شناسهٔ خبر: 70304725 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: خبرآنلاین | لینک خبر

روایت دختری که از ابتدای زندگی پای دار قالی نشسته

قسمت اول مجموعه تلویزیونی «تنها گریه کن» با اقتباس از کتابی به همین نام همزمان با شب یلدا از شبکه افق، نماوا و روبیکا پخش خواهد شد.

صاحب‌خبر -

به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ میلغ، «تنها گریه کن» حماسه زندگی پر فراز و نشیب مادر بزرگوار شهید محمد معماریان سرکار خانم اشرف سادات منتظری است. حماسه‌ای که ما آن را در قالب کتاب «تنها گریه کن» به قلم اکرم اسلامی خواندیم و امروز در آئین افتتاحیه این سریال، شاهد تصویر این حماسه هستیم که حاصل زحمات دوستانی چون میلاد حاجی پروانه و علی درخشنده بزرگوار است.

روایت دختری که از ابتدای زندگی پای دار قالی نشسته

مدیر شبکه افق در ادامه بیان داشت: قرار است با «تنها گریه کن» خروجی نهایی از یک حماسه در قاب تلویزیون دیده شود.

یزدانی در ادامه گفت: «تنها گریه کن» روایت دختری است که از ابتدای زندگی پای دار قالی نشسته است تا کمر اقتصادی خانواده خم نشود و در وقت ازدواج، معیارش برای انتخاب همسر، مومن و نماز شب خوان بودن او، بوده است.

وی افزود: در واقع «تنها گریه کن»، روایت یک حماسه از زنی است که پیش از انقلاب همه تلاش خود را برای پیروزی انقلاب به کار می‌بندد و قدم به قدم تا روزهای پیروزی انقلاب پیش می‌رود. در آن زمان نیز نه فقط در شهر قم محل سکونتش تلاش می‌کند بلکه به تهران می‌آید و تلاش خود را برای این پیروزی ادامه می‌دهد. زنی که در آغاز جنگ تحمیلی از همه چیزش حتی پاره تنش، محمد معماریان می‌گذرد و همه چیز را فدا می‌کند.

یزدانی ادامه داد: این سریال روایت فداکاری و به تصویر کشیدن حماسه زنان مقاوم ایران زمین است. زنانی که تا همین امروز در سال ۱۴۰۳ همچنان در میدان هستند.

مدیر شبکه افق در ادامه بیان داشت: خانم متنظری نه فقط در ایام جنگ که پس از آن هم، منزلش مثل یک مقر برای پناه دادن محرومان بوده و تا به امروز هم، او یک فعال اجتماعی و فرهنگی باقی مانده‌است.

وی در ادامه اظهار داشت: تمام تلاش در سریال «تنها گریه کن» این بوده که بتواند یک روایت زیبا و سریع و جذاب از این مادر مقاوم به تصویر بکشد و ما امیدواریم مورد پسند همه مخاطبان قرار بگیرد.

وی در پایان گفت: «تنها گریه کن» روایتی تازه از یکی از زنان ایران زمین است. این سریال ان‌شالله از هفته آینده به طور همزمان از روبیکا و نماوا و شبکه افق در روزهای پنج‌شنبه و جمعه پخش خواهد شد و امیدواریم با این سریال ذره‌ایی از دینمان به زنان مقاوم سرزمین‌مان را ادا کرده باشیم.

در ادامه برنامه سالار عقیلی ضمن اجرای چند قطعه چون «ای ایران فدای اشک و لبخند تو» و «وطنم ای شکوه پابرجا»، قطعه تولید شده برای سریال «تنها گریه کن» را برای نخستین بار اجرا کرد.

پس از آن، سردار محمدعلی عزیز جعفری ضمن گرامی داشت یاد شهدا، بیان داشت: ما هر چه داریم از خون شهیدان‌مان است. عزت، اقتدار و امنیت بی‌نظیر جمهوری اسلامی ایران را مدیون خون شهدا و خانواده شهدا هستیم.

وی ادامه داد: مقام معظم رهبری در سخنرانی‌شان مقاومت را تعریف کردند و فرمودند «اگر ما مقاومت را بشناسیم، هرگز با رفتن بشار اسد چنین قضاوت‌هایی در مورد مقاومت نمی‌کنیم». ایشان فرمودند: «مقاومت ما یک سخت افزار نیست و بلکه ایمان جوانان غیور و مومنی‌ست که حاضر هستند جان عزیزشان را برای امنیت کشورشان تقدیم کنند.

عزیز جعفری گفت: ظلم‌ستیزی محور اصلی انقلاب اسلامی است و امنیت، نعمتی است که از آن برخورداریم، اینجا ده‌ها هزار جوان جانشان را برای امنیت ایران اسلامی فدا کردند تا بتواند به دنبال اهداف اسلامی و فرمانی الهی باشد. امنیتی که با خون شهیدان گره خورده است، از بین رفتنی نیست؛ چون خون شهیدان ضامن است.

وی افزود: پس بیایید قدر شهیدان‌مان را بیشتر بدانیم. این موضوع، مسئولیتی را روی دوش ما می‌گذارد تا بتوانیم قدمی در راه این آرمان شهدا برداریم. وظیفه ماست که مدافع اهداف و آرمان شهدا و مروج خواسته‌های آن‌ها باشیم.

روایت دختری که از ابتدای زندگی پای دار قالی نشسته

عزیز جعفری گفت: مقام معظم رهبری فرمودند در گام دوم انقلاب باید به سمت تمدن‌سازی و جامعه اسلامی پیش برویم که متاسفانه خیلی با آن فاصله داریم اما ان‌شالله به برکت خون شهیدان محقق خواهد شد.

وی در پایان گفت: کتاب «تنها گریه کن» خاطرات خانم منتظریان را بیان می‌کند. اقرار می‌کنم پای این کتاب خیلی گریه کردم و وقتی آن را خواندم و احساس کردم باید به‌دنبال یک اثر هنری درباره این کتاب باشیم. شکر خدا پدر و مادر شهید موافقت کردند تا این اتفاق به سرانجام برسد. ما حتی با هنرمندان مشهور هم نمی‌توانیم ابعاد معنوی شهدا و خانواده شهدا به تصویر بکشیم، ولی این مجموعه تلاش خود را کرده و شاید در آینده روی ابعاد دیگری از این داستان مثل ساخت اثر سینمایی باز هم کار شود.

در ادامه برنامه، نقاشی بهنام شیرمحمدی از شهید و مادر شهید را تقدیم اشرف سادات منتظری شد.

این مادر شهید در شرح تصویر گفت:

آخرین خوابی که از محمد شنیدم، پایم شکسته بود. به روستا رفته بودم. شب عاشورا خواب دیدم که در مسجد المهدی هستم. گفتند کمکی می‌آید. گفتم بروم ببینم، چه کمکی و از کجا می آید. دیدم یک دسته می‌آید. یک دسته خیلی منظم. سعید آل طاها جلوی دسته داشت نوحه می‌خواند. با خودم گفتم، سعید آل طاها که شهید شده و چطور اینجا توی دسته است. بعد دیدم که پسرم محمد، کنار اوست‌. برایم یقین شد که این‌ها فرد عادی نیستند. شهدا هستند که دارند می‌آیند. از پله‌های مسجد به سمت محراب رفتند. منم از سمت زنانه مسجد، رفتم بالا کنار پرده ایستادم همان طور که به آن‌ها نگاه می‌کردم دیدم محمد از بین جمعیت دور زد و کنار من آمد. دستش را انداخت گردن من و من را بوسید. منم محمد را بوسیدم و گفتم مامان خیلی وقته ندیدمت؛ چه بزرگ شدی. شهید آزادیان جلو آمد. گفت حاج خانم خدا بد نده، محمد گفت؛ مامان من مریض نیست. بعد پرسید مامان این‌ها چیست؟ گفتم؛ چیزی نیست مادر، چند روزی هست، پاهایم درد می‌کند و دارم با عصا راه می‌رم.گفت مامان، ما رفتیم کربلا. از ضریح امام حسین ع یک شال سبز برای شما آوردم. من می‌خواستم دیدن شما بیام، شهید آزادیان گفت، صبرکن با هم برویم. این شده که همگی به اتفاق رفتیم زیارت مرقد امام و گفتیم امروز که روز عاشوراست به مسجد المهدی بیاییم. زیارت‌نامه عاشورا را با سید جعفر حسینی بخوانیم، شما را هم اینجا ببینیم. دست‌هایش باز کرد و پارچه سبزی از روی صورت من تا مچ پایم کشید. بعد نشست زمین و باندهایی که حاج محمد به پای من بسته بود را باز کرد. شال سبز به صورت یک نوار بیشتر نیست، این شال سبز را دور مچ پای من بست. گفت مادر برو توی زیرزمین دیگ‌های امام حسین ع را بشور. شما یک مقدار پایت که درد می‌کند، استخوان پایت سالم است. 

روایت دختری که از ابتدای زندگی پای دار قالی نشسته

وی ادامه داد: من از خواب بیدار شدم، دیدم که باندها همه باز شدند و ریخته بود روی تشک و شال هم به مچ پایم بسته شده بود. من بلند شدم، ایستادم و گفتم من که چشمم لایق دیدن اباعبدالله نبوده، داده به دست محمد. ببینن اصلاً پایم خوب شده یا نه. ایستادم و دیدم که اصلاً پایم درد نمی‌کند. از بالا آمدم پایین و شروع به نظافت کردم. صبحانه را آماده کردم و داشتم سماور را می‌گذاشتم که حاجی با برادرهایش، آمدند. با یک تعجبی گفت خانم چرا داری روی پاهایت راه می‌روی؟ مگه به شما نگفتم؛ راه نرو.

منتظری گفت: حالا می خواستم به حاجی بگویم، نمی‌توانستم. فقط اشاره‌ایی به او کردم و گفتم حاجی پای من خوب شده. اینم نشونه ست که پای من خوب شده. محمد آمده. فقط سریع صبحانه تان را بخورید، من امروز نذر کردم بروم مسجد، برای سیدالشهدا ع کار کنم. هر کجایی که من قدم برمی‌داشتم بوی عطر شال همه ساختمان را گرفته بود. رفته بودم در مسجد، درباره‌اش در آن‌جا صحبت کردم. در سطح شهر مطرح شد و فرمانداری فهمید. فرماندار گفته بود؛ اگر چنین چیزی حقیقت داشته باشد آقای گلپایگانی از همه اعلم‌ترند. ایشان باید تایید کنند. دوازدهم محرم بود که آقا خودشان متوجه شدند، آقازاده شان آسید باقر و آقای لنکرانی گفتند برید منزلشون از نزدیک ببینید و بعد هم بیایید اینجا ما هم ببینیم. ما ده بیست نفر مهمان داشتم همه را برداشتم و رفتیم پیش آقا. من نشستم پای تخت آقا این شال سبز را روی چشم و روی قلبش می‌گذاشت و می‌گفت بوی حسین ع را می‌دهد. به پسرش گفت، بروید تربت مرا بیاورید من تا مقایسه کنم. وقتی تربت را آوردند؛ سه مرتبه گفتند این شال با این تربت هر دو از یکجا آمدند. بعد گفت: فکر نکنید این یک تربت معمولی است، این تربت مال زیر جسد امام حسین ع است. مال ۱۴۰۰ قبل است دست به دست علما گشته تا مقداری هم به دست من رسیده است.

 

روایت دختری که از ابتدای زندگی پای دار قالی نشسته

در پایان مراسم از پوستر سریال «تنها گریه کن» با حضور سید محمد هاشمی رئیس سازمان هنری رسانه‌ای اوج و سردار عزیز جعفری رونمایی شد.

روایت دختری که از ابتدای زندگی پای دار قالی نشسته روایت دختری که از ابتدای زندگی پای دار قالی نشسته روایت دختری که از ابتدای زندگی پای دار قالی نشسته روایت دختری که از ابتدای زندگی پای دار قالی نشسته