شناسهٔ خبر: 70295839 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: ایکنا | لینک خبر

تدبر در سوره‌های جزء سی‌ام

مفهوم فصل و هزل و ارتباط آن با قوانین الهی

هانی چیت‌چیان گفت: قوانین الهی تکوینی و لازم‌الاجرا هستند و دیر یا زود به وقوع خواهند پیوست. برخی از آنها که درکشان از دایره عقلانی انسان خارج بوده یا دور هستند از سوی انسان هزل شده و به شوخی گرفته می‌شوند، حال آن که این هزلیات دلیلی بر از بین رفتن و عدم وقوع آنها نیست.

صاحب‌خبر -
مفهوم فصل و هزل و ارتباط آن با قوانین الهیبه گزارش ایکنا، سلسله جلسات تدبر در سوره‌های جزء سی‌ام قرآن که به همت مجمع مدارس دانشجویی قرآن و عترت دانشگاه تهران، هر هفته یکشنبه‌ها در مسجد کوی دانشگاه تهران برگزار می‌شود، شامگاه یکشنبه 25 آذرماه برگزار شد و در آن هانی چیت‌چیان؛ کارشناس و مدرس قرآنی به بیان نکاتی درباره سوره قرائت شده ابتدای جلسه و همچنین ادامه مطالب درباره سوره «طارق» پرداخت.
 
در حالی که این جلسه برای تدبر و بررسی سوره مبارکه «اعلی» برنامه‌ریزی شده بود، اما پرسش یکی از حضار در مورد سوره «حشر» که در ابتدای آن تلاوت شد، بخش زیادی از مباحث طرح شده در این برنامه را به توضیح و شرح ماجرایی در مورد یکی از آیات این سوره به خود اختصاص داد و سخنران این جلسه در ادامه درباره دو واژه هزل و فصل که از محتوای سوره «طارق» برداشت می‌شود، به ارائه توضیحاتی پرداخت که در ادامه می‌خوانید؛
 
پرسشی مطرح شده در مورد سوره «حشر» که در آن سخن از بریده شدن درختان در یکی از مواجهات پیامبر(ص) با دشمنان و کفار به میان آمده است در حالی که در برش‌های فراوانی از تاریخ صدر اسلام شاهد آن هستیم که پیامبر(ص) از جمله توصیه‌هایی که معمولاً به لشکریان خود داشتند این بود که مبادا در یورش به صفوف و مواضع دشمن، خسارتی به زنان و کودکان و درختان زده شود؛ حالا دلیل این امر و بیان آن در سوره «حشر» چیست؟
 
ابتداً اشاره کنم که سوره حشر مربوط به پس از وقوع جنگ احد و زمانی است که سپاه اسلام از کفار شکست خورده و این امر موجب شده بود که برخی گمان این را داشته باشند که می‌شود بر مسلمانان غلبه کرد و اینگونه نیست که این سپاه خلل‌ناپذیر باشد.
 
این ماجرا غیر از قضیه‌ای است که در پی نصرت سپاه اسلام در جنگ بدر رخ داده بود؛ آن زمان برای بسیاری از اقوام که در اطراف و اکناف مدینه زندگی می‌کردند و اتفاقاً در اطراف مدینه دارای باغات و اراضی زیادی بودند، بیم این می‌رفت که از سوی سپاه اسلام خطری متوجه آنها باشد و لذا یا به پیشنهاد پیامبر یا از طرف خودشان اقدامی صورت می‌گرفت مبنی بر عقد معاهدات متعدد با این محتوا که طرفین کاری به کار یکدیگر نداشته باشند و به شکلی زندگی مسالمت‌آمیز را در پی گیرند.
 
اما حال که موضوع جنگ احد پیش آمده بود، این توهم ایجاد شد که می‌توان بر مسلمانان تاخت و کار آنها را یکسره کرد و لذا معاهدات به ویژه از سوی اقوام یهود و نصارا اطراف مدینه شکسته شد و آنها قصد تحدی به مسلمانان را پیدا کردند. از جمله این اقوام قوم یهودی بنی‌نضیر بود که اتفاقاً برج و باروی عظیم و مستحکمی داشتند تا جایی که شهره بود که اگر خودشان قصد ترک دیار خود را نداشته باشند، هیچ کسی قادر به تعرض به آنها نیست.
 
سپاه اسلام در پی شکست ظاهری در جنگ احد ضعیف شده بود و هیچ‌کس تصور این را نمی‌کرد که در پی خیانت قوم بنی‌نضیر و شکستن معاهدات صلح، مسلمانان بخواهند اقدامی علیه این قوم به انجام برسانند، حال آن که پیامبر(ص) به دستور خداوند دست به این اقدام زد و به این سبب با قطع درختان تنومند نخل و سرنگونی آنها بر سر مردم این قوم نوعی ترس و رعب در دل آنها ایجاد کرد.
 
حجم قطع درختان نخل و واژگونی آنها بر سر مردم بنی‌نضیر آنچنان بود که آنها به وحشت و جزع و فزع افتاده و از هر فرصتی استفاده کرده و پای به فرار گذاشتند. این یورش که مشهور است در آن حتی یک مسلمان شمشیر از قبضه خود خارج نکرد، نشان‌دهنده آن است که اگر خواست خدا باشد، هیچ سپاه و قدرتی غیر خدایی توان مقابله با آن را ندارد و اساساً خداوند نیازی به تدارک و تنظیم سپاه نیرومند برای غلبه بر مشرکان و دشمنان خود ندارد و اگر سپاهی از مسلمانان هم به جهاد می‌رود، رسالت اجتماعی آنهاست؛ چنانکه در چشم برهم زدنی، قوم بنی‌نضیر خانه خود را رها کرده و اصطلاحاً جلای وطن کردند. اشاره این سوره به قطع درخت به این جهت است و اراضی که به واسطه این فتح به دست مسلمانان افتاد به حکم خدا، اَنفال محسوب می‌شود و یک پنجم آن باید در راه رضای خدا(خمس) داده شود و باقی نیز با نظر و صلاحدید پیامبر در میان مسلمانان تقسیم شود تا همگی از مواهب آن بهره‌مند شوند.
 
با این وجود در مورد این اراضی که هیچ قدرتی جز قدرت پروردگار و خواست رسول خدا یارای فتح آنها نبود، صحبت بر سر آن است که در وهله اول مالکیتشان با خدا و پیامبر است، چرا که این پیروزی برای برخی که در دل شک و شبهه‌ای مبنی بر پیروزی یا عدم پیروزی داشتند، این موضوع را به اثبات می‌رساند که خدا هر چه بخواهد همان می‌شود و ممکن است بدون آن که قطره‌ای خون بر زمین بریزد، چنین نصرتی حاصل شود. اراضی فدک از جمله همین زمین‌هاست که مالکیت تام و تمام آن از آن پیامبر(ص) بود و ایشان اختیار مالکیت آن را پس از خودشان به دخترشان حضرت فاطمه(س) سپرده بودند و البته پس از وفات پیامبر(ص) متأسفانه قضایایی در مورد مالکیت یا حتی غصب فدک پیش آمد که همه از آن مطلع هستید که اقدامات صورت گرفته عین مخالفت و تقابل با حکم خدا و رسول بود.
 
در مورد سوره «طارق» نکته‌ای از جلسات قبل باقی ماند که لازم است آن را به عرض برسانم و آن هم مربوط می‌شود به آیات 13 و 14 این سوره که می‌فرماید: «إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ» و «وَمَا هُوَ بِالْهَزْلِ». ناظر بر این دو آیه ما با دو واژه فصل و هزل روبرو هستیم، دو واژه‌ای که در دو نقطه مقابل هم قرار دارد. قول فصل همان فصل‌الخطاب است و اشاره به امری دارد که محتوم است و وقتی خدا وعده انجام آن را داده است، به طور قطع به انجام خواهد رسیده و رخ خواهد داد.
 
فصل تأکید بر قوانین تکوینی خداوند دارد و باید گفت همه قوانین خداوند تکوینی است و ما براساس آنچه ممکن است مصطلح شده باشد در قوانین الهی، چیزی به نام قانون تشریعی نداریم با این توجیه که قوانین الهی را می‌شود بنا به اقتضای زمان تغییر داد. تشریعی بیشتر در حوزه ادبیات و علم کلام مطرح شده تا به این واسطه بتوان نسبت به برخی از اثرات جانبی و محیطی تخطی یا عدول از اجرای قانون الهی، انعطاف نشان داد.
 
برخی از امور و پدیده‌های موجود در کائنات و نظام هستی را هم در ظاهر و هم در باطن نمی‌توان تغییر داد و به طور حتم از دایره اختیارات انسان خارج است، انسان نمی‌تواند جلوی طلوع و غروب خورشید را بگیرد یا موجب تأخیر آن از موعدش شود. این امور قول فصل است. اما نسبت به برخی از امور که اتفاقاً آنها نیز از جمله قوانین تکوینی خداوند است اما به ظاهر در زمره قوانین تشریعی طبقه‌بندی می‌شوند، می‌توان آنها را به شوخی گرفته یا به تعبیر قرآن آن را هزل کند. اما این به آن معنا نیست که آن قانون و اجرای آن را می‌توان تا به آخر پشت گوش انداخت و آن را نادیده گرفت. برای تقریب ذهن مثالی می‌زنم. می‌دانیم که استعمال دخانیات مضر است و از عمر مفید انسان خواهد کاست، اما این به آن معنی نیست که وقتی تنها یک سیگار کشیده می‌شود، همان موقع جان آدم ستانده شود، استعمال دخانیات سرآخر از انتهای عمر انسان به سبب ابتلا به انواع امراض خواهد کاست و مثلاً اگر کسی قرار است 80 سال عمر کند به سبب استعمال دخانیات 70 سال عمر خواهد کرد.
 
حال اگر کسی این موضوع را هزل کند یا به سخره بگیرد، تأثیری بر روی عواقب آن نخواهد داشت. قانون یکی است و غیر قابل تغییر و ممکن است عقوبت ارتکاب به آن به سبب هزل انسان به تعویق بیفتد اما دیر یا زود اثرات سوء آن هویدا می‌شود. قوانین الهی نیز به همین شکل است. غیر قابل تغییر است و طبق وعده الهی موعد آن که فرا رسد به وقوع خواهند پیوست. 
 
ادامه دارد ...
 
 
 
انتهای پیام