مهدی عزیزی کارشناس مسائل غرب آسیا در گفتگو با خبرنگار مهر، با بیان اینکه ترکیه نقش اولی در سقوط دمشق ایفا کرد، گفت: اساساً هدف ترکیه این نبود که مانع تجزیه در سوریه شود، بلکه با هماهنگی آمریکا و رژیم صهیونیستی نقش اول را در سقوط دمشق ایفا کرد. آتشبسی که در لبنان تحت جبهه مقاومت به وجود آمد، اتفاقات سوریه را رقم زد تا وحدت و همگرایی میدانهای محور مقاومت از بین برود.
وی با اشاره به وجود خط امدادی میان تهران، لبنان و فلسطین، بیان کرد: رهبری نیز در سخنان اخیر خود به این موضوع اشاره کردند که هدف از سقوط دولت بشار اسد قطع شدن ارتباط تهران و جبهه مقاومت بود و نقش اصلی را اسرائیلیها و آمریکاییها ایفا کردند. رهبری در سخنان خود حتی اسم ترکیه را نیاوردند و فقط اشاره کردند یک دولت در همسایگی سوریه و این حرف این پیام را دارد که ترکیه به عنوان یک ابزار و بازیگر نقش ایفا کرد اما وزنه قابل توجهی نیست.
این کارشناس مسائل غرب آسیا همچنین به کتاب مبارزه با تروریسم نوشته بنیامین نتانیاهو پرداخت و افزود: این کتاب در سال ۱۹۹۶ نوشته شد، در این کتاب اشاره شده که هفت کشور از جمله سوریه، لبنان، عراق و سودان مانع طرحهای اسرائیل هستند و باید نابود شوند. بنابراین هرچقدر اوضاع متلاطم باشد، چه در سوریه و چه در عراق به نفع منافع ترکیه نیز هست.
عزیزی گفت: ترکیه درگیر چالشهای اقتصادی است و ناآرامیهای منطقه به نفع اوست و فاصله ارزش پول ترکیه با دلار برای ترکها مهم است همینطور حزب عدالت و توسعه ترکیه و مخالفت احزاب و جریانهای سیاسی و عدم محبوبیت رجب طیب اردوغان از جمله مسائلی است که دولت فعلی ترکیه با آنها مواجه است به همین دلیل اردوغان به دنبال توسعه بحرانها در اطراف کشورش است.
وی با تاکید بر اینکه از طرف ترکیه هیچ ارادهای برای حفظ تمامیت ارضی سوریه وجود ندارد، تاکید کرد: خود ترکیه شروع کننده سقوط با استفاده از گروههای معارض و گروه تحریرالشام سوریه بود و مدتها در امور داخلی سوریه نیز دخالت داشت. آنها توهم بازگشت قدرت عثمانی را نیز در سر میپروراندند. میتوان اینها را در مواضع و توییتهای دختر اردوغان نیز به وضوح مشاهده کرد.
آینده سیاسی مبهمی در انتظار گروههای برانداز در سوریه است
این تحلیلگر مسائل غرب آسیا یادآور شد: ناامن بودن پیرامون اسرائیل نیز برای آنها مطلوب است، چرا که میخواهند امنیت ایجاد کنند و همین موضوع مطلوب آمریکاییها نیز است و آنها ترکیه را دوستی میدانند که نقش دشمنشان را در تحولات منطقه بازی میکند. اما در نهایت مطلوب آمریکا و اسرائیل نیست و توان این را ندارند که این ناآرامیها را اداره کنند.
عزیزی تنها نقطه اشتراک بر هم زنندگان نظم منطقه را سقوط بشار اسد دانست و گفت: گروههایی که سقوط سوریه را رقم زدند، در آن مقطع اختلافات خود را کنار گذاشتند و پس از سقوط بشار اسد آینده سیاسی مبهمی در انتظار آنها است زیرا اختلافاتشان با ایدئولوژیهای متفاوت شکل میگیرد، اختلافات شدیدی خواهند داشت و در نوع حکومت و همراهی مردم با آنها همینطور متأثر بودن از تصمیم گیران بیرونی، زمینه فقدان آینده سیاسی با ثبات در سوریه را فراهم میکند.
وی در ادامه به سوریه در معادله محور مقاومت به عنوان یک پروژه اصلی توجه و عنوان کرد: سوریه یک مانع مهم برای اسرائیلیها در محور مقاومت بود، باید تحولات سوریه را بر اساس مقاومت اسلامی مورد توجه قرار دهیم که این تلاشی برای ناامن کردن منطقه در پروژه آمریکا و اسرائیل بود.
مقاومت بخش مهمی از بافت سیاسی و اجتماعی لبنان است
این تحلیلگر مسائل غرب آسیا در پاسخ به این پرسش که جبهه مقاومت چطور خود را پس از سقوط سوریه باز طراحی خواهد کرد، گفت: شادی گروههای تروریستی در سوریه زود هنگام است، چالشها، بحرانها و درگیریها در سوریه آغاز خواهد شد. رهبری نیز اشاره کردند که جوانان سوری مناطق تحت اشغال را پس میگیرند.
عزیزی افزود: تجربه داعش را در عراق و سوریه از سر گذراندیم، اینها معمولاً از ضمانت سیاسی برخوردار نیستند و هیچ پشتوانه عقیدتی و مردمی ندارند. حتی برای آمریکا و اسرائیل نیز این گروهها ماندگاری چندانی ندارند. شاهد سرنوشت القاعده، بن لادن و طالبان بودیم. تاریخ مصرف جولانی و هیئت تحریرالشام نیز به سر خواهد رسید.
وی با اشاره به تجربیات سالهای ۱۹۸۲ در رابطه با حزب الله لبنان، اظهار کرد: مقاومت بخش مهمی از بافت سیاسی و اجتماعی لبنان است. نمیتوان این را از بدنه جامعه لبنان جدا کرد، زیرا در جریان است و متعلق به قشر خاصی نیست. مقاومت ایده و تفکری در برابر اشغالگری و ناقضان تمامیت ارضی، شرافت و اصول انسانی و اخلاقی است که اساس آن در فلسطین ایجاد شد. بنابراین جغرافیای سیاسی دارد و این امر، اندیشه آن را کامل کرده است.
این تحلیلگر مسائل غرب آسیا، ادامه داد: مقاومت از انتفاضه اول تاکنون قدرتمندتر شده و به بلوغ رسیده است. تحولات در یمن به عراق نشان داد که مقاومت به نقطه عطفی تبدیل میشود. آینده سیاسی، نظامی و میدانی مقاومت، همینطور جایگاه اندیشه آن به حدی رسیده است که اسرائیل دیگر نمیتواند خود را تحمیل کند و مشروعیت ندارد، اینها نشان میدهد که قطعاً مقاومت با رشد و تکامل بیشتری در عرصه بینالمللی پیش خواهد رفت.