شناسهٔ خبر: 70252002 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: خبرآنلاین | لینک خبر

بازخوانی گفت‌وگویی با «هیچکاک ایران»

خاچیکیان: سینمای ایران با موج کلاه‌ مخملی‌ تسخیر شده است/ فیلم‌فارسی باید به خاک سپرده شود

به نظر من سینمای فارسی یک کشتی طوفان‌زده است که کنترل‌کنندگان آن چه نو و چه قدیمی در عوض هدایت آن خود را در معرض امواج قرار داده‌اند.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ساموئل خاچیکیان (۱۳۸۰-۱۳۰۲) کارگردان، تدوینگر و نویسنده‌ی ایرانی در بین سال‌های ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۵ در اوج شهرت به سر می‌برد. او که نخستین فیلمش را با عنوان «بازگشت» در سال ۱۳۳۱ ساخته بود، در سال ۱۳۴۰ با دو فیلم «فریاد نیمه‌شب» و «یک قدم تا مرگ» توانست  ژانر مورد علاقه‌ی خود را در سینما پیدا کند و از آن پس شد پیشگام جریان جنایی‌سازی در سینمای ایران. ساموئل سینمای دلهره را دوست داشت و اوج کارهایش نیز در همین سینما خلاصه می‌شد؛ ژانری که در دهه‌ی چهل لقب «هیچکاک ایران» را برایش به ارمغان آورد. «یک قدم تا مرگ» او در نظرسنجی مطبوعاتی در سال ۴۰ به عنوان بهترین فیلم سال برگزیده شد.

خاچیکیان: سینمای ایران با موج کلاه‌ مخملی‌ تسخیر شده است/ فیلم‌فارسی باید به خاک سپرده شود

در سال ۴۱ «دلهره» دنباله‌ی راه خاچیکیان در ژانر مورد علاقه‌اش بود و بعد از آن «ضربت» در سال ۴۳ که در جشنواره‌ی فیلم‌های سینمای ایران در سال ۴۴ به نمایش درآمد و با کسب رتبه‌ی دوم برنده‌ی شیر نقره‌ای شد. اما از «خداحافظ تهران» به این سو سرگردانی او در انتخاب موضوع آغاز شد چراکه بازار سینما را فیلم‌هایی چون «گنج قارون» (۱۳۴۴) و قیصر (۱۳۴۸) قبضه کردند و سینمای خاچیکیان از رونق افتاد و دوره‌ی فیلم جنایی به سر رسید. هرچند که در این میان یعنی در سال ۱۳۴۷ «ببر مازندران» را با بازی امامعلی‌ حبیبی قهرمان کشتی جهان ساخت که در میان کشتی‌گیران جهان اقبال خوبی پیدا کرد و در همین سال نیز جشنواره‌ای ویژه‌ی فیلم‌های او به همت سیامک پورزند روزنامه‌نگار و فعال فرهنگی برگزار شد؛ اما تا سه سال دیگر یعنی سال ۵۰ که «دیوار شیشه‌ای» را در ژانر کمدی ساخت، خبری چندانی از او نبود. جز این‌که در نیمه‌ی دوم آذر ۱۳۴۹ به یکباره خبر نامزدی این کارگردان ۴۷ ساله در مطبوعات منعکس شد. همین بهانه‌ای شد تا خبرنگار «جوانان امروز» به دیدار او برود و علاوه بر قضیه‌ی ازدواج جریان سکوت طولانی او را نیز جویان شود. در ادامه بخش‌هایی از این گفت‌وگو را که در مجله‌ی «جوانان امروز» مورخ ۲۳ آذر ۴۹ منتشر شد می‌خوانید:

ساموئل خاچیکیان کارگردان معروف و جنجالی سینمای فارسی چند روز پیش خیلی بی‌سروصدا با دختر مورد علاقه‌اش «روزالین کاراپتیان» نامزد شد و به‌زودی مراسم ازدواج این دو نیز برگزار می‌شود. در مراسم نامزدی ساموئل فقط عده‌ی بسیار کمی از آشنایان بسیار نزدیک وی و «روزالین» حضور داشتند و آرمان هنرپیشه‌ی قدرتمند سینما با همسرش ساقدوش این زوج تازه بودند.

ساموئل از سال‌ها پیش که به کار سینما مشغول بود هرگاه که ستاره‌ی تازه‌ای را در فیلمش به مردم معرفی می‌کرد و در راه لانسه کردن وی می‌کوشید حمل بر عشق و عاشقی او می‌شد و شایعات زیادی را نیز همیشه به همراه داشت به طوری که سال گذشته نیز این موضوع پیش آمد ولی خود ساموئل می‌گوید: «به خاطر آن‌که من به ستارگان سینما چه جدید و چه قدیمی احترامی بیش از حد می‌گذارم و سعی می‌کنم که از آن‌ها یک بت، همان‌طور که نقش ایجاب می‌کند بسازم و ارائه کنم این موضوع و نزدیکی من با ستارگان فیلم‌هایم همیشه باعث به وجود آمدن جنجال‌هایی شده است.»

خط بطلان

در دیداری که با وی دست داد گفت:

مراسم نامزدی من خود خط بطلانی بر همه‌ی شایعات جورواجور می‌باشد و امیدوارم خیال خیلی‌ها را از این بابت راحت کرده باشم... روزالین از فامیل‌های نزدیک ماست ولی تا قبل از سفر وی به انگلستان من چندان آشنایی با وی نداشتم و از هنگامی که او در انگلستان برای تحصیل به سر می‌برد بین ما رابطه‌ی آشنایی برقرار شد و پس از آن‌که روزالین لیسانس خود را در رشته‌ی علوم اقتصاد از یکی از دانشگاه‌های این کشور گرفت و به ایران بازگشت، آشنایی ما دامنه گرفت و بعد که به روحیات او آشنا شدم موضوع ازدواج و نامزدی پیش آمد که اینک به مرحله‌ی عمل رسیده است. روزالین با علم به این‌که وضع من چطور است و چه هو و جنجالی درباره‌ام بوده حاضر شده با من پیمان ببندد. نامزدم موزیک را خوب می‌فهمد و به چند زبان خارجی آشناست و از هر لحاظ نیز برای من ایده‌آل است و از این بابت من به خودم تبریک می‌گویم... به هیچ وجه قصد ندارم او را جلوی دوربین بیاورم چون می‌خواهم برایم کدبانوی خانه باشد و در ضمن خود وی نیز علاقه‌ای به این کار ندارد و البته در کارهای سناریو و موارد دیگر به خاطر این‌که به چهار زبان خارجی آشناست مسلما کمک بزرگی برایم خواهم بود. در هر حال از این‌که با ازدواج با روزالین می‌توانم از دست شایعات بگریزم خوشحالم.

چرا سکوت؟

ساموئل درباره‌ی سکوت چندماهه‌اش می‌گوید:

من در این مدت فکر می‌کردم تا کار بهتری ارائه دهم. اکنون سینمای ایران آن‌چنان با این موج کلاه‌ مخملی‌ تسخیر شده که اکثرا فکر می‌کنند من تنبل شده و یا بایکوتم کرده‌اند و یا کار به من نمی‌دهند، در حالی که تا به حال ۱۷ پیشنهاد درباره‌ی ساختن این‌گونه فیلم‌ها به من رسیده که همه را رد کرده‌ام و هم‌اکنون ۶ سناریو را آماده برای ساختن دارم. با این‌که با بحران مالی روبه‌رو هستم ولی ترجیح می‌دهم تا ارائه‌ی کار بهتر تحمل داشته باشم. البته منکر کاراکتر لوطی و کلاه مخملی نیستم ولی متاسفانه این کاراکتر را یک «مدیوم» تجارت قرار داده‌اند و با استفاده از سلیقه‌ی ارزان‌پسند مردم فیلم‌هایی تهیه می‌کنند که واقعا نام همه چیز دارند جز فیلم!

من با صراحت می‌گویم پولی که از این کاراکتر به جیب عده‌ای سرازیر می‌شود پول کفن و دفن فیلم‌فارسی است که فردا باید به خاک سپرده شود. به نظر من وزارت فرهنگ و هنر، اتحادیه‌ی فیلم‌سازان و بالاخره سندیکای هنرمندان می‌توانند تعادلی در وضع آشفته‌ی فیلم‌فارسی ایجاد کنند و مطمئن هستم که صنعت سینمای فارسی به‌زودی زود سکته خواهد کرد. سکوت مرا نباید حمل بر تنبلی کرد بلکه من با این کار فداکاری می‌کنم. من هم می‌توانم مانند بعضی از کارگردانان موج نو و روشنفکر ۴ تا ۴ تا فیلم بسازم چون هم تجربه‌ی بیش‌تر دارم و هم انرژی زیاد!

موج نو در سینما

ساموئل در این مورد گفت:

آقایانی که ادعای روشنفکری می‌کنند و از چندی پیش در پشت این سنگرهای روشنفکرمآبانه شیپور جبهه سومی می‌زدند و با کلمات پرطمطراق خود را مبتکر موج نو می‌دانستند، پس کو آن جبهه سوم؟ ما فقط کالای ارزانی دیدیم به نام کلاه‌های مخملی و همه‌شان جز کلاه مخملی و مکتب جاهلیزم چیزی ارائه ندادند. آیا این است جبهه سوم موج نو! به نظر من سینمای فارسی یک کشتی طوفان‌زده است که کنترل‌کنندگان آن چه نو و چه قدیمی در عوض هدایت آن خود را در معرض امواج قرار داده‌اند.

درباره‌ی این‌که فیلم فارسی چرا بازار خارجی ندارد ساموئل می‌گوید:

فیلم‌فارسی بازار خارجی دارد ولی محدود، چراکه فیلم فارسی تکنیک صحیح و زبان سینمایی درست ندارد.

نظرش درباره‌ی کیمایی جالب است:

من مطمئنم و همیشه هم پیش‌گویی کرده‌ام و حالا هم می‌گویم که کیمیایی بینش فوق‌العاده‌ی سینمایی دارد، هوش خوب و مقداری هم دانش سینمایی دارد. در «بیگانه بیا» این امید را به من داد که می‌توانیم دست به دست هم بدهیم و سینمای فارسی را در سطح بالاتری ارائه دهیم ولی بالاخره کیمیایی هم به سوی سینمای ارزان و تجارتی رفت که باز هم امیدوارم که کیمیایی خود را به خاطر ساختن فیلم‌های تجارتی نفروشد.

تماشاچی امروزی که برای بعضی از فیلم‌ها در صف می‌ایستد و ازدحام می‌کند روزی هم برای دیدن «فریاد نیمه‌شب» و «دلهره» این‌گونه بی‌تابی می‌کرد ولی افسوس که عده‌ای به عنوان موج نو و روشنفکر آمدند و سلیقه‌ی مردم را عوض کرند و آن‌ها را به فیلم‌های سطح پایین عادت دادند...

۲۵۹

خاچیکیان: سینمای ایران با موج کلاه‌ مخملی‌ تسخیر شده است/ فیلم‌فارسی باید به خاک سپرده شود