شناسهٔ خبر: 70321091 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: انتخاب | لینک خبر

خاطرات رئیس زندان قصر، قسمت ده؛

ماجرای ماموری که برای جاسوسی از ثابتی یک ساعت در کمد حبس شد/خشونت مأموران ساواک بیشتر نسبت به زندانیان توده‌ای و کمونیست بود/ثابتی در زندان با نیکخواه ملاقات کرد

یکی از موارد جالب تحقیقات ساواک زمانی بود که پرویز ثابتی به زندان قصر آمد. همان کسی که روزگاری معاون قدرتمند ساواک شد. او به عنوان نماینده دانشجویان دانشگاه تهران به اتفاق خانم راسخ که هر دو مأمور مخفی ساواک بودند و ظاهراً عنوان نمایندگان دانشجویان را یدک می‌کشیدند به قصر آمدند و با پرویز نیکخواه، زندانی محکوم ملاقات کردند.

صاحب‌خبر -
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :

سرویس تاریخ «انتخاب»: کتاب مسیح در قصر، مجموعه خاطرات سرتیپ اصغر کورنگی است که به کوشش مهسا جزینی تهیه و توسط انتشارات روزنه منتشر شده است. «انتخاب» روزانه بخش هایی از این کتاب را که شامل خاطرات زندان قصر در سال های قبل از انقلاب است، منتشر می کند.

شاید وجود دستگاه‌های اطلاعاتی در جهان از جمله ضروریات و ابزار حکومت‌ها باشند و هر حکومت و دولتی ناگزیر به داشتن چنین سازمانی است، خصوصاً بعد از جنگ جهانی دوم که مسأله توطئه و تخریب پنهانی علیه کشور‌ها و اعزام تروریست از ابزار‌های جاسوسی و اقدام سیاسی تلقی می‌شد. اما در برخی کشور‌های جهان سوم و دنیای کمونیسم این دستگاه‌ها، ابزار و عامل ایذاء و پریشانی مردم این کشور‌ها شده بود. از جمله در ایران، این دستگاه مخوف و جهنمی چنان وحشت و نگرانی ای در خانواده‌ها ایجاد کرده بود که امنیت را از زندگی مردم سلب کرده و خود بزرگترین عامل ضد امنیت و آرامش خاطر مردم بود.

 ساواک طبق قانون فقط وظیفه و حق کسب اطلاعات را داشت ولی به تدریج کسب اطلاعات تبدیل شد به تهدید و شکنجه و بازداشت غیر قانونی و دخالت در امور دستگاه‌های دیگر دولتی، تا جایی که دستگاه‌های دولتی در برابر قدرت غیرقانونی ساواک ضعیف و ناتوان شده بودند. در جلسات یا کمیسیون‌هایی که عضو رسمی و شناخته شده ساواک یا عضو اجیر شده آن به صورت ناشناخته حضور داشت، حرف نماینده ساواک اساس تصمیم یک جلسه یا کمیسیون قرار می‌گرفت.

قدرت کاذب این دستگاه به تدریج در تمام شئون جامعه نفوذ کرده بود. عکس‌العمل زندانیان سیاسی نسبت به رفتار ساواک، آینده خطرناکی را تصویر می‌کرد. کارمندان دون‌پایه این سازمان در شهرستان‌ها ادعای خدایی می‌کردند. اگرچه در این دستگاه، افسران شریف و پاکی که با عشق خدمت به کشور وارد آن شده‌بودند، مانند تیمسار ناصر مقدم هم فراوان بود. کسی که مرحوم آیت‌الله طالقانی اغلب با اعتقاد از او ذکر خیر می‌کرد. با این حال مداخله آن‌ها در زندان به ویژه زندان قصر خیلی زیاد شده بود و من طرز رفتار آن‌ها را که اغلب پاسبانان گزارش می‌کردند به تیمسار مبصر می‌دادم.  مبصر دستور داد یک اتاق مجاور اتاق رئیس زندان برای تحقیق مأموران اطلاعات و ساواک درست کنند. وسط این اتاق دیواری کشیدند و یک آئینه دورو و یک دستشوئی هم در طرف دیگر اتاق گذاشتند، از پشت آئینه کارمند و زندانی دیده می‌شدند‌ یک میکروفون هم زیر دستشویی بود که حرف‌های آن‌ها در اتاق مجاور شنیده می‌شد و ما فوراً حرف‌های رد وبدل شده را به اضافه رفتار مأمور تحقیق ساواک به دفتر تیمسار مبصر گزارش می‌کردیم.

این نکته را هم بگویم که خشونت مأموران ساواک بیشتر نسبت به زندانیان توده‌ای و کمونیست بود و با زندانیان مذهبی رفتار ملایمتری داشتند.  یکی از موارد جالب تحقیقات ساواک زمانی بود که پرویز ثابتی به زندان قصر آمد. همان کسی که روزگاری معاون قدرتمند ساواک شد. او به عنوان نماینده دانشجویان دانشگاه تهران به اتفاق خانم راسخ که هر دو مأمور مخفی ساواک بودند و ظاهراً عنوان نمایندگان دانشجویان را یدک می‌کشیدند به قصر آمدند و با پرویز نیکخواه، زندانی محکوم ملاقات کردند. نیکخواه، منصورپور کاشانی و کامرانی (گویا رادیوساز )بود صیرفی و منصوری از محکومان این پرونده در زندان شماره ۳ بودند. برای این ملاقات که گفته بودند در دفتر زندان انجام شود، یک افسر از اطلاعات شهربانی آمد و اتاقی در طبقه دوم ساختمان قدیمی دفتر زندان (که بعداً تخریب و ساختمان جدیدی جای آن ساخته شد)، آماده کردیم.

در کشوی میز اتاق، خیلی ماهرانه میکروفون نصب شد. قفسه پرونده‌ها خالی شد و دستگاه‌های ضبط را آنجا گذاشتند. به محض ورود ثابتی، باید یک نفر می‌رفت در قفسه‌ای که ضبط گذاشته شده بود و دستگاه را روشن می‌کرد. آن موقع دستگاه‌ها اتوماتیک نبود. ثابتی و خانم راسخ به اتاق من آمدند و چای خوردند. ثابتی ظاهراً جوان منظم و خوش‌تیپ، سبزه و بلندقدی بود در باطن اما شاید مفاسد اخلاقی و غیر انسانی در او پنهان بود، خدا داند.  فوراً مقدمات فراهم شد و نیکخواه را از زندان شماره ۳ آوردند و اتفاق به طبقه دوم رفتیم. سرگرد هاشم طوسی افسر صدیق و زحمت‌کش زندان قصر را در قفسه ضبط صوت جا دادیم و حدود یک ساعت و نیم این ملاقات طول کشید آن هم درحالی‌که به زعم خودشان محرمانه و فقط بین خودشان دو نفر بود، غافل از اینکه سرگرد طوسی در قفسه حرف‌های آن‌ها را ضبط می‌کرد. به محض رفتن آن‌ها، در قفسه را باز کردیم آقای طوسی عرق کرده بود و پیراهنش از عرق مرطوب بود.

صورتش سرخ و برافروخته بود و گفت دیگر حوصله‌ام تمام و نفس کشیدنم سخت شده بود. نوار‌ها را افسر اطلاعات بلافاصله برد و من نمی‌دانم چه شد اما بعداً شنیدم که در مسابقه اطلاعاتی ساواک و شهربانی در این مورد، تیمسار مبصر این اطلاعات را فردا صبح قبل از گزارش ساواک به دفتر مخصوص گزارش کرده بود و این موجب تعجب شاه شده بود.

لینک کوتاه کپی لینک