شناسهٔ خبر: 70330907 - سرویس اجتماعی
نسخه قابل چاپ منبع: ایکنا | لینک خبر

علیرضا شجاعی‌زند تبیین کرد

تفاوت‌های مقوله عرفی شدن در ادیان مختلف

عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس با بیان اینکه مقوله عرفی شدن مانند سایه دین را تعقیب می‌کند، گفت: به همین دلیل، عرفی شدن در اسلام با عرفی شدن در مسیحیت و ادیان دیگر متفاوت است. لذا جنس و معنی عرفی شدن که تابع معرفی ما از دین است، با عرفی شدن در جای دیگر تفاوت دارد.

صاحب‌خبر -

علیرضا شجاعی زندبه گزارش خبرنگار ایکنا، نشست رونمایی و نقد گزارش «جدایی از دین در ایران و جهان» با حضور علیرضا شجاعی‌زند، عضو هیئت علمی گروه جامعه‌شناسی دانشگاه تربیت مدرس و احمد شکرچی، پژوهشگر جامعه‌شناسی در خانه اندیشه‌ورزان برگزار شد.

در ابتدای این نشست، علیرضا شجاعی‌زند، عضو هیئت علمی گروه جامعه‌شناسی دانشگاه تربیت مدرس طی سخنانی اظهار کرد: سخنان بنده در این موضوع، دارای دو بخش است. در بخش اول مروری بر برخی از نکات بدیهی خواهم کرد، منتها این نکات اهمیت اصلی را ندارند و تمرکز بنده بر روی نتیجه این بخش خواهد بود. در این قسمت خیلی سراغ رساله مدنظر نخواهم رفت، اما در این زمینه برخی نکات را راجع به تلقی از این رساله بیان می‌کنم. در گام دوم نیز نقدهایی نسبت به این رساله که با موضوع «جدایی از دین در ایران و جهان» انجام شده، ارائه خواهم داد. 

وی افزود: جامعه‌شناسی کردن غیر از جامعه‌شناسی خواندن است و این مسئله از بدیهیاتی است که هر دانشجوی جامعه‌شناسی آن را می‌داند. کار علمی کردن غیر از خواندن کارهای علمی و مرور کردن آن است. البته جامعه‌شناسی خواندن و مرور کارهای دیگران اعم از اینکه سراغ نظریات رفته و یا سراغ تحقیقات میدانی برویم، بخش لازم کار علمی بوده و گریزی از آن نیست. این موضوع، مقدمه لازمی برای جامعه‌شناس، نظریه‌پرداز محقق شدن است.

عرفی شدن؛ پدیده‌ای فراتر از کاهش دین‌داری 

شجاعی‌زند بیان کرد: نکته دوم اینکه عرفی شدن مقوله و پدیده‌ای فراتر از کاهش دین‌داری است. طبق این نظریه، رساله نگاشته شده گویا دو پاره است، یعنی بخش نظری متمرکز بر بحث عرفی شدن بوده و صرفا تئوری‌های عرفی شدن را تعقیب و معرفی کرده است. بخش دوم اصلاً ربطی به پیمایش‌های مربوط به حوزه عرفی شدن ندارد مگر اینکه ما دین‌داری و کاهش دین‌داری را یکی از جلوه‌های عرفی شدن بدانیم یعنی اگر عرفی شدن را در سه حوزه عرفی شدن دین، عرفی شدن فرد و عرفی شدن جامعه تلقی کنیم، کاهش دین‌داری و تحولاتی که در حوزه دین‌داری رخ می‌دهد، نسبتی با عرفی شدن فردی پیدا می‌کند. البته این نسبت، تام و یک به یک نیست، یعنی عین آن نبوده اما خیلی نزدیک است.

تغییر دین و عرفی شدن

وی با بیان اینکه تغییر دین، کاهش میزان دین‌داری، تغییر انواع دین‌داری و حتی رشد تمایلات دئیستی نیز رخدادهای مهمی در وضعیت دین‌داری هستند، گفت: هیچ‌کدام از این‌ مقوله‌ها را نمی‌توان در ذیل حوزه عرفی شدن قرار داد. البته ممکن است در راستای این مسئله بوده و به آن کمک هم کند، یعنی برای عرفی شدن تمهید مقدماتی انجام دهد، اما نمی‌تواند این وضعیت‌ها و اتفاقات را به حساب عرفی شدن گذاشت. عرفی شدن اتفاقی است که در بیرون از دین و علیه دین رخ می‌دهد و علاوه بر تأثیراتی که در افول و کاهش و به حاشیه‌روی دین ایجاد می‌کند، وجهی ایجابی دارد. اگر عنصر ایجابی عرفی شدن را لحاظ نکرده و فقط به اتفاقاتی که در اطراف دین و دین‌داری افراد رخ داده، اکتفا کنیم، گویا هنوز به مفهوم عرفی شدن نزدیک نشده‌ایم.

شجاعی‌زند اظهار کرد: نمی‌توان حتی از آتئیسم، لاادری‌گری و بدبینی که نزدیک‌ترین فاصله را با عرفی شدن دارند، به عنوان عرفی شدن یاد کرد. دین‌گریزی، بی‌دینی و ... نوعی فرار از التزام بوده و عنصر «گریز از» در آن برجسته است، اما وجه دوم «گریز به» هنوز در آن اتفاق نیفتاده و نوعی وضعیت گذر است که بعضاً نیز می‌تواند پایدار شود، البته کمتر پایدار می‌شود و ببیشتر موقتی است؛ چراکه در این مسیر یا بازگشت صورت می‌گیرد، یا از یک دین به دین دیگری انتقال پیدا می‌کند و یا به وضعیتی منتقل می‌شود که می‌توان گفت انسان عرفی شده است. در مسئله عرفی شدن، مسائلی برای فرد مطرح می‌شود که اصلاً در حوزه مواردی که مطرح شد، هنوز طرح نشده است. 

عام‌گرایی نظریه و قانون

وی بیان کرد: نکته سوم در رابطه با موضوع مورد بحث اینکه در این زمینه، نظریه، بدیهی است، البته قانون نیست اما از یک حیث با قانون قرابت دارد، یعنی از یک حیث خیلی به یکدیگر نزدیک می‌شوند و آن هم عام‌گرایی نظریه و قانون است؛ چراکه نوعی خصلت تعمیم‌گرایی در هر دو وجود دارد. باید اشاره کرد که امتیاز علم و نظریات به صورت کلی در دو مسئله تبیین و تعمیم است. ممکن است جایی تبیین اتفاق بیفتد اما تعمیم مقوله دیگری است که برخی نظریات داعیه آن را داشته و خیلی از نظریات نیز اصلاً داعیه تعمیم ندارند. البته ممکن است دیگرانی که قاری این نظریه هستند، برخلاف قصد و منظور نظریه‌پرداز، چنین دست‌اندازی در نظریه داشته و آن را به جای دیگری برده و به این مهم دست پیدا کنند که اصلا این نظریه قابلیت تطبیق دارد یا خیر که این مسئله، امر دیگری است. 

شجاعی‌زند افزود: رجحان نظریات نیز نسبت به یکدیگر قدرت و قابلیت‌هایی ا‌ست که از دو حیث قدرت تبیین کنندگی و گستره تعمیم و شمول نظریات است. اگر این دو ویژگی در نظریات برجسته باشند، این نظریات نسبت به نظریات دیگر قوی‌تری خواهند بود. عجیب است که این دو ویژگی که معرف نظریات هستند، نسبت به یکدیگر نسبت عکس داشته و نسبت آن‌ها حکمی معادل اپتیموم دارد و جمع ناصفر هستند. هر چقدر قدرت تبیین یک نظریه افزایش پیدا کند، از قدرت تعمیم آن کاسته می‌شود. همچنین، هرچقدر قدرت تعمیم و شمولیت یک نظریه بالا رود، قدرت تبیین‌کنندگی آن کاسته می‌شود که این نکته نیز حقیقتی است که در باب نظریات وجود دارد. 

عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس گفت: نکته چهارم اینکه عرفی شدن مانند انقلاب است به این دلیل که هیچ دو انقلابی نیست که نظیر هم باشند. ما برای انقلابات تئوری و مفهوم ساختیم و پیرامون آن‌ها نظریه‌پردازی کرده‌ایم. عجیب است که هیچ نظریه انقلابی با تمام قدرت و پیشرفته بودن آن نظریه، کفایت کافی نداشته و نتوانسته انقلاب بعدی را پیش‌بینی کند. گمان بنده این است که همین خصلت در عرفی شدن نیز وجود دارد. لذا ممکن است یک نظریه از قدرت تبیین‌کنندگی خوبی برخوردار باشد، اما قابلیت تعمیم آن لزوماً بالا نباشد و بالعکس. شاید این جنبه یعنی دوگانگی بین تبیین و تعمیم در قصه دین قدری برجسته‌تر و یا دو چندان باشد که دلیل آن تفاوت ذاتی ادیان است. 

تفاوت ذاتی ادیان

وی افزود: بر تفاوت ذاتی ادیان تأکید دارم؛ چراکه اگر خیلی بخواهیم به واقعیت وفادار باشیم، باید اذعان کنیم که هیچ دو امری شبیه به یکدیگر نیستند. این قضیه در بحث دین به مراتب غلیظ‌تر و شدیدتر است؛ چراکه بنیاد ادیان بر تمایز است و ادیان برای غیریت‌‎سازی آمده‌اند. اگر بنیاد دین بر غیریت نبود، هیچ دلیلی برای آمدن یک دین بعد از دین قبلی وجود نداشت. اولین کاری که یک دین جدید می‌کند، ارائه روش‌هایی است که دین قبلی را طرد، نفی و نقض کرده و بر این امر استوار است که برای رفع مشکلات ادیان قبلی آمده است. این عنصر به نوعی خاص‌گرایی موجود را افزایش می‌دهد. این مسئله نیز به نوعی امری بدیهی است که باید روشن می‌شد. 

شجاعی‌زند اظهار کرد: نکته پنجم اینکه تعریف مقوله‌ای جدای از معرفی است. در تعریف، عنصر تعمیم‌گرایی و بنیاد برجسته است. تعریف خوب آن است که شمولیت خوبی داشته باشد، البته تعریف باید هم جامع و هم مانع باشد، اما در معرفی عنصر آیدیوگرافیک برجسته است. در معرفی پدیده‌ها، آن معرفی خوب است که در واقعیت تک باشد و بیشتر از آن چیزی وجود نداشته باشد. البته باید بدانیم که در حوزه علم، کارهای معرفتی و علمی به ویژه جامعه‎‌شناسی دین هم به تعریف دین و هم به معرفی دین نیاز داریم. مواد اولیه علم، مفاهیم بوده و نقش تعریف در علم خیلی روشن و برجسته است. باید بدانیم که در مطالعات دین، به شدت نیازمند معرفی هستیم که یکی از این مطالعات، سنجش دین‌داری است، یعنی نمی‌توانیم سنجش دین‌داری را براساس تعریف بسازیم؛ چراکه دین‌داری مسلمانان با دین‌‎داری مسیحیان و بوداییان تفاوت می‌کند. 

وی بیان کرد: عرفی شدن دین را مانند سایه تعقیب می‌کند و به همین دلیل، عرفی شدن در اسلام با عرفی شدن در مسیحیت متفاوت است. در مسیحیت اگر برخی اتفاقات رقم بخورد، مسیحیان عرفی می‌شوند. در اسلام نیز اگر اتفاقات دیگری رقم بخورد، مسلمانان عرفی خواهند شد. در مسیحیت اگر از خدا به سمت انسان و از ایمان به سمت عقل بروید، گویا عرفی شده‌اید اما در اسلام اینطور نیست. در اسلام جمع این مقوله‌ها مهم بوده و نوعی به هم‌آوری عقل و ایمان و ... وجود دارد. در اسلام انسان در مقابل خدا نیست. لذا جنس و معنی عرفی شدن که تابع معرفی ما از دین است، با عرفی شدن در جای دیگر تفاوت دارد. 

عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس گفت: لذا اگر به دنبال یک نظریه تبیینی درباره عرفی شدن در ایران هستیم، باید به خاص بودگی ایران از این دو حیث شرایط تاریخی، اجتماعی و دینی توجه کرده و این دو خاص‌بودگی باید حتماً در تئوری و نظریه ارائه شده، گنجانده شود تا این نظریات اثرگذاری لازم را داشته باشد. البته این دو خاص‌بودگی کار اقتباس و بکارگیری بی‌دخل و تصرف نظریات عرفی شدن را قدری دشوار می‌کند. 

وی افزود: نکته ششم اینکه در جهان مدرن  این سؤال مطرح می‌شود که آیا بی‌دین شدن یک انتخاب است یا حفظ دین و دین‌داری؟ انتخاب نوعی حرکت خلاف جریان، ایستادن و تجدید نظر کردن و ایستادن و تحمل کردن است. در دنیای مدرن عنصر و هسته انتخابگری در بی‌دینی برجسته است. البته در این فضا نوعی پارامتر به نام محیط نزدیک به میان می‌آید که می‌تواند این ماجرا را معکوس یا تعدیل کند. در بحث عرفی شدن در ایران کارهای انتزاعی فراوانی انجام شده است اما هیچ کس برای عرفی شدن در ایران شاخص‌‌سازی نمی‌کند. در تحقیقی که در این رساله درباره اندازه گروه‌های دینی انجام شده، پیش‌بینی ۲۵ سال بعد نشان داده شده که بی‌دینی با ۱۶ درصد جمعیت، در رده سوم قرار دارد یعنی بعد از جمعیت پیروان مسیحیت که بالای ۳۵ درصد بوده و بعد از مسلمانان، سومین جمعیت مربوط به بی‌دینی است که البته باید اذعان کرد که در برابر 16 درصد بی‌دینی که در رده سوم قرار دارد، باید به 84 درصد دین‌داری نیز اشاره کرد.  

شجاعی‌زند بیان کرد: پیشرفت جهانی شدن فردگرایی به عرفی شدن می‌انجامد اما نه به واسطه پیشرفت و جهانی شدن و فردیت، بلکه چون این پیشرفت از مسیر توسعه مدرن انجام می‌شود، باید گفت که توسعه مدرن به عرفی شدن می‌انجامد نه نفس توسعه و اینکه گفته می‌شود اگر انسان پیشرفت کندف حتما عرفی می‌شود درست نیست. البته جهانی شدن مدرنیته باعث عرفی شدن می‌شود. لذا وقتی می‌گوئیم فردیت موجب عرفی شدن می‌شود، باید این تبصره را ارائه کنیم که کدام فردیت مدنظر است. اسلام فردگراترین آموزه عالم است. البته این فردیت هیچ‌گاه در مقابل جمع‌گرایی قرار نمی‌گیرد. در رابطه با مسئله تضاد نیز باید بیان کرد که همه تضادهای جهان کنونی مربوط به تضادهایی که از درون ادیان برخاسته‌اند، نیستند. 

وی با بیان اینکه امروز ایران به مراتب بیش از کشورهای دیگر در معرض عرفی شدن است، گفت: ممکن است این میزان از عرفی شدن به دلیل حکومت دینی و رویکرد ایدئولوژیک ایجاد شود که در این زمینه باید به سراغ واقعیات رفته و الهامات تئوریک را به دست آوریم. البته در این رابطه باید بینش، ظرفیت و بضاعت کافی داشته باشیم تا به تئوری‌های لازم دست پیدا کنیم.

تفاوت‌های واضح مقوله عرفی شدن در ادیان مختلف

در ادامه این نشست، احمد شکرچی، پژوهشگر جامعه‌شناسی نیز در سخنانی بیان کرد: یکی از نقاط قوت این گزارش این است که از سوی مجموعه‌ای تهیه شده که دغدغه دین‌داری دارد یعنی خود مجموعه، مجموعه‌ای دین‎دار است و الزاما به خاطر یک کار آکادمیک این کار را انجام نداده‌اند. این گزارش به این خاطر تهیه شده که احساس وقوع یک اتفاق مهمی شده و برای اینکه ارزیابی درستی از آن انجام شود، دقت فراوانی در آن شده است. مخاطب این گزارش اجتماع دینی است. پیشنهاد بنده این است که فرآیند گفت‌وگو با بخش‌های دیگر اجتماع دینی نیز انجام شود تا زمینه برای خلق یک درک جمعی از این وضعیت فراهم‌ شود.

وی افزود: نکته بعدی درباره قالب گزارش است که من آن را به عنوان یک فراتحلیل دسته‌بندی می‌کنم که گام ارزشمندی است که تلاش می‌کند کار خود را به صورت تطبیقی انجام دهد که این رویکرد تطبیقی ظرفیت خوبی است که به این گزارش این امکان را می‌دهد تا توسعه بیشتری در آینده پیدا کند. باید اشاره کرد که نوعی غیاب رویکرد روشی در این گزارش وجود دارد که باید در آن نسبت به میان تکه‌های نامتجانس اشاره می‌شد. دین به مثابه یک نهاد اجتماعی است و با چنین رویکردی، قائل به ذات‌گرایی در این مسئله نیستیم. 

شکرچی در ادامه سخنان خود اظهار کرد: به همان اندازه که ذاتی برای نهاد اجتماعی قائل نیستم، برای ادیان نیز قائل نیستم. مسئله‌ای که در این بخش با آن مواجه هستیم و می‌توانیم از آن به عنوان نخ تسبیح تلقی کنیم، این است که نوعی تحول بنیادی در نقش، صفات و ویژگی‌های نهاد اجتماعی دین چه در جهان و چه در مناطق مختلف اتفاق افتاده است، یعنی نهاد اجتماعی دین در قسمت‌ها، سطوح و اجزای مختلف خود دچار تحول بنیادی شده است و ما انتظار تحولات بنیادی‌تر دیگری نیز در این زمینه داریم. در این گزارش نوعی غیبت امر جمعی وجود دارد و به دین‌‎داری به عنوان یک امر فردی توجه شده است. نکته‌ای که باید بدان توجه کنیم این است که اگر به دین به عنوان یک نهاد اجتماعی بنگریم، الزاما دین‌داری یا عدم دین‌‎داری، بقا یا خروج از دین فقط ساحت فردی نیست.

نظریه تضاد و کاهش دین‌داری

پژوهشگر جامعه‌شناسی ادامه داد: در بخش نظری این کار، روایت ناقصی از نظریه اینگل هارت یا نظریه عرفی شدن آمده است که باید در آن بازنگری شود. در نظریه تضاد نیز مکانیزم‌های تضاد الزاما منجر به کاهش دین‌داری نمی‌شوند. اگر تضاد را جزء دین‌داری بدانیم، اتفاقا تضاد باعث تقویت گرایش به دین می‌شود. پدیده دین‌داری چه در سطح جهان و چه در سطح ایران به سطحی از پیچیدگی رسیده که این‌گونه سنجش دین‌داری تمام واقعیت را منعکس نمی‌کند و ما در اینجا علاوه بر اندازه و میزان عددی گرایش به دین، به تغییری نیاز داریم که در الگوهای دین‌داری رخ می‌دهد. 

وی با بیان اینکه امروز گونه‌های دین‌داری در میان دین‌داران نیز تغییر کرده است، گفت: گونه‌های دینداری احتیاج به بررسی‌های دقیق‌تر دارند. اگر بپذیریم که گرایش به ادیان سنتی یا گرایش به نهادهای سنتی دین در حال تغییر است، باید بدانیم که این گونه‌های جدید دین‌داری شکل‌های سابق خود را ندارد و گونه‌هایی از جامعه‌پذیری دین‌دارانه به شکل جدید و به معنای متفاوت دین در حال باز تولید است. امروز نهاد دین در حال تلاش برای باز تولید خود است و روحانیت در بخش‌های مختلف ورود کرده است. البته این مسائل، پیرادینی هستند و هنوز هسته سخت نهاد دین در مقابل تغییر مقاومت می‌کند.

شکرچی با بیان اینکه امروز دین‌گرایی سنتی تغییر شکل داده است، اظهار کرد: دین‌داری ارتودوکس با دینداری سنتی متفاوت است؛ خوانش‌های افراطی‌تر و یا خوانش‌های پایبندتر به متن و سنت‌های گذشته در آن مشاهده می‌شود که پیروان آن توان اثرگذاری بیشتری در فرایندهای اجتماعی، اقتصادی دارند. لذا ما با پدیده‌ای به نام ناسیونالیسم دینی مواجه هستیم که در ادیان مختلف وجود دارد. با ظهور این پدیده‌ها، نیروی جریانات ارتودکس در همه ادیان توانمندتر می‌شود. در گزارش «جدایی از دین در ایران و جهان» باید به صورت مشخص به نقش مرجعیت در نهاد دین اشاره می‌شد که این نهاد چه نقشی در امور اجتماعی داشته است. 

تضاد میان فقه و حقوق

وی بیان کرد: مسئله تضاد میان فقه و حقوق مدرن مسئله بسیار مهمی است که باید بدان توجه شود. امروز زندگی روزمره فقط مسئله انسان دین‌دار نیست، بلکه مسئله مجموعه‌ای از قواعد و هنجارهایی است که با ساختار اقتصاد مشکل پیدا کرده است. لذا یکی از مکانیزم‌هایی که باید بدان بپردازیم، قواعد و هنجارهایی حاکم بر زندگی دینی است. نهاد دین باید بتواند به پرسش‌های عدالت توزیعی پاسخ دهد. مسئله بعدی، مسئله تقسیم ثروت است. در دل نهاد مرجعیت، مسئله وجوهات شرعی وجود دارد. امروز طبق تحقیقات انجام شده، بسیاری از بازاری‌های متشرع حاضر نیستند پولی به وکلای مرجعیت بپردازند که یکی از دلایل آن این است که نهاد مرجعیت در تقسیم این ثروت یا شفاف نبوده یا عادلانه رفتار نکرده است. 

این پژوهشگر جامعه‌شناسی اظهار کرد: از شاخص‌های دیگر در این حوزه می‌توان به مسئله شرکت در مناسک اشاره کرد که در این زمینه الگوی احساسات جمعی تغییر کرده است. امروز به هر دلیلی الگوی ابراز احساسات جمعی تغییر کرده است. امروز هم خوانش از تاریخ و هم شیوه ابراز احساسات نزد دین‌داران تغییر کرده است. لذا هم غیبت امر جمعی و هم عدم تمایز میان گونه‌های دین‌داری می‌طلبد که به خوبی به این موضوع پرداخته شود. بنده پیشنهاد می‌کنم که نباید از بررسی‌هایی که در حوزه علوم اجتماعی محاسباتی و کلان داده‌ها انجام شده، غافل شویم تا با درک بهتری از پدیده دین به معنای یک نهاد اجتماعی برسیم. همچنین، پیشنهاد می‌کنم که این گفت‌وگو با بخش‌های مختلف ادامه پیدا کرده و توجه به نهادهای میانی نیز برجسته شود.

انتهای پیام