به گزارش مشرق، کانال تلگرامی صبح صادق نوشت:
سالها قبل «آلن دالس»، پنجمین رئیس سازمان سیا درباره اهمیت اطلاعات و نقش آن در تأمین امنیت ملی کشورها گفت: «اطلاعات اولین خط دفاعی ماست.» این جمله به خوبی چرایی اهمیت اطلاعات (INTELLIGENCE) و به تبع آن سازمانهای اطلاعاتی را در فرآیند تأمین و پیشبرد منافع ملی چه در عرصه داخلی و خارجی ترسیم میکند؛ چرا که اطلاعات به مثابه شریان حیاتی قدرت و امنیت ملی عمل میکند و هر پیروزی یا عدم الفتحی را میتوان نتیجه قوت و ضعف در عرصه اطلاعات دانست.
امروز نیز با توجه به شروع فصل جدید تنشآفرینی قدرتهای فرامنطقهای در غرب آسیا، جبهه مقاومت با چالشهای پیچیده و چندوجهی در حوزه اطلاعاتی مواجه است. این چالشها در بستر تحولات سریع و پیشبینیناپذیر منطقه، از گسترش فعالیتهای تروریستی در سوریه گرفته تا تنشهای فزاینده در لبنان و غزه، روز به روز پیچیدهتر میشوند. در چنین وضعیتی، ضرورت بازنگری اساسی در ساختارهای اطلاعاتی بیش از پیش نمایان شده است. تجربیات تلخ گذشته، بهویژه غافلگیری رخ داده در حلب و سقوط سریع دومین شهر بزرگ سوریه، نشان داد که حتی کوچکترین شکاف در سیستم اطلاعاتی اضلاع جبهه مقاومت، به ویژه سوریه میتواند عوارض راهبردی بسیاری را برای این جبهه به همراه داشته باشد. این واقعه تلخ که به از دست رفتن موقتی یکی از مهمترین شهرهای سوریه منجر شد، نشان داد ضعف در سیستم جمعآوری و تحلیل اطلاعات، ناهماهنگی بین نهادهای اطلاعاتی و فقدان سیستم هشدار سریع در بطن ساختارهای اطلاعاتی نظام سوریه میتواند چه هزینههای سنگینی را تحمیل کند. افزون بر این، تحولات اخیر در منطقه نشان میدهد، دشمنان جبهه مقاومت با بهرهگیری از فناوریهای پیشرفته و روشهای نوین جنگ اطلاعاتی، در حال ارتقای توانمندیهای خود هستند که این مسئله ضرورت بهروزرسانی و تقویت زیرساختهای اطلاعاتی اضلاع مقاومت را دوچندان میکند.
در این میان، تغییر پارادایم از رویکرد «تدافعی» به «تهاجمی» در عرصه اطلاعات، ضرورتی انکارناپذیر است. تجربه سازمانهای اطلاعاتی شناخته شده و پرکار جهان، از CIA گرفته تا MI۶ و حتی MIT ترکیه و Mossad، نشان میدهد در فضای پرتهدید امروز، یک سازمان اطلاعاتی صرفاً تدافعی محکوم به شکست است. برای نمونه، «موساد» با اتخاذ رویکرد تهاجمی در سالهای اخیر توانسته است اقدامات خرابکارانه بسیاری را علیه اضلاع مقاومت به سرانجام برساند که تلخترین آن ترور «سیدحسن نصرالله» است. سیا نیز با توسعه قابلیتهای سایبری خود، توانسته است در بسیاری از نقاط جهان عملیاتهای پیچیدهای را اجرا کند. این قبیل سازمانها با اتخاذ رویکرد تهاجمی، نه تنها در حوزه جمعآوری اطلاعات، بلکه در عملیاتهای نفوذ، خرابکاری سایبری و عملیاتهای روانی نیز فعالانه عمل میکنند. برای نمونه، عملیاتهای سایبری پیچیده علیه زیرساختهای حیاتی، نفوذ در شبکههای ارتباطی و اجرای عملیاتهای روانی گسترده در شبکههای اجتماعی، بخشی از فعالیتهای روزمره این سازمانها را تشکیل میدهد. جبهه مقاومت نیز باید با درک این واقعیت، توانمندیهای تهاجمی خود را در حوزههای گوناگون اطلاعاتی تقویت کند. این امر مستلزم سرمایهگذاری در حوزههای گوناگون، از جمله توسعه قابلیتهای سایبری، تقویت شبکههای نفوذ، ارتقای توانمندیهای جنگ الکترونیک، گسترش عملیاتهای روانی و مهمتر از همه توانمندسازی نیروی انسانی در سطوح کارشناسی و فرماندهی است. همچنین، باید توجه داشت که رویکرد تهاجمی در عرصه اطلاعات نیازمند انعطافپذیری سازمانی، سرعت عمل بالا و توانایی تصمیمگیری سریع در وضعیت بحرانی است که البته سازکارهای سنتی و فرسوده مدیریت و فرماندهی اطلاعات اغلب سد راه پیاده سازی و اجرای آن در سازمانها و نهادهای اطلاعاتی است!
باید به این نکته دقت کنیم که در دنیای پیچیده و پرتلاطم کنونی، اطلاعات به مثابه خون در رگهای یک ارگانیسم زنده عمل میکند. جریان آزاد و صحیح اطلاعات، لازمه حیات و پویایی هر ساختار و سازمانی، به ویژه جبهه مقاومت است که در خط مقدم مبارزه با تروریسم و مداخلات قدرتهای جهانی قرار دارد. تجربه نشان داده است، کمبود اطلاعات یا وجود اطلاعات نادرست و تحریف شده، میتواند به فجایع جبرانناپذیری بینجامد. همانطور که درباره اشغال حلب مشاهده کردیم، غافلگیری اطلاعاتی به منزله فلج شدن سیستم عصبی یک ارگانیسم است که توانایی واکنش مناسب را از آن سلب میکند. این غافلگیری، نه تنها به از دست رفتن مواضع استراتژیک و وارد آمدن خسارات جانی و مالی منجر میشود، بلکه به روحیه و انسجام جبهه مقاومت نیز لطمه وارد میکند.
در بررسی علل وقوع چنین آسیبهایی، نباید صرفاً به عوامل بیرونی مانند پیچیدگی محیط اطلاعاتی یا فریبکاریهای دشمن بسنده کرد؛ چرا که عوامل درونی، به ویژه عوامل انسانی و سازمانی، نقش بسیار مهمی در زمینهسازی این آسیبها ایفا میکنند. تحقیقات گوناگون در حوزه روانشناسی سیاسی و مطالعات اطلاعاتی نشان میدهد، عواملی مانند سوگیریهای شناختی، تأثیرگذاری ترجیحات سیاسی بر تحلیل اطلاعات، ساختارهای اطلاعاتی ناکارآمد و عدم هماهنگی میان بخشی مناسب، همگی میتوانند به تحریف اطلاعات و در نهایت، به اتخاذ تدابیر نادرست و در نهایت مواجهه پر هزینه با آسیبهای مختلف منجر شوند. تجربه جنگ سرد و به ویژه، شکست اطلاعاتی شوروی در برابر حمله آلمان نازی در سال ۱۹۴۱، به وضوح نشان میدهد چگونه ترس از واکنش رهبران سیاسی و تمایل آنها به ارائه «اطلاعات مطلوب» و «سرشار از موفقیت» به تحریف واقعیتها و نادیده گرفتن هشدارهای اطلاعاتی منجر شد!
افزون بر آنچه بیان شد، امروزه مسئله پیشآگاهی اطلاعاتی نیز به یکی از اولویتهای حوزه حکمرانی بدل شده و به تبع آن توانایی پیشبینی و پیشدستی به یکی از انتظارات نظامهای سیاسی از سازمانهای اطلاعاتی بدل شده است و طبیعتاً تأمین این پیشآگاهی تنها از طریق ترکیب هوشمندانه منابع انسانی (HUMINT)، سیگنالهای اطلاعاتی (SIGINT)، تصاویر ماهوارهای (IMINT) و تحلیلهای پیشرفته کلان دادهها امکانپذیر است. در این زمینه همجوشی اطلاعاتی (Intelligence Fusion) یکی از کلیدیترین مفاهیم است که به معنای ترکیب هوشمندانه اطلاعات از منابع گوناگون و تبدیل آن به تصویری جامع و قابل اتکا از وضعیت پیش روست. در عصر کلاندادهها، این همجوشی نیازمند بهرهگیری از الگوریتمهای پیشرفته هوش مصنوعی و یادگیری ماشین است. برای نمونه، ترکیب دادههای حاصل از شبکههای اجتماعی با تصاویر ماهوارهای و گزارشهای میدانی میتواند الگوهایی را آشکار کند که با روشهای سنتی قابل شناسایی نیستند.
نکته مهم دیگر که «ریچارد مور»، رئیس سرویس اطلاعات انگلیس در سال ۲۰۲۰ بر آن تأکید کرد، ضرورت تعامل گستردهتر سازمانهای اطلاعاتی با جامعه دانشگاهی و نخبگان است. این رویکرد که در سازمانهای اطلاعاتی پیشرو جهان در حال اجراست، میتواند به غنیسازی تحلیلهای اطلاعاتی و افزایش توان پیشبینی کمک کند. برای نمونه، CIA در سالهای اخیر با ایجاد مراکز نوآوری و همکاری با دانشگاههای برتر، توانسته است از دانش و خلاقیت نخبگان دانشگاهی در حوزههای گوناگون بهرهبرداری کند.
توسعه منابع انسانی و جذب نخبگان دانشگاهی به سازمانهای اطلاعاتی مقاومت نیز باید به منزله یک اولویت راهبردی در دستور کار سازمانهای اطلاعاتی جبهه مقاومت قرار گیرد. این مهم مستلزم بازنگری در سیاستهای جذب و نگهداشت نیرو، ایجاد مسیرهای شغلی جذاب برای نخبگان و فراهم کردن امکان رشد علمی و حرفهای است. همچنین، باید توجه داشت که نخبگان دانشگاهی عموماً به دنبال محیطهای کاری پویا و چالشبرانگیز هستند که در آن امکان خلاقیت و نوآوری وجود داشته باشد. بنابراین، در چارچوبهای سنتی اطلاعاتی نمیتوان از ظرفیت این دست نیروهای انسانی بهره برد.
دقت کنیم که یکی از چالشهای اساسی در این زمینه، ایجاد توازن میان الزامات امنیتی و نیاز به باز بودن و تعامل با جامعه علمی است. سازمانهای اطلاعاتی باید بتوانند ضمن حفظ اصول امنیتی، فضایی را برای تعامل سازنده با نخبگان و مراکز علمی ایجاد کنند. این میتواند شامل ایجاد مراکز تحقیقاتی مشترک، برگزاری کارگاههای تخصصی و حمایت از پروژههای تحقیقاتی باشد.
در حوزه فناوری، سازمانهای اطلاعاتی جبهه مقاومت باید به سمت ایجاد زیرساختهای پیشرفته برای پردازش و تحلیل کلاندادهها حرکت کنند. این شامل سرمایهگذاری در حوزههایی، مانند هوش مصنوعی، یادگیری ماشینی و تحلیل شبکههای اجتماعی است. همچنین، توسعه قابلیتهای سایبری، هم در حوزه دفاعی و هم تهاجمی، باید در اولویت قرار گیرد.
به طور کلی، ایجاد رنسانس اطلاعاتی در جبهه مقاومت و ارتقای توان اطلاعاتی مقاومت در برابر خصم مستلزم بازنگری اساسی در چند حوزه مورد اشاره است. افزون بر این موفقیت در عرصه اطلاعات مستلزم وجود نگاه جامع و سیستمی است که در آن همه عناصر ـ از نیروی انسانی گرفته تا فناوری و ساختارهای سازمانی ـ به صورت هماهنگ و یکپارچه عمل کنند. در نتیجه سازمانهای اطلاعاتی جبهه مقاومت باید با درک این واقعیت، به سمت ایجاد ساختارهای منعطف، پویا و دانشمحور حرکت کنند. این تحول ساختاری باید همراه با تقویت رویکرد تهاجمی و توسعه قابلیتهای پیشآگاهی باشد تا بتواند پاسخگوی چالشهای پیچیده امنیتی پیش روی آرمان مشترک مقاومت باشد.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.