه‌ای است که افراد را به استفاده و معرفی محصولات به افراد دیگر سوق می‌دهد؛ حتی در تلویزیون نیز همینطور است.  
 

ایکنا ـ این تجملات چرا و چگونه به زندگی ایرانی‌ها وارد شد و ریشه آن کجاست؟

 
مستندی در این باره وجود دارد که برگرفته از نظریات فروید است. در این مستند می‌بینیم که در اروپا، همه مردم لباس‌های تیره، خاکستری و یک شکل پوشیده‌اند و مردم هزینه و خرج خاصی ندارند و سرمایه‌داران به این فکر می‌افتند که چه کنیم تا مردم محصولات زیادی از ما خریداری کنند تا بتوانیم ثروتمندتر شویم. از این رو سازوکار‌های مختلفی می‌چینند و محصولات جدیدتری را با رنگ و لعاب بیشتر معرفی می‌کنند. در فیلم‌هایشان از این محصولات تبلیغ می‌کنند تا مردم در مدت کوتاه‌تر به مدل‌های بیشتر و جذابتری روی آورند؛ بنابراین مصرف‌گرایی قدری به جریان‌سازی اجتماعی به ویژه از سوی سرمایه‌داران و ثروتمندان مربوط می‌شود. مسئله بعدی، شأن اجتماعی است و انسان به طور فطری به دنبال شأن و منزلت اجتماعی است. یعنی تمایل دارد، وضعیت خود را در جامعه بهبود دهد. حال عده‌ای این شأن را در لوازم و وسایل تجملی و عده‌ای هم در کمالات اخلاقی و معنوی می‌دانند.
 
بحث دیگر شبکه‌های اجتماعی و جریان‌سازی آنهاست و باید آن را فاجعه رشد بلاگر‌ها دانست. چرا که از  تجملات و چشم و هم‌چشمی سود می‌کنند و این امر در دیجیتال مارکتینگ یک ترفند است که در بیننده حسرت ایجاد می‌کند و برای اینکه بیننده خلأ حسرتی خود را پر کند، سعی می‌کنند با دیدن و حسرت خوردن این خلأ را هر چند به صورت کاذب برطرف کند. وقتی با این وسعت، فرهنگ تجملات در میان مردم گسترش می‌یابد، طبیعی است که شاهد این رویه غلط در میان مردم باشیم. الگوسازی غلط می‌تواند یک نسل را به بیراهه بکشد. وقتی در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که فرهنگسازی آن به این شکل است و شأن، منزلت و برتری را به ماشین، منزل، لوازم و لباس و نه کمالات و علم و اخلاق می‌داند، مسلماً افراد، سوار بر این موج می‌شوند.
 
مسئله بعدی از دیدگاه روانشناسی به اختلالات روانشناختی مربوط می‌شود. در روانشناسی، اختلالاتی داریم که فرد به واسطه آن تمایل دارد، خود را نشان دهد و تحسین طلب کند و این میل را از طریق لباس، آرایش، مد، ماشین، اجناس و ... ارضا می‌کند. متأسفانه در جامعه هم شاهد افزایش این اختلالات هستیم و این افراد به واسط این اختلال، یکسری موقعیت‌هایی را کسب می‌کنند و فکر می‌کنند می‌توانند برای بقیه الگو باشند و این مسائل را ترویج دهند.
 

ایکنا ـ مصرف‌گرایی و تجملات چه آثاری را در پی دارد؟

 
اثرات مخرب مصرف‌گرایی و تجملات قطعاً باعث کم شدن دورهمی‌ها و مهمانی‌ها می‌شود و مهمانی گرفتن به اندازه‌ای سخت و پرهزینه می‌شود که فرد سعی می‌کند این مهمانی را نگیرد؛ چون ممکن است در سطح پایین‌تری نسبت به دیگران بتواند این مهمانی را برگزار کند. فشار مالی که روی خانواده‌ها ایجاد می‌کند، نیز مضاعف است. ممکن است اگر فرد زندگی تجملاتی نداشته باشد، بتواند راحت زندگی کند، اما برای اینکه از بقیه عقب نیفتد و این تجملات را داشته باشد، فشار مضاعفی را متحمل شود و این باعث نارضایتی از زندگی می‌شود. به ویژه تعارض زناشویی هم به وجود می‌آید و خانم از آقا یکسری موارد را طلب می‌کند و آقا توان آن را ندارد که آنها را برآورده کند و از طرفی فشار مضاعفی به خود می‌آورد و وقتی به منزل می‌آید، خسته است و انرژی لازم را ندارد و تعارض‌های زناشویی شدت بیشتری پیدا می‌کند.
 
الگوی غلط برای نسل بعدی نیز به وجود می‌آید. نسل جدید تا چشم باز کرده در شبکه‌های اجتماعی و در معرض تجملات و مصرف‌گرایی بوده است و سخت است که این رویه اصلاح شود. یکسری ارزش‌گذاری‌ها در این زمینه وجود دارد که بخشی درونی و بخش دیگر بیرونی است. زمانی که فرد درون خود عزت نفس پایینی دارد، سعی می‌کند جای خالی آن را با ارزش‌گذاری‌های بیرونی یعنی کسب تعریف و تمجید‌های بیرونی اقناع کند و متأسفانه همین مسئله را در جامعه می‌بینیم. وقتی ارزش‌گذاری بیرونی باشد و ارزش درونی وجود نداشته باشد، فرد دچار اختلالات روانی می‌شود و برای اینکه این جای خالی را پر کند، سعی می‌کند با تأیید و تحسین بیرونی پر کند و برای آنها چه چیزی بهتر از نمایشگذاری جشن، لباس و لوازم منزل و ... است.
 

ایکنا ـ به نظرتان راهکار چیست و چگونه می‌توان به جشن‌های ساده و صمیمی پیشین بازگشت؟

 
راهکاری که در این زمینه وجود دارد، این است که در هر سه سطح راهکاری را در نظر بگیریم، برای بعد فرهنگی باید سطح دینداری، معانی و مفاهیم دینداری را وارد فرهنگمان کنیم و ارزش‌گذاری‌های اخلاقی را دوباره احیا کنیم. از لحاظ اجتماعی نیز، متأسفانه یا خوشبختانه اجتماع اصلی ما در فضای مجازی است که باید الگوگذاری‌ها اصلاح شود و این فضا و جریان برای نسل بعدی و خانواده‌ها مدیریت شود. مسئله بعدی بحث عزت نفس و ارزش‌گذاری‌های درونی فرد است.  
 
رویکردی که اکنون رایج شده، استفاده از مشاوره روانشناسان است که در گذشته این اندازه رایج نبود؛ بنابراین راهکار روانشناختی نیز این است که از مشاوره استفاده شود. همچنین نیاز داریم یکسری ارزش‌گذاری‌ها از سوی جامعه و توده مردم انجام شود، شاید رسانه‌ها چندان باب میل مردم نباشد، اما آنچه در میان توده مردم رواج یابد، ارزش‌گذاری‌های متفاوت خواهد بود. یعنی، اینکه ارزش‌گذاری از میان تجملات و اشیا به سمت شخصیت فرد سوق یابد و این می‌طلبد که انسان سیر اخلاقی و شخصیتی را طی کند و این مسئله به خود جامعه برمی‌گردد که الگو‌هایی معرفی شود که از نظر شخصیتی در سطح بالایی قرار داشته و ارزش بیشتری در جامعه دارند. مثلاً کسانی که مدارج علمی بالاتری دارند، یا کسانی که مشاغل موفقی دارند، یا از لحاظ خانوادگی، شاد و موفق هستند، معرفی شوند. خوشبختانه این مسئله در رسانه رخ می‌دهد و می‌تواند در جامعه مؤثر باشد. اما به هر حال همه این موارد جنگیدن با مدرنیته است و باید قوی باشیم تا با باور‌ها و مسائل منفی مدرنیته مبارزه کنیم و از بخش مثبت آن وام بگیریم و مورد استفاده قرار دهیم.  
 

ایکنا ـ شب یلدا فرصت مناسبی برای دورهمی‌های خانوادگی است. اما معمولاً نوجوانان از حضور در جمع‌های خانوادگی گریزان هستند. علت این رفتار چیست و والدین چگونه باید این شرایط را مدیریت کنند؟

 
برای پاسخ به این سؤال باید دوره نوجوانی را بازبینی کنیم. سن نوجوانی از ۱۲ تا ۱۸ سالگی است، اما امروزه حتی زودتر از ۱۲ سالگی هم رخ داده است و بعضی از کتب و نظریه‌ها معتقدند تا ۲۵ سالگی هم ممکن است، ادامه یابد. مهمترین دستاوردی که این دوره دارد، کسب هویت است و این مسئله در جهت‌گیری‌های شغلی، فردی و عضویت در گروه‌ها و نهاد‌ها و جهت‌گیری‌های اخلاقی و سیاسی به فرد کمک می‌کند. نوجوان در این دوره بسیار متزلزل و سردرگم است و ممکن است رفتار و علایق او در حال تغییر باشد. در این دوران نوجوان می‌خواهد کار‌های مختلف را امتحان کند تا آنچه بیشتر به شخصیت و باورهایش نزدیک است را انتخاب کند.  
 
این هویت چگونه کسب می‌شود؛ چون نوجوان براساس هویتی که کسب کرده است، قرار است ارتباطات جمعی را شکل دهد. پس از این نظر باید بررسی کنیم که چه اتفاقی می‌افتد که نوجوان، یک هویت را انتخاب می‌کند. رشد، یک طیف است و مانند طنابی است که فرد قرار است به کمک آن از صخره‌ای بالا رود. اگر ابتدای این طناب پوسیده و نخ‌نما باشد، احتمال سقوط زیاد است. رشد هم طیفی است، یعنی اگر ابتدا و در مسیر رشد اتفاقات ناگواری رخ داده و ناهماهنگی‌هایی ایجاد شده باشد و مهارت‌های لازم کسب نشده باشد، نوجوان توانایی کسب هویت مناسب را پیدا نمی‌کند. در روانشناسی برای کسب هویت، چند حالت بیان شده است و اگر کسی در منزل نوجوانی دارد، خوب است، سنجش کند و ببیند نوجوانش در کدامیک از این هویت‌ها قرار دارد.  
 
یک مدل هویت سردرگم است و به نوجوانانی گفته می‌شود که بی‌خیال و بی‌هدف هستند، تنها بوده و توانایی برقراری روابط صمیمی با اطرافیان خود را ندارند. مدل دیگر هویت زودرس است و به اهدافی پایبند هستند که از قبل برای آنها چیده شده است و به دنبال کسب هویت نرفته‌اند و چشم بسته پذیرفته‌اند، مانند انتخاب دوست، رشته، کلاس و سبک زندگی. این نوجوان‌ها انعطاف‌پذیر بوده و احساس رضایت دارند و به شدت به خانواده خود وابسته هستند. هویت دیگر هویت دیررس است، این نوجوانان برای کسب هویت تلاش می‌کنند، اما همیشه در دوگانگی‌هایی گیر کرده‌اند و تلاش می‌کنند با فعالیت‌های مختلف به شناخت درستی از خود برسند و هدف نهایی‌شان کسب مسئولیت است. افرادی رقابت‌جو، پرحرف، مضطرب و در تعارض هستند و مایلند با دیگران ارتباط صمیمی برقرار کنند، اما می‌بینیم که در عمل شکست می‌خورند. اما بهترین نوع هویت، هویت کسب شده است. این نوجوان‌ها به هویتی دست پیدا می‌کنند که می‌توانند خود را دوباره از نو متولد کرده و خودمختاری کسب کنند. بسیار فعال هستند و وقت خود را صرف مسائل زندگی می‌کنند، انعطاف‌پذیر هستند و با فکر و درایت بوده و دارای اعتماد به نفس هستند، در روابط خود شوخ طبع هستند و توانایی برقراری روابط صمیمی با دیگران را دارند؛ بنابراین عملکرد والدین و خانواده طی رشد طیفی فرد، باعث می‌شود نوجوان هر یک از این هویت‌ها را داشته باشد.
 
نوجوانانی که دوست دارند برخلاف جمع عمل کنند و یا تمایل دارند در جمع‌های خاصی باشند هنوز در مرحله کشف هویت هستند، اما به دلیل گذشته و طیف رشدی که داشته است، دوری از جمع را انتخاب می‌کند. حال باید بررسی کنیم چه گذشته‌ای باعث این اتفاق می‌شود؟ برای پاسخ به این سؤال باید بررسی کنیم نوجوان در هر کدام از مراحل رشدی قبلی خود، به مهارت‌های لازم دست یافته است؟ از جمله اینکه شیرخوار در یک سال اول نیاز به محبت، آغوش و پاسخ سریع به نیازهایش دارد. اگر این نیاز به خوبی برآورده نشود، تصویری که این شیرخوار از جهان و مادر خود پیدا می‌کند، این است که جهان ناکام‌کننده است. مادر من، مرا دوست ندارد، چون من دوست داشتنی نیستم، چراکه به نیازهایم به درستی پاسخ داده نمی‌شود. بعد از آن کودک شروع به حرکت و جستجوگری می‌کند، مدام با محدودیت‌ها مواجه است. حتی ممکن است والدین یکسری کار‌ها را انجام دهند تا کار کودک راحت‌تر شود. مثلاً به جای اینکه اجازه دهند زمین بخورد و راه برود، اجازه تجربه این فرآیند را ندهند. کودک دوست دارد توانایی‌های جدیدش را امتحان کند؛ اما با منع والدین و محدودیت‌ها مواجه می‌شود. از این رو کودک باز هم تصویری ناکام‌کننده و تحقیرکننده از دنیای خود دریافت می‌کند.  
 
در سه سالگی، کودک در سن استقلال‌طلبی، لجبازی و توجه‌طلبی است. از محدودیت‌ها سرپیچی می‌کند و برای توجه‌طلبی، گاهی رفتار‌هایی می‌کند که والدین را سردرگم می‌کند. اگر والدین به این طبیعی بودن رفتار کودک، دقت نکنند و متوجه نباشند، ممکن است از تنبیه، خشم و عصبانیت برای کودک استفاده کنند که نتیجه کار این است که فرزند باز هم این احساس را پیدا می‌کند که تمام رفتار‌ها و تحولات رشدی‌اش بد است و مورد قبول نیست و تحقیرآمیز است و شخصیت کودک زیرسؤال می‌رود.
 
کودک وقتی به سن مدرسه می‌رسد و وارد اجتماع می‌شود، نیاز دارد توانایی‌هایش را برای ارتباط‌گیری با جمع و کودکان دیگر داشته باشد، اما نمی‌تواند به طور مؤثر عمل کند. چون نسبت به شخصیتش از این توانایی‌ها خوش‌بین و مطمئن نیست و فکر می‌کند دوست داشتنی نیست. این کودکان بیشتر مورد سرزنش معلمان نیز قرار می‌گیرند و متأسفانه در نظام نمره‌دهی غلط هم واقع می‌شوند، شخصیتشان باز هم زیر سؤال می‌رود و اینجاست که کودک در مورد توانایی‌های اجتماعی‌ خود، دچار تردید می‌شود. تا قبل از آن خانواده او را زیر سؤال برده بردند و حالا هم اجتماع زیر سؤال می‌برد و مطمئن می‌شود که دوست‌داشتنی نیست.  
 
در نتیجه در سن نوجوانی این فرزند، احساس سرکوفت، بی‌حاصلی و عدم توانمندی می‌کند و اعتماد به نفس پایینی دارد. نوجوان در این سن دو رویکرد را انتخاب می‌کند؛ یا تسلیم دیگران می‌شود و این همان هویت زودرس است و یا تصمیم می‌گیرد، مانند هویت دیررس خودش جست‌و‌جو، سرکشی و طغیان کند و با همه مقابله کند. اینجاست که اگر نوجوان مورد دوم را انتخاب کند، ترجیح می‌دهد از جمع فاصله گرفته و به گروه‌های دوستی دیگری تمایل پیدا کرده و از خانواده و بستگان و اقوام دوری کند. چراکه نوجوان معتقد است؛ این خانواده و اقوام او را دوست نداشته‌اند و نمی‌پذیرفتند؛ از این رو تمایل ندارد که در جمع آنها باشد. دلیل دیگر نیز این است که تفاوت نسلی فاحشی وجود دارد که به علت پیشرفت سریع تکنولوژی و دنیای مدرن، این نوجوان از همان ابتدا با این دنیا رشد کرده است، علایق، سلایق، تفریح و سرگرمی‌هایش متفاوت بوده است، مسلم است که با والدین و بستگانش نمی‌تواند هم‌ذات‌پنداری کند، اما می‌بینیم همین نوجوانان وقتی دور هم جمع می‌شوند، سرگرمی مشترکی پیدا می‌کنند و اغلب هم گوشی همراه است و با هم شروع به برقراری ارتباط می‌کنند.  
 
بنابراین وقتی والدین یک طیف رشدی را به درستی پیش نرفته‌اند، مطمئناً تلاش مضاعفی نیاز دارند، برای اینکه بتوانند این قطار را به مسیر اصلی‌اش برگردانند. پس صبوری بیشتری می‌خواهد. البته ممکن است این دوره برای والدین کلافه‌کننده باشد و نیاز است صبوری و آگاهی بیشتری داشته باشند و بدانند بسیاری از این رفتار‌ها طبیعی است و سعی کنند محیطی را برای نوجوان فراهم کنند که اجازه تجربه‌های سالم را داشته باشد و سعی نکنند سبک زندگی خاصی را برای او تدارک ببینند. تا جایی که به کودک و فرزندشان آسیبی وارد نمی‌شود، اجازه دهند، یکسری مسائل را تجربه کنند. از جملات دستوری و بکن و نکن‌ها فاصله بگیرند و محیط گرمی را فراهم کنند و فعالیت‌های مشترکی را با آنها داشته باشند که با این کارها، تفاوت نسلی تا حدودی جبران می‌شود. سعی کنند به تدریج خودشان را با این فعالیت‌ها به فرزندشان نزدیک کنند و وقتی این ارتباط شکل گرفت، نوجوان سردرگم و به هم ریخته را کمک کنند، نه اینکه بخواهند چیزی را به او تحمیل کنند. مانند یک دوست و رفیق کنار او بشینند، همدلی کنند و حرف‌های او را بشنوند. البته لازم نیست، حتماً به او راه حل ارائه دهند. چون نوجوانان در بسیاری از اوقات دوست دارند، شنیده شوند.  
 
اگر فرزند نوجوان دستاوردی دارد و علاقه‌مند است در زمینه‌ای فعالیت کند، والدین او را تشویق کنند و نگویند این مهم نیست و درس تو مهمتر است. سعی کنند شخصیت و هویت نوجوانشان را ارزشمند بدانند. در خانواده یکسری مسئولیت‌ها به آنها بدهند. در تصمیم‌گیری‌ها با او مشورت کنند. مجموع این رفتارها باعث می‌شود نوجوان احساس کند، در این خانواده نقش و ارزشی دارد و به تدریج وارد دورهمی‌های خانوادگی می‌شود به این علت که احساس همذات‌پنداری می‌کند.
 
گفت‌وگو از فاطمه بختیاری
انتهای پیام