پریسا ساسانی: امید به روشنایی، پیروزی نور بر تاریکی و صبح شدن شب سیاه، مهمترین معنای شب یلدا است که همزمان با آخرین شب پاییزی به تاریخ ۳۰ آذرماه در خانه هرایرانی و با حافظ خوانی به سنت پسندیده ارج نهادن به ادبیات کهن سرزمینمان برپا میشود.
علاوه بر قصه خوانی، پایکوبی و خواندن اشعار ریتمیک به خصوص در میان اقوام ایرانی یکی از مهمترین بخشهای این سنت کهن ایرانی است که سازهای مختص به اقوام مانند سرنا در قوم لر، دف در قوم کرد، نیانبان در بوشهر، دوتار خراسان و غیره در این پایکوبیها نقش مهمی بر تداوم جریان موسیقی محلی دارند.
سنتهای بومی شب یلدا در مناسبتهای شهرنشینی از میان رفته است
علیرضا میرعلی نقی پژوهشگر موسیقی ایران در گفتگو با خبرگزاری خبرآنلاین با اشاره به این موضوع که اساس شب یلدا قصهگویی است، گفت: براساس پژوهشهای انجام شده هیچگاه موسیقی مختص شب یلدا وجو نداشته است. اما آنچه مسلم است موسیقی همواره به عنوان ابزاری برای شادی در کنار قصهگویی و حافظ خوانی وجود داشته است. که متاسفانه تمام سنتهای بومی مختص به شب یلدا در مناسبتهای زندگی شهرنشینی از میان رفته است.
وی ادامه داد: کرسی نشینی یکی از ابزار مهم گردهم آمدن خانوادهها بود که این ابزار در خانههای کوچک آپارتمانی از بین رفته و اتفاقا میل به تجملگرایی که خاصیت مدرنیته شدن است داشته است.
این پژوهشگرموسیقی در پاسخ به این سئوال که درمیان اقوام موسیقی یلدا وجود داشته است؛ گفت: موسیقی بومی و منطقهای در پایکوبی وجود دارد اما خاص برای یلدا نیست. یکی از معروفترین موسیقیها واسونکهای شیرازی متعلق به استان فارس است که مربوط به شب یلدا نیست. بنابراین آنچه موجود است مضمون یلدایی دارد. که یکی از این مفاهیم انتظار و شب بلند یلدا است که تصنیف و قطعات موسیقی با این مضمون ساخته شده است اما موسیقی مختص به شب یلدا خیروجود ندارد یا حداقل من در پژوهشهایی که خودم انجام دادهام یا از دیگران خواندهام به هیچ عنوان ندیدهام.
سنت حافظ خوانی در برنامه «رنگارنگ» پر رنگ بود
میرعلی نقی اظهار داشت: در قبل از انقلاب هم خوانندههای آن دوران هیچیک موسیقی مختص به یلدا نخواندهاند بلکه در برنامه «رنگارنگ» که ویژه اعیادِ ایرانی برگزار میشد صرف برای سرگرمی موسیقیهای روز آن دوران که مورد علاقه عموم مردم بود میخواندند. اما سنت حافظ خوانی در همین برنامهها پر رنگ و مهم بود.
وی در پایان خاطرنشان کرد: البته نا گفته نماند در دهه ۵۰ این سنت توسط طبقه متوسط در حال تغییر بود. به این ترتیب که هم آیین شب یلدا، هم چهارشنبه سوری و عید باستانی نوروز گرفتار مصرفگرایی شد و ارتباط معنادار بین مناسبتهای کهن ایرانی با شیوهای که اجرا میشد از میان رفت و این موضوع در بعد از انقلاب هرچند کمرنگ ادامه پیدا کرد اما در اواسط دهه ۷۰ و آغاز دوران سازندگی بعد از جنگ تحمیلی ادامه پیدا کرد.
بنابر صحبتهای علیرضا میرعلی نقی مبنی بر وجود موسیقیهایی با مضمون یلدا تصنیفهایی از محمدرضا شجریان، محمد معتمدی و داریوش رفیعی در این گزارش منتشر شده است.
تصنیف «دل شیدا» ساخته علی اکبرخان شیدا موسیقیدان، شاعر، ترانهسرا و خوشنویس ایران که توسط محمدرضا شجریان بازخوانی شده است.
ازغَم عشقت از غَم عشقت
دل شیـدا شکست… دل شیـدا شکست…
شیشه ی مِی در شیشه ی مِی در
شب یَلــدا شکست… شب یَلــدا شکست…
از بَس که زدم از بَس که زدم
ریگ بیابان به کَف… ریگ بیابان به کَف…
خار مغیلان خار مغیلان
همــه در پا شکَست… همــه در پا شکَست…
از غَم عشقت از غَم عشقت
دل شیـدا شکست… دل شیـدا شکست…
شیشه ی مِی در شیشه ی مِی در
شب یَلــدا شکست… شب یَلــدا شکست…
از بَس که زدم از بَس که زدم
ریگ بیابان به کَف… ریگ بیابان به کَف…
خار مغیلان خار مغیلان
همــه در پا شکَست… همــه در پا شکَست…
تصنیف محمدرضا معتمدی
تو چله ی من امسال…
کدوم شعر و کدوم فال باز یاد اونو زنده کرده؟
حافظ بگو کدوم فال؟
کدوم روز و کدوم سال؛ اونی که رفته برمیگرده؟!
امشب کدوم ستاره دلشوره هامو داره؟
دلواپس لبخند اونه…
کدوم جاده دوباره اونو با یک اشاره؛ تا پشت این در میرسونه؟!
تو چله ی هر سال من؛ یه جای خالیه که پر نمیشه
حافظ نگو تو فالِ من، جدایی افتاده برا همیشه
تو چله ی هر سال من؛ یه جای خالیه که پر نمیشه
حافظ نگو تو فالِ من، جدایی افتاده برا همیشه
شبای چله صدام میلرزه… دلم میگیره…
شبای چله؛ خاطره هاشو ازم میگیره
دلم دوباره نبودنش رو بهونه کرده
یه عمره میگن اونی که رفته برنمیگرده
داریوش رفیعی تصنیف شب به گلستان
شب به گلستان تنها منتظرت بودم
باده نا کامی در هجر تو پیمودم
منتظرت بودم منتظرت بودم
آن شب جان فرسا من بی تو نیاسودم
وه که شدم پیر از غم آن شب و فرسودم
منتظرت بودم منتظرت بودم
بودم همه شب دیده به ره تا به سحر گاه
ناگه چو پری خنده زنان آمدی از راه
مها به سر آمد رنج غم دوران از دل بزدودم
منتظرت بودم منتظرت بودم
پیش گلها شاد و شیدا می خرامید آن قامت موزونت
فتنه دوران دیده تو از دل و جان من شده مفتونت
در آن عشق و جنون مفتون تو بودم
اکنون از دل من بشنو تو سرودم
منتظرت بودم منتظرت بودم
منتظرت بودم منتظرت بودم
۲۴۳۵۷