شناسهٔ خبر: 70292884 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اطلاعات | لینک خبر

دیگر توجیه کافی است

مردم با این کارنامه، هم «اکنون» را می‌سنجند و هم بیم و امیدشان دربارۀ آینده را مطرح می‌کنند. بنابراین به جای توجیه و ندیدن کاستی‌ها، باید نقدها را شنید و عیب‌ها را جست و از افراد خبیر و باتجربه، از متخصصان و کاردانان یاری گرفت. 

صاحب‌خبر -

سید مسعود رضوی - اطلاعات: 

 تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید؟
تو یکی نه ای هزاری، تو چراغ خود برافروز
که یکی چراغ روشن زهزار مُرده بهتر
که بِه است یک قدِ خوش زهزار قامتِ کوز
مولانا

اطمینان ندارم که در این اوضاع و احوال، سخن گفتن از فرهنگ و هویت، چنگی به دل‌ها بزند. خوانندگان و اغلب شهروندان، در کشاکش اخبار و تحولات منطقه حیران شده و در گیرودار رفت و آمدها، تغییرات پی درپی و رقابت‌ها و جنگ‌ها، آینده را در فضایی لغزنده و مه آلود درک می‌کنند. همانند هوای تهران که افق دید را کاهش داده و دور دست‌های آشنا و زندگی­ خیز را در تراکم غبار و تاریکی نهان ساخته است.

هیچ کس از آینده خبر ندارد، اما تردید ندارم که گذشته این سرزمین را، همچون دیگر تمدن‌های بزرگ، به مدنیت و فرهنگش می‌ستاییم و بدان فخر می‌کنیم؛ در اساطیر و افسانه‌ها، در شکوهِ دانش و هنر، در بناها و کتاب‌ها، در آثار ادبی و معماری، در جان‌های عارفان و اندیشه‌های بزرگان و در شکفتگی اخلاق و استغنا و ثروت و بی‌نیازی مردمانمان که سرمشق عالمی بوده اند. ایرانِ ما، خانه ملت و نیاکان ماست؛ اقوامی که در کنار هم به صلح و مدارا زیسته و اعتقادات و شیوه‌های زندگی هم را پاس داشته و محترم شمارده‌اند.

اما در کنار این صفات نیکو و صفحات درخشان، شکست‌ها و فروافتادگی‌ها و خطاهای قوم هم پیش چشم ماست. روشن است که چنین پیشینه ای هم در کارنامه ما ثبت است. هجوم اقوام و جنگجویان و ویرانی و حتی انحطاط و سرخوردگی، اختلافات داخلی و بی‌رسمی‌های فرادستان و فرومایگان و...، که همه و همه با اینک و اکنونمان مقایسه می‌شود.

 با این حال، یک امتیاز خاص در ایران هست که نمی‌توان بر آن چشم بست و آن برخاستن و دوباره و چندباره و صدهاباره ساختن و آباد کردن و ایجاد تمدن است. تنها ملتی که از دل سرزمینی دیریاب و دشوار، ققنوس وار تمدن خود را استمرار بخشیده و فرهنگ را زنده نگاه داشته است ماییم. ما در شکست و پیروزی، در عظمت و انحطاط محکوم به ماندنیم؛ فرخنده یا شوم، خوب یا بد: ثبت است بر جریدۀ عالم دوام ما! 
نیاکان ما با دقتی شگرف، سرگذشت و تاریخ را «کارنامه» می‌خواندند. معنای کارنامه روشن است، یعنی: نامۀ اعمال، بیلان، عملکرد و سنجش رفتار. مردم با این کارنامه، هم «اکنون» را می‌سنجند و هم بیم و امیدشان دربارۀ آینده را مطرح می‌کنند. بنابراین به جای توجیه و ندیدن کاستی‌ها، باید نقدها را شنید و عیب‌ها را جست و از افراد خبیر و باتجربه، از متخصصان و کاردانان یاری گرفت. 

قلمفرسایی در باب این مقدمات بدان سبب است که جان کلام را بگویم و آن عدم ضمانت برای سیاست و امنیت و اقتصاد و دیگر مهمات زندگی در عصر ماست. کشور، به معنای واقعی یعنی تمدن، یعنی انباشت ثروت/ توسعه، دانش/ اطلاعات، و قدرت/ امنیت. بنابر این جز واقع بینی،  سرمایۀ انسانی، فرصت جویی و منافع ملی، نمی‌تواند تمدن ساز باشد و به کار ملک و ملت آید یا مردم را از رقابت‌های سوداگرانه و منازعات خصمانه رهایی بخشد. 

ما در بزنگاه یا روزگاری زندگی می‌کنیم که بزرگ‌ترین قدرت اقتصادی و نظامی جهان، قادر است هزارها ماهواره و برترین تکنولوژی و بیشترین اطلاعات را انباشت کند و در همان حال حامی رژیم صهیونیستی و اهداف و اعمال وحشتناک آن باشد. دوستان مقرب و مستقر در حاشیه این قدرت جهانی نیز همان راه و اهداف و همان سیاق و حساب را در پیش گرفته‌اند. گویا اقتضای جهان در این روزگار چنین بی‌رحمی‌ها و بی‌رسمی‌هاست.

باری در زیست جهانی که قدرت‌ها معمار و قانونگذار هستند، معیارها نه بر اساس اخلاق و غیرت و فتوت و مودت، که بر مبنای منافع ملی و امنیت و قدرت کشور محاسبه می‌شود. اگر چنان بود رئیس جمهوری فعلی ترکیه اینک می‌باید به دلیل سوابق خدمت و اخوتی که در هیاهوی کودتای طرفداران فتح‌الله گولن به او شد، یار غار و رفیق مشفق ما باشد.

یا همتای وی در قفقاز جنوبی به علت مساعدت و کمک‌های حساس و حیاتی ایران به پدرش، لاجرم می‌توانست متحد معتمد و مقبول قلمداد شود. حال آن که واقعیات کاملاً متفاوت از این ایده و شیوه است! حتی بسیاری از دوستان ما، بر مدار هزینه و فایده یا سرمایه گذاری و مساعدت مالی و لجستیک ابراز وفاداری می‌کنند و این درس تاریخ و سیاست را هرگز نباید از یاد ببریم.

ماندگاری و تداوم ما در تاریخی بسیار طولانی، نشان می‌دهد که توجه به درون و افزایش ثروت و قدرت و انسجام داخلی، بزرگ‌ترین سرمایه و بن مایه اقتدار ملی ایران بوده است. هرگاه مردم متحد و برخوردار بوده‌اند، تمدن شکوفا شده و ایران با حضور سیاسی مناسب و نفوذ فرهنگی رشک انگیز عظمت و حیثیت یافته است. هرگاه از ملت خویش و ارزش‌های فرهنگی راستین (فرهنگ ملی) غفلت کرده‌ایم، به دیوارهای ستبر واقعیت برخورد کرده و ناگزیر بازگشته و هزینه‌های گزاف داده و تجدید نظر کرده‌ایم؛ و این حکم الهی نیز هست: ان الله لایغیروا ما بقوم حتی یغیروا مابانفسهم. 

سرمایه ایران، علاوه بر ثروت مادی و قدرت نظامی، فرهنگ قدرتمندی است که مانند محور جاذبه، مردم ایران را در کنار هم نگاه داشته و می‌دارد. حکومت بی‌ملت و ملت بی‌دولت، اسمی بی‌معنا و شکلی بی‌محتواست حکومت، نتیجه عقل و الزام سیاست در یک ملت است و مدلول تاریخ و فرهنگ آن است. این دلالت، در پرتو تاریخ و فرهنگ، زبان پارسی و ادبیات هوشمند و ممتاز ما شکل گرفته و سخته و پخته شده است. 

بازگشت به مردم و بازساختن بنای بزرگ فرهنگ و زیست بوم ایرانیان، کاخ باشکوه ما، گنج بزرگ ماست. ایران و منافع ملی باید سرمشق و محور تعلیم و احترام باشد و هدف ما در بازنگری استراتژی و اقتدار منطقه‌ای قرار گیرد. در آن صورت، هم مردم و هم متحدان ما، در داخل و خارج، سود می‌برند و به ستونی استوار و شایسته تکیه خواهند داشت.   

سید مسعود رضوی - اطلاعات: 

 تو مگو همه به جنگند و ز صلح من چه آید؟
تو یکی نه ای هزاری، تو چراغ خود برافروز
که یکی چراغ روشن زهزار مُرده بهتر
که بِه است یک قدِ خوش زهزار قامتِ کوز
مولانا

اطمینان ندارم که در این اوضاع و احوال، سخن گفتن از فرهنگ و هویت، چنگی به دل‌ها بزند. خوانندگان و اغلب شهروندان، در کشاکش اخبار و تحولات منطقه حیران شده و در گیرودار رفت و آمدها، تغییرات پی درپی و رقابت‌ها و جنگ‌ها، آینده را در فضایی لغزنده و مه آلود درک می‌کنند. همانند هوای تهران که افق دید را کاهش داده و دور دست‌های آشنا و زندگی­ خیز را در تراکم غبار و تاریکی نهان ساخته است.

هیچ کس از آینده خبر ندارد، اما تردید ندارم که گذشته این سرزمین را، همچون دیگر تمدن‌های بزرگ، به مدنیت و فرهنگش می‌ستاییم و بدان فخر می‌کنیم؛ در اساطیر و افسانه‌ها، در شکوهِ دانش و هنر، در بناها و کتاب‌ها، در آثار ادبی و معماری، در جان‌های عارفان و اندیشه‌های بزرگان و در شکفتگی اخلاق و استغنا و ثروت و بی‌نیازی مردمانمان که سرمشق عالمی بوده اند. ایرانِ ما، خانه ملت و نیاکان ماست؛ اقوامی که در کنار هم به صلح و مدارا زیسته و اعتقادات و شیوه‌های زندگی هم را پاس داشته و محترم شمارده‌اند.

اما در کنار این صفات نیکو و صفحات درخشان، شکست‌ها و فروافتادگی‌ها و خطاهای قوم هم پیش چشم ماست. روشن است که چنین پیشینه ای هم در کارنامه ما ثبت است. هجوم اقوام و جنگجویان و ویرانی و حتی انحطاط و سرخوردگی، اختلافات داخلی و بی‌رسمی‌های فرادستان و فرومایگان و...، که همه و همه با اینک و اکنونمان مقایسه می‌شود.

 با این حال، یک امتیاز خاص در ایران هست که نمی‌توان بر آن چشم بست و آن برخاستن و دوباره و چندباره و صدهاباره ساختن و آباد کردن و ایجاد تمدن است. تنها ملتی که از دل سرزمینی دیریاب و دشوار، ققنوس وار تمدن خود را استمرار بخشیده و فرهنگ را زنده نگاه داشته است ماییم. ما در شکست و پیروزی، در عظمت و انحطاط محکوم به ماندنیم؛ فرخنده یا شوم، خوب یا بد: ثبت است بر جریدۀ عالم دوام ما! 
نیاکان ما با دقتی شگرف، سرگذشت و تاریخ را «کارنامه» می‌خواندند. معنای کارنامه روشن است، یعنی: نامۀ اعمال، بیلان، عملکرد و سنجش رفتار. مردم با این کارنامه، هم «اکنون» را می‌سنجند و هم بیم و امیدشان دربارۀ آینده را مطرح می‌کنند. بنابراین به جای توجیه و ندیدن کاستی‌ها، باید نقدها را شنید و عیب‌ها را جست و از افراد خبیر و باتجربه، از متخصصان و کاردانان یاری گرفت. 

قلمفرسایی در باب این مقدمات بدان سبب است که جان کلام را بگویم و آن عدم ضمانت برای سیاست و امنیت و اقتصاد و دیگر مهمات زندگی در عصر ماست. کشور، به معنای واقعی یعنی تمدن، یعنی انباشت ثروت/ توسعه، دانش/ اطلاعات، و قدرت/ امنیت. بنابر این جز واقع بینی،  سرمایۀ انسانی، فرصت جویی و منافع ملی، نمی‌تواند تمدن ساز باشد و به کار ملک و ملت آید یا مردم را از رقابت‌های سوداگرانه و منازعات خصمانه رهایی بخشد. 

ما در بزنگاه یا روزگاری زندگی می‌کنیم که بزرگ‌ترین قدرت اقتصادی و نظامی جهان، قادر است هزارها ماهواره و برترین تکنولوژی و بیشترین اطلاعات را انباشت کند و در همان حال حامی رژیم صهیونیستی و اهداف و اعمال وحشتناک آن باشد. دوستان مقرب و مستقر در حاشیه این قدرت جهانی نیز همان راه و اهداف و همان سیاق و حساب را در پیش گرفته‌اند. گویا اقتضای جهان در این روزگار چنین بی‌رحمی‌ها و بی‌رسمی‌هاست.

باری در زیست جهانی که قدرت‌ها معمار و قانونگذار هستند، معیارها نه بر اساس اخلاق و غیرت و فتوت و مودت، که بر مبنای منافع ملی و امنیت و قدرت کشور محاسبه می‌شود. اگر چنان بود رئیس جمهوری فعلی ترکیه اینک می‌باید به دلیل سوابق خدمت و اخوتی که در هیاهوی کودتای طرفداران فتح‌الله گولن به او شد، یار غار و رفیق مشفق ما باشد.

یا همتای وی در قفقاز جنوبی به علت مساعدت و کمک‌های حساس و حیاتی ایران به پدرش، لاجرم می‌توانست متحد معتمد و مقبول قلمداد شود. حال آن که واقعیات کاملاً متفاوت از این ایده و شیوه است! حتی بسیاری از دوستان ما، بر مدار هزینه و فایده یا سرمایه گذاری و مساعدت مالی و لجستیک ابراز وفاداری می‌کنند و این درس تاریخ و سیاست را هرگز نباید از یاد ببریم.

ماندگاری و تداوم ما در تاریخی بسیار طولانی، نشان می‌دهد که توجه به درون و افزایش ثروت و قدرت و انسجام داخلی، بزرگ‌ترین سرمایه و بن مایه اقتدار ملی ایران بوده است. هرگاه مردم متحد و برخوردار بوده‌اند، تمدن شکوفا شده و ایران با حضور سیاسی مناسب و نفوذ فرهنگی رشک انگیز عظمت و حیثیت یافته است. هرگاه از ملت خویش و ارزش‌های فرهنگی راستین (فرهنگ ملی) غفلت کرده‌ایم، به دیوارهای ستبر واقعیت برخورد کرده و ناگزیر بازگشته و هزینه‌های گزاف داده و تجدید نظر کرده‌ایم؛ و این حکم الهی نیز هست: ان الله لایغیروا ما بقوم حتی یغیروا مابانفسهم. 

سرمایه ایران، علاوه بر ثروت مادی و قدرت نظامی، فرهنگ قدرتمندی است که مانند محور جاذبه، مردم ایران را در کنار هم نگاه داشته و می‌دارد. حکومت بی‌ملت و ملت بی‌دولت، اسمی بی‌معنا و شکلی بی‌محتواست حکومت، نتیجه عقل و الزام سیاست در یک ملت است و مدلول تاریخ و فرهنگ آن است. این دلالت، در پرتو تاریخ و فرهنگ، زبان پارسی و ادبیات هوشمند و ممتاز ما شکل گرفته و سخته و پخته شده است. 

بازگشت به مردم و بازساختن بنای بزرگ فرهنگ و زیست بوم ایرانیان، کاخ باشکوه ما، گنج بزرگ ماست. ایران و منافع ملی باید سرمشق و محور تعلیم و احترام باشد و هدف ما در بازنگری استراتژی و اقتدار منطقه‌ای قرار گیرد. در آن صورت، هم مردم و هم متحدان ما، در داخل و خارج، سود می‌برند و به ستونی استوار و شایسته تکیه خواهند داشت.