بر اساس فرمایشات بسیار بااهمیت و دوراندیشانه رهبر حکیم انقلاب اسلامی، پنج مؤلفه اساسی نقشه دشمن در قبال تحولات اخیر را میتوان به شرح زیر مورد توجه قرار داد:
۱. روایتگری محدود از اهداف خطرناک: درسال۲۰۰۶ میلادی، جو بایدن، رئیسجمهور کنونی آمریکا، نقشهراه خطرناکی تحت عنوان فدرالیزهکردن عراق براساس مؤلفههای قومیتی و مذهبی را ارائه کرد. فرجام طرح جو بایدن، تجزیه عراق یکپارچه به سه کشور عراق سنینشین، عراق شیعهنشین و عراق کردنشین بوده است. این طرح در ادامه مسیر سیاست خارجی و منطقهای آمریکا به یک نقشهراه کلان در قبال سایر کشورهای مسلمان تبدیل شده است. این قاعده کلان درخصوص سوریه نیز صادق است. تجزیه سوریه،هدفی است که منابع امنیتی ورسانهای غرب امروزه آشکارا ازآن پرده برداشتهاند. دراین میان،روایتگری بسیارناقص و مخدوش رسانههایغربیوصهیونیستی،نوعی نشانیانحرافی ونادرست درراستای تمرکززدایی ازهدفاصلی دشمنانمحسوب میشود.
۲. مواجهه بااتصال گفتمانی جبهه مقاومت:جبهه مقاومت در طول دههها وسالهای اخیر، ازنوعی انسجام واتحاد گفتمانی برخوردار بوده و این مسأله، خود را در میادین نبرد جبهه حق علیه باطل (ازجمله در تحولات اخیر) نمایان ساخته است. خیزش و بیداری جهانی در قبال ماهیت رژیم اشغالگر قدس در جریان توحش و جنایات این رژیم در فلسطین و لبنان، به تبلور پدیدهای تحت عنوان «بسط جهانی گفتمان مقاومت» منجر شده است. در چنین شرایطی دشمنان درصدد ارائه تصویری ضعیف از منظومه کنونی مقاومت هستند.این درحالیاست که حیات جبههمقاومت واردمرحلهای تازهشده که فرجام آن،شکست سنگین منطقهای وجهانی تلآویو، واشنگتن و دیگر مهرههای جبهه باطل خواهدبود.منظومه مقاومت،خصوصا به لحاظ گفتمانی اکنون در نقطه اوج و بلوغ خود قرار دارد.
۳. تحدید عمق استراتژیک مقاومت: «نمادسازی» از تحولات مقطعی، روش نخنما و متعارفی است که دشمنان همواره از آنها در راستای مواجهه با «موجودیت جبهه مقاومت» استفاده کردهاند. درحالحاضر نیز دشمنان با استناد به تحولات جاری در سوریه قصد دارند عمق استراتژیک مقاومت را محدود کنند. دراین خصوص دشمنان دچاردوخطای بزرگ شدهاند: نخست اینکه عمق استراتژیک مقاومت نه صرفا بر روی زمین، بلکه در اذهان و قلوب ملتهای منطقه و جهان بوده و همین مسأله، قدرت بازخوانی و بازتولید آن را در حساسترین بزنگاهها با فوریتی مثالزدنی میسر میسازد.
۴. دستکاری افکارعمومی: اختلال در افکارعمومی، به معنی ایجاد شرایط لازم جهت تغییر باورها، اصول، راهبردها و رفتارها در قبال یک پدیده است. غرب از دستکاری افکارعمومی (در قالب جنگ روانی و تبلیغاتی) جهت انهدام باورهای کلان مخاطبان عام و خاص در خصوص تحولات جاری در نظام بینالملل استفاده میکند.این قاعده درخصوص آنچه درسوریه رخ میدهد نیزصادق است. آمریکا و رژیم اشغالگر قدس، این جنگ روانی را علیه ارتش سوریه نیز به کار گرفتند اما قطعا در تعمیم آن به اذهان آگاه و بیداری منطقه و جهان عاجز خواهند بود.
۵. خلق الگوهای خطرناک حکمرانی: در سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۰۳ میلادی، پس از اشغال افغانستان وعراق، آمریکا و شبکه متصل به واشنگتن تلاش کردند باخلق الگوهای حکمرانی جدید وپرخطر، باجعل عناوینی مانند«اسلام سکولار»، «اسلام تکفیری»، «اسلام مبتنی بر لیبرالدموکراسی غربی» و «اسلام همزیست با صهیونیسم»، الگوی واقعی حکمرانی متعادل، مقتدر و پیشروی دینی را که ایستادگی در برابر دشمنان قسمخورده دین اسلام وتعالیم قرآنی رامسئولیت و وظیفه ذاتی خود قلمداد میکند، به انزوا ببرد. اصالت و بنیانهای منظومه حاکمیت دینی و اسلامی به اندازهای قدرتمند است که این بار نیز اجازه تنفس الگوهای جعلی ازحکمرانی دینی را به دشمنان و مهرههای آن نخواهد داد.
۱. روایتگری محدود از اهداف خطرناک: درسال۲۰۰۶ میلادی، جو بایدن، رئیسجمهور کنونی آمریکا، نقشهراه خطرناکی تحت عنوان فدرالیزهکردن عراق براساس مؤلفههای قومیتی و مذهبی را ارائه کرد. فرجام طرح جو بایدن، تجزیه عراق یکپارچه به سه کشور عراق سنینشین، عراق شیعهنشین و عراق کردنشین بوده است. این طرح در ادامه مسیر سیاست خارجی و منطقهای آمریکا به یک نقشهراه کلان در قبال سایر کشورهای مسلمان تبدیل شده است. این قاعده کلان درخصوص سوریه نیز صادق است. تجزیه سوریه،هدفی است که منابع امنیتی ورسانهای غرب امروزه آشکارا ازآن پرده برداشتهاند. دراین میان،روایتگری بسیارناقص و مخدوش رسانههایغربیوصهیونیستی،نوعی نشانیانحرافی ونادرست درراستای تمرکززدایی ازهدفاصلی دشمنانمحسوب میشود.
۲. مواجهه بااتصال گفتمانی جبهه مقاومت:جبهه مقاومت در طول دههها وسالهای اخیر، ازنوعی انسجام واتحاد گفتمانی برخوردار بوده و این مسأله، خود را در میادین نبرد جبهه حق علیه باطل (ازجمله در تحولات اخیر) نمایان ساخته است. خیزش و بیداری جهانی در قبال ماهیت رژیم اشغالگر قدس در جریان توحش و جنایات این رژیم در فلسطین و لبنان، به تبلور پدیدهای تحت عنوان «بسط جهانی گفتمان مقاومت» منجر شده است. در چنین شرایطی دشمنان درصدد ارائه تصویری ضعیف از منظومه کنونی مقاومت هستند.این درحالیاست که حیات جبههمقاومت واردمرحلهای تازهشده که فرجام آن،شکست سنگین منطقهای وجهانی تلآویو، واشنگتن و دیگر مهرههای جبهه باطل خواهدبود.منظومه مقاومت،خصوصا به لحاظ گفتمانی اکنون در نقطه اوج و بلوغ خود قرار دارد.
۳. تحدید عمق استراتژیک مقاومت: «نمادسازی» از تحولات مقطعی، روش نخنما و متعارفی است که دشمنان همواره از آنها در راستای مواجهه با «موجودیت جبهه مقاومت» استفاده کردهاند. درحالحاضر نیز دشمنان با استناد به تحولات جاری در سوریه قصد دارند عمق استراتژیک مقاومت را محدود کنند. دراین خصوص دشمنان دچاردوخطای بزرگ شدهاند: نخست اینکه عمق استراتژیک مقاومت نه صرفا بر روی زمین، بلکه در اذهان و قلوب ملتهای منطقه و جهان بوده و همین مسأله، قدرت بازخوانی و بازتولید آن را در حساسترین بزنگاهها با فوریتی مثالزدنی میسر میسازد.
۴. دستکاری افکارعمومی: اختلال در افکارعمومی، به معنی ایجاد شرایط لازم جهت تغییر باورها، اصول، راهبردها و رفتارها در قبال یک پدیده است. غرب از دستکاری افکارعمومی (در قالب جنگ روانی و تبلیغاتی) جهت انهدام باورهای کلان مخاطبان عام و خاص در خصوص تحولات جاری در نظام بینالملل استفاده میکند.این قاعده درخصوص آنچه درسوریه رخ میدهد نیزصادق است. آمریکا و رژیم اشغالگر قدس، این جنگ روانی را علیه ارتش سوریه نیز به کار گرفتند اما قطعا در تعمیم آن به اذهان آگاه و بیداری منطقه و جهان عاجز خواهند بود.
۵. خلق الگوهای خطرناک حکمرانی: در سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۰۳ میلادی، پس از اشغال افغانستان وعراق، آمریکا و شبکه متصل به واشنگتن تلاش کردند باخلق الگوهای حکمرانی جدید وپرخطر، باجعل عناوینی مانند«اسلام سکولار»، «اسلام تکفیری»، «اسلام مبتنی بر لیبرالدموکراسی غربی» و «اسلام همزیست با صهیونیسم»، الگوی واقعی حکمرانی متعادل، مقتدر و پیشروی دینی را که ایستادگی در برابر دشمنان قسمخورده دین اسلام وتعالیم قرآنی رامسئولیت و وظیفه ذاتی خود قلمداد میکند، به انزوا ببرد. اصالت و بنیانهای منظومه حاکمیت دینی و اسلامی به اندازهای قدرتمند است که این بار نیز اجازه تنفس الگوهای جعلی ازحکمرانی دینی را به دشمنان و مهرههای آن نخواهد داد.