شناسهٔ خبر: 70318669 - سرویس استانی
نسخه قابل چاپ منبع: بسیج نیوز | لینک خبر

اشک‌ها و بی تابی هایم با یادآوری رشادت جوانان کشورم کم شد/روایت خاطرات مادر شهید سیفی نژاد

چه مادرانی که فرزندانشان را بزرگ کردند تا در روزهای پیری عصای دستشان باشد اما در لباس رزم پیکر به خون غلطیده اشان را تحویل گرفتند و بر این رشادت و غیرت دلبندانشان که برای دفاع از ناموس و وطنشان به شهادت رسیدند افتخار کردند.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری بسیج خراسان رضوی از سرخس، مادر شهید مرزبانی یونس سیفی نژاد در گفتگو با معاونت فرهنگی اجتماعی فرماندهی هنگ مرزی سرخس شرح حالش را اینچنین بیان کرد.

بیان خصوصیات شهید از بدو تولد تا لحظه کودکی؟

از کودکی عصای دستم بود ومنتظر دستور بود و بیشتر وقت ها با من مشورت می کرد مخصوصا در امر لباس پوشیدن و خرید لباس خیلی ساده پوش بود بیشتر وقتها لباس هایش را خودش اتو می کرد و گاهی هم من کمکش می کردم وهمیشه در انتخاب و خرید لباس از من نظر خواهی می کرد ومن را برای خرید لباس به بازار می برد.

تازه به سن بلوغ رسیده بود دوست داشت از همه چیز سر در بیاورد دوست داشت اسباب بازی های برقی داشته باشد اگر آچار یا پیچ گوشتی در دستش می افتاد دوست داشت آنها را باز وبسته کند یک روز به وسیله سیم وباطری و ورق یک هم زن درست کرده بود وخیلی خوشحال بود که دستگاه هم زن ساخته است می گفت مادر بیا ببین چه درست کرده ام.

خاطره مادر شهید از دوران حیات فرزند شهیدش/زیارت کربلا


با یونس واقوام رفتیم زیارت عتبات وعالیات نجف وسامرا ، کاظمین همه زیارت ها را رفتیم چند روز آخر راهم رفتیم کربلا یک شب یونس گفت بابا دلم گرفته می خواهم دوباره بروم حرم امام حسین علیه اسلام زیارت گفتم بابا تازه برگشتیم تنها هستی گم نمی شوی گفت نه دیر وقت بود من خوابیدم ساعت های ۳ یا ۴ صبح بود که بیدار شدم هر چی گشتم یونس را ندیدم همه را بیدار کردم خدایا یونس کجاست حتما گم شده یکی یکی زائرین را بیدار کردم دیدم پایین پای من خوابیده گفتم چرا بیدارم نکردی نگران شدم گفت دلم نیامد آخه شما خواب بودید

وقتی شهید به خواب مادرش آمد؟ 

بعد از شهادت یونس زیاد بی تابی می کردم زیاد دلتنگی داشتم و خیلی گریه می کردم یک شب آمد به خوابم و من در بغل گرفت و همدیگر را بوسیدیم گفت مادر چرا گریه می کنی من که جایم خوب است دیگر برایم گریه نکن
یک شب برای اولین بار خواهران پایگاه بسیج بعد از شهادت یونس منزل ما دعای کمیل خواندند آن شب خیلی گریه کردم و دلتنگ یونس شدم .شب باز یونس به خوابم آمد هم را بغل کردیم یونس هم خیلی گریه میی کرد طوری که اشکهایش دیده می شد وقتی بلند شدم دلتنگیم کم شد.

توصیه مادر شهید سیفی نژاد به جوانان و همرزمان شهید؟

جوانان عزیز همه شما سربازان آقا امام زمان عجل الله هستید همه شما که راه شهدا را ادامه می دهید مانند یونس من هستید من به وجودشما جوانان  افتخار می کنم مخصوصا جوانان عزیزی که لباس مقدس نظامی بتن دارند فرقی نمی کنند ازبسیج .سپاه .ارتش.نیروهای امنیتی و هنگ مرزی همسنگران یونس هرموقع چشمم به جمال شما می افتد تمام خاطرات یونس برایم زنده می شود جوانان عزیز شما هم مانند یونس و همسنگران شهیدش گوش بفرمان ولایت باشید سربازان خوبی برای امام زمان (عج) باشید ایمانتان را قوی کنید.جلوی داعشی ها و اشرار از خدا بی خبر و مزدور آمریکا و اسرائیل سر خم نکنید، محکم بایستید مانند یونس وهمسنگرانش که تا آخرین نفس ایستادند. جانشان را فدای ملت و کشور واسلام نمودند، اما تسلیم نشدند.
سفارش من به شما این است برای ادامه راه شهدا باید از نماز اول وقت فراموش نکنید .دوم به پدرومادر خوداحترام بگذارید .سوم درس بخوانید .چهارم حجاب را رعایت کنید و پنجم اطاعت پذیری از ولایت داشته باشید که امروز هرچی ضربه می خوریم بخاطراین است که به این موارد عمل نمی کنیم.

گفتنی است، شهید یونس سیفی نژاد از شهدای برجک مزه سر سیستان و بلوچستان که توسط گروهک تروریستی جیش الظلم به شهادت رسید.