به گزارش مفدا کاشان، به همت مدیریت فرهنگی دانشگاه و کمیته حجاب و عفاف، کارگاه کلبه آرامش برگزار شد که اهم مطالب ارائه شده استاد سید رضا واجدی به همراه سوالات کارگاه به شرح ذیل ارائه می گردد:
*یکی از راههایی که افراد اززیر بار انجام یک تکلیف شانه خالی می کنند، توجیه است. توجیه، انسان را برای انجام دادن یا ندادن هر کاری آماده می کند.
در مورد حجاب مباحثی همچون اختیار- آزادی -آیه لا اکراه فی الدین مطرح می شود.
توجیه شیطان برای نپذیرفتن سجده بر آدم، نوع خلقت شیطان(انس) و انسان(خاک) بود. شیطان می گوید چون آتش از خاک بهتر است، من زیر بار این سجده نمی روم.
شیطانی که شش هزار سال عبادت کرده بود، فریب خورد.
*ما یک من داریم یک تن داریم.
ما بیشتر سراغ من(جان) می رویم تا تن.
ما به شیطان می گوییم کی خداوند به تو گفت بر آدم سجده کن؟
بعد از دمیدن روح بر آدم، بعد از فراغت انسان از خاک و گل بدبو، بعد از زدن عطر روح الهی به انسان، حالا خداوند فرمود بر جان آدم سجده کن نفرمود بر تن آدم سجده کن.
شیطان، تن آدم را ملاک قرار داد.
تن از خاک است ولی جان آدم از روح خدا ست.
شیطان نه من آدم را شناخت نه من خودش را.
* ملاک اندازه گیری جسم ما نیست.
مقیاس جان انسان است.
ان اکرمکم عنداله اتقیکم: نزد خدا کسی ارزش دارد که جانش متقی است.
شیطان از خدا وقت خواست و خداوند به شیطان وقت داد که توبه کند اما شیطان وقتش را برای وسوسه انسانها گذاشت که توجه ما را از جان به تن بیندازد.
*به پیامبر اکرم صلی اله علیه وآله و سلم می گفتند انا بشر مثلکم یا انتم بشر مثلنا
هم پیامبران هم منکرین می گفتند شما پیغمبران که مثل ما هستید چه فرقی با هم می کنید آنهاهم گرفتار تن شدند و با این توجیه که با انبیا یکی هستند زیر بار صحبت و نبوت انبیا نمی رفتند و انبیا را به ناحق می کشتند.
*علامه جعفری: یکی از خاصیتهای دنیا این است که خاصیت نمایشگاهی دارد یعنی عرب بیابانی را با امیرالمومنین یکی نشان می دهند.
برای یک فرد معمولی یک طلبه ساده با آیت اله بهجت یکی می.شود چون هر دو عبا و عمامه دارند.
فرق آدمها با جان آدمهاست.
فرق عصای حضرت موسی با عصای معمولی دیگران در اعجاز آن است. مثل نفس و فوت حضرت عیسی که مرده را زنده می کند یا پیراهن حضرت یوسف که شفای چشم حضرت یعقوب می شود.
*توجیه کردن باعث می شود که خودمان را قانع کنیم برای انجام یک گناه و وجدان انسان نقش سرزنش گری را از دست می دهد مثلا می گویند شتر را با بارش می دزدند تو دنبال افسارش می گردی؟
با این توجیهات نسبت به بیت المال بی تفاوت می شویم و حساسیتمان را از دست می دهیم.
*در مورد حجاب، توجیه چیست؟
اول- دین زوری نیست آیه لا اکراه فی الدین و همین طور انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا: یعنی ما شما را هدایت می کنیم می خواهید شکرکنید می خواهید کفر کنید.
در واقع با این لا اکراه فی الدین هر کاری دلم بخواهد انجام می دهم.
با یک توجیه که ما می خواهیم آزاد باشیم عواقب آن جامعه را درگیر می کند مثل شعار زن، زندگی، آزادی که همچنان جامعه را متزلزل کرده است.
*کلید بسیاری از پاسخ ها این است:
ما دو نظام داریم: نظام تکوین و نظام تشریع
این دو نظام، اانسان را باارزش کرده و عالم را زیبا کرده و با این دو نظام هیچ کس از زیر نظر خداوند خارج نیست.
با نگاه به این دو نظام، شیطان از یک جهت می شود، رحمت الهی و از طرف دیگر می شود مورد لعنت الهی.
تمام آیات که در قرآن می فرماید هر کس را بخواهم عزت می دهم و هر کس را بخواهم به ذلت می نشانم با این دو نظام معنی پیدا می کند و با شناخت این دو نظام مشخص می شود.
نظام تکوین یعنی نظام افرینش که خداوند ما را آزاد خلق کرد در نظام تشریع، آزادی وجود ندارد.
برای تشریح نظام تکوینی و تشریعی مثال می آوریم ( با داشتن نظام تشریعی که ما دیگر هیچ آزادی نداریم پس چرا می گویند انسان اختیار دارد و آزاد است؟)
مثلا یک کمپانی یک ماشین می سازد که نهایت سرعتش 200کیلومتر است اما ما با این ماشین در هر جاده و زمانی نمی توانیم با این سرعت برانیم و هر جایی قوانینی دارد. پس با 200کیلومتر بر ساعت اجازه رانندگی در هر جاده ای نداریم. پس قوانین و مقررات می آیند تا قدرت ماشین را کنترل کنند. با وجود اینکه ما قدرت زیادی برای رانندگی داریم، اما باید برای حفظ جان خود و دیگران مقررات را رعایت کنیم.
در این مثال اگر توان ماشین را نظام تکوین و قوانین راهنمایی و رانندگی را نظام تشریع بگیریم:
پس دیگرنمی توانیم بگوییم من قدرت رانندگی تا 200کیلومتر بر ساعت دارم چون آزادی من با قوانین رانندگی کنترل می شود.
یا مثلا در زمین ورزش، یک داوری دائما در حال محدود کردن است. مثلا من می توانم توپ را در دست بگیرم اما اگر بگیرم یک خلاف است می توانم اوت بزنم اما داور سوت می زند و محدودیت دارم.
*نظام تشریع قدرت ما را محدود کرده است.
جمله مهم: قدرت داشتن غیر از رخصت داشتن است.
خدا به من زبان می دهد. من قدرت تکلم دارم. آیا رخصت تکلم هم دارم ؟آیا فحش دادن یا غیبت کردن یا خبرچینی و ... هم می توانم انجام دهم ؟ نه نمی توانم...
در عین حال من می توانم خلاف دین عمل کنم و از قدرتم استفاده کنم. اما من اجازه این کار را ندارم.
من می توانم کفر بورزم تکوینا، اما در نظام تشریع اجازه کفر ورزیدن ندارم تشریعا.
*زندگی اجتماعی ما در تمام دنیا معطوف به قانون است.
من می توانم بی حجاب باشم. اما قانون اجازه نمی دهد. چون بی حجابی من مشکلات فردی و اجتماعی ایجاد می کند و برای من که تکوینا مختار هستم درست نیست که گناه کنم و قوانین را زیر پا بگذارم.
*مشرکین یک توجیه برای کارشان دارند مشرکان می گویند ان شاله، اگر خدا می خواست ما یا پدران ما مشرک نمی شدند و اگر خدا می خواست خدا جلوی شرک ما را می گرفت.
نمی توانیم بگوییم که خداوند می خواهد من مشرک شوم چون به من اختیار داده و از طرفی هم عذاب و وعدهالهی را برای شرک بیان کرده .
خدا تکوینا می خواهد که ما با اراده و اختیار خود یا شرک بورزیم یا شکر کنیم چون دین زوری نیست و همچنین، اعتقاد اجباری نیست و اختیاری و دلی است.
با اختیاری که در نظام تکوینی داریم نباید خود را به جهالت بزنیم و گناه کنیم مثل مشروب خوردن که باعث قتل می شود .
* دین به من اختیار می دهد و خوبی و بدی هر عملی را هم به من می گوید و می گوید اگر این کار خلاف را انجام بدهی عواقبی هم دارد.
مثلا اگر من در جامعه بگویم که من حق آزادی دارم و دلم می خواهد که آزاد باشم وحجاب را رعایت نکنم، خوب این درست نیست و من برای حفظ روح و جان و امنیت جامعه باید حجاب را رعایت کنم.
امر به معروف و نهی از منکر حتما نباید به شکل اخلاقی باشد، بعضی مواقع هم باید قانونی باشد و در واقع در زندگی ما باید جاری باشد که خیلی وقتها هست مثل ساختمان سازی که باید طبق قوانین شهرداری عمل کنی یا زدن ماسک در ایام کرونا .
*یک نکته در بحث حجاب این است که: افراد محجبوب باید محبوب شوند جامعه باید به محجبین و کسانی که مسائل دینی را رعایت می کنند امتیازاتی بدهد مثل بلیط تخفیف برای بازدید مکان های گردشگری و ...