27 آذرماه سالروز شهادت شهید مفتح از سوی حضرت امام خمینی(ره) به نام روز وحدت حوزه و دانشگاه نامگذاری شده است. در طول سالهای پس از انقلاب تلاشهای زیادی برای تحقق وحدت حوزه و دانشگاه صورت گرفته است و موسسات زیادی در این راستا تاسیس شدند.
خبرنگار ایکنا به مناسبت این روز و برای بررسی نتایج تلاشهای انجام شده در این مسیر با حجتالاسلام والمسلمین شمسالله مریجی؛ رئیس سابق دانشگاه باقرالعلوم(ع) و عضو هیئت علمی این دانشگاه، گفتوگو کرده است که در ادامه آن را میخوانیم؛
ایکنا ـ مراد و مقصود طراحان وحدت حوزه و دانشگاه از این بحث چه بود و در نهایت به کدام سو رفته است؟
یکی از مشکلاتی که در حوزه تحقیق و پژوهش داریم مشکل تعریف است و همین سبب شده است تا بنیانگذار و طراح یک مسئله هدفی را دارد ولی دیگران با تعریف مختلف و متفاوت آن هدف را تغییر میدهند. امام خمینی(ره) طراح وحدت حوزه و دانشگاه بودند و کسانی چون شهید مطهری و شهید مفتح پرچمدار و جلودار اجرای این طرح بودند.
از زمانی که بحثها متوجه وحدت حوزه و دانشگاه شد غفلتهایی هم در این عرصه شکل گرفت که البته عمدتا عمدی نبوده است لذا آن چه مطمح نظر امام(ره) بود محقق نشد زیرا تصور کردند هدف از وحدت آن است که برخی طلاب از حوزه وارد دانشگاه شوند و برخی دانشگاهیان هم وارد حوزه شوند یعنی سخیفترین معنا برای وحدت حوزه و دانشگاه در حالی که قرار نیست طلاب، دانشجو شوند و دانشجویان طلبه؛ بلکه مراد از وحدت، سختافزاری است.
برخی هم دیدند که با وضع موجود چنین چیزی ممکن نیست لذا دانشگاه را در دل حوزه ایجاد کردند؛ دانشگاههای ما چون برگرفته از فرهنگ دیگری هستند برای بومی شدن نیازمند ساز و کار دیگری هستند؛ به تعبیر علامه جوادی آملی آنچه از دانشگاه در غرب، وارد ایران شد لاشه علم بود زیرا علم بریده از آخرت بود کما اینکه حوزه هم با شراط بومی و اسلامی در ایران و نجف و ... ایجاد شده است و اگر کسی بخواهد حوزه را وارد کشور دیگری کند لاجرم فرهنگ آن هم منتقل میشود.
امام خواستند آنچه که دانشگاه دارد یعنی جنبه سختافزاری را با نرمافزار حوزه و دین پیوند دهند زیرا اگر بین دانشگاه و حوزه از این جهت پیوند برقرار میشد قطعا برکات زیادی بعد از مدت کوتاهی بعد از انقلاب ایجاد میشد ولی الان این وضع را نمیبینیم.
در مسائل علوم تجربی امام هم تاکید چندانی بر اسلامیسازی نداشتند و حتی وقتی انقلاب فرهنگی صورت گرفت و بعد از مدتی قرار شد دانشگاهها باز شود امام فرمودند در علوم تجربی خیلی حساسیت نداشته باشید ولی در علوم انسانی باید ارتباط با حوزه ایجاد شود لذا دفتر همکاری حوزه و دانشگاه تشکیل شد و افرادی چون دکتر صدیق با علامه مصباح یزدی همکاری داشتند و به تدریج کارهای علمی هم تولید شد ولی در ادامه این کار ابتر ماند و از معنای مورد نظر امام غفلت شد و یکسری مسائل مانند ترم و واحد و مدرک و ... وارد حوزه شد و از این طرف هم یکسری دروس معارفی وارد دانشگاه شد ولی در عمل موفقیت چندانی را شاهد نیستیم.
ایکنا ـ در طول این سالها تلاشهای زیادی برای وحدت حوزه و دانشگاه انجام شده است ولی به تعبیر شما موفق نبودهایم؛ مهمترین موانع مسیر چه بوده است؟
یکی از موانع مهم که به آن اشاره کردم این است که از غرب لاشه علم به ایران آمد یعنی علوم انسانی با مبانی و مبادی غربی به کشور وارد شد لذا نمیتوان آن را در داخل با همان مبنای معرفتی اجرا کنیم به همین دلیل میبینیم که وقتی علم اقتصاد غرب اجرا میشود همان نتایج مثبتی را که در غرب دارد در کشور ما به همراه ندارد؛ اگر حوزه جنبه معرفتی آن را تکمیل میکرد طبیعتا اتفاقات بهتری رخ میداد بنابراین مهمترین مانع را بنده بحث معرفتی میدانم.
دین گرچه هدف را زندگی آخرت قرار میدهد ولی نسبت به دنیای مردم هم بیتفاوت نیست و میداند؛ لا معاد لمن لا معاش له. بر این اساس کتب اقتصادی دینی هم داریم ولی نه حوزه خوراک اقتصادی مناسب با امتداد اجتماعی به دانشگاه داده است و دانشگاه هم سراغ حوزه نرفته است تا مبانی و مبادی را بگیرد لذا نزدیکی ساختاری به تنهایی کافی نیست.
ایکنا ـ برخی معتقدند اساسا امکان وحدت حوزه و دانشگاه در جامعه امروزی ما وجود ندارد.
بله؛ بنده در سال 1374 دانشجوی دوره دکترا بودم یکی از استادان ما معتقد بود که بحث وحدت حوزه و دانشگاه ممکن نیست زیرا اساسا خاستگاه دانشگاه و حوزه با هم فرق دارند؛ البته بنده دیدگاه ایشان را نقد میکردم. البته اگر قرار است دانشگاه فرودگاه نظریات غربی شود حرف این افراد درست است و ما نمیتوانیم بین حوزه و دانشگاه وحدت ایجاد کنیم ولی اگر به لحاظ روشی و معرفتی علم را منحصر به غرب ندانیم بحث متفاوت است. غرب یک راه را میرود و ما قصد داریم راه دیگری را برویم لذا این دو کنار هم قرار نمیگیرند.
بگذارید مثالی بزنم؛ ما مثلا قصد داریم انحرافات در عرصههای مختلف فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و ... را تبیین کنیم و برای آن راه حل بیابیم؛ چرا نتوانیم همین بحث را بر اساس مبانی دینی تحلیل کنیم و راه حل بیابیم؟ بنده چندین سال قبل با یکی از رؤسای دانشگاه وین ملاقاتی داشتم؛ آن زمان بحث تطبیقی نظریات انحرافات را در غرب و اسلام (آیات و روایات) کار میکردم؛ پیرمردی که رئیس دانشگاه بودم به بنده گفت در غرب لجنهای وجود دارد که نظریات انحرافات را بازخوانی میکند و من هم رئیس لجنه هستم و دو کتاب قطور هم در دست چاپ داریم ولی حاضرم این مطالب را که هنوز چاپ نشده است به شما بدهم که ببینید و از تحقیقات شما استفاده کنیم.
حال اگر ما بخواهیم این مطالب را در دانشگاههای خودمان بحث کنیم میگویند اینها حرفهای خودمان است و انگ غیرعلمی به آن میزنند؛ اگر این نگاه وجود داشته باشد مقابله هم صورت میگیرد ولی آن فرد غربی میگوید این نظریات غربی وحی منزل نیست و میشود براساس مبانی نظری دیگری مانند آیات و روایات هم میتواند کار شود و چنین نگاهی میتواند منجر به وحدت شود.
ایکنا _ نمونهای که از سفرتان به وین گفتید نشانه چیست؟
به نظر بنده بیشتر نشانه حریت علمی است؛ یعنی آن رئیس دانشگاه میگوید من تعصب به یک نظریه ندارم و هر مطلبی که روشمند باشد مورد بررسی قرار میدهم؛ آاو وقتی متوجه این شد که بنده یک کار تطبیقی انجام میدهم از این کار استقبال کرد.
ایکنا _ پس میتوان گفت عمدهترین مانع در تحقق وحدت حوزه و دانشگاه، علمی نیست؟
بله قطعا بخش عمده آن تعصب از دو طرف است؛ یعنی یک طرف که البته بیشتر برای قبل از انقلاب بود میانهای با دانشگاه نداشتند و برعکس. یکی از رؤسای دانشگاههای عراق میگفت ما خدمت برخی از مراجع بودیم به این نیت که چون وهابیها در حال مطرحکردن وهابیت در محیطهای دانشگاهی هستند خوب است که جمعی از طلاب حوزه برای فعالیت در دانشگاه آماده شوند ولی پاسخ یکی از مراجع جالب بود؛ ایشان فرموده بود ایرادی ندارد ولی طلاب باید لباس روحانیت نپوشند یعنی باید از کسوت طلبگی بیرون بیایند؛ نگاه به دانشگاه اینچنینی بوده است و برخی هم با این تفکر همین الان هم هستند و برخی دانشگاهیان هم میگویند ما کاری با حوزه نداریم و همان علوم انسانی غربی را با همان مبانی دنبال میکنند در حالی که خود افراد غیرمتعصب در غرب هم دست دراز کرده و میگویند شما نتایج تحقیقات دینی خود را به ما بدهید و حتی حاضرند برای ما کرسی تدریس بگذارند چون میدانند انسانها میتوانند از قواعد مشترک به علت انسان بودن بهره ببرند.
ایکنا ـ ایجاد دانشگاههای مرتبط با حوزه و ایجاد رشتههای حوزوی در دانشگاه چقدر توانسته است به وحدت این دو محیط کمک کند؟
برای سالهای اول و ایجاد فرهنگسازی خوب بود ولی بعدا شرایط خوبی پیش نیامد؛ بیش از 100 رشته مانند فقه و کلام و ... وارد دانشگاه شد که برای آشنایی اولیه دانشجو خوب است ولی باید عمق پیدا کند؛ در دل حوزه میتوان کارهای عمیق دانشگاهی کرد و در دل دانشگاه، کارهای عمیق حوزوی انجام داد البته این نگاه اجتهادی که همیشه در حوزه بوده در دانشگاهها نیست. یعنی ما محقِق زیاد داریم ولی محقَق نداریم؛ روش حوزه محققپرور است.
بنده چند دهه قبل وقتی قصد دفاع از پایاننامهای را داشتم استاد دانشگاه ما وقتی دید بنده هم نظر خودم را در بین نظرها آوردهام انتقاد کرد که تو چرا نظر خودت را نوشتی ولی در حوزه این رویه نیست زیرا در حوزه اجتهادپروری وجود دارد. دانشگاههایی مانند دانشگاه باقرالعلوم(ع) و ... هم برای این مسئله ایجاد شد که تلفیقی از اجتهاد حوزه و علوم روز باشد گرچه باز پیش روی این نهادها هم موانع زیاد است زیرا باید در چارچوب وزارت علوم کار کنند. الان تولید علم خواسته حضرت آقا است لذا وقتی ما بخواهیم فلسفه مضاف ایجاد کنیم میگویند باید استاد داشته باشید تا رشته ایجاد شود در صورتی که در ابتدای هر کاری باید از ظرفیت موجود استفاده شود یعنی ما فلسفه داریم و فیزیک هم داریم و از تلفیق آن میتوانیم فلسفه فیزیک ایجاد کنیم.
البته مؤسسه امام خمینی(ره)، دانشگاه باقرالعلوم(ع)، دانشگاه امام صادق(ع) و دانشگاه شهید مطهری و ... همه در این راستا تاسیس شدند و هر کدام موفقیتهایی داشتهاند و تلاش خود را کردهاند ولی آن چیزی که مدنظر بود رخ نداده است.
ایکنا ـ آینده وحدت حوزه و دانشگاه چگونه است؟
بنده امیدی ندارم زیرا هر کدام راه خود را میروند؛ تعارف که نمیتوان کرد؛ یکسری افراد دلسوز و دغدغهمند در هر دو محیط داریم ولی تلاشها فردی است از این رو باید ساختارسازی صورت بگیرد؛ البته همین تلاشهای فردی هم روزی توسط گروههای علاقهمند پیگیری خواهد شد و میتواند جریانساز باشد.
گفتوگو از علی فرجزاده
انتهای پیام