برترینها: این بخش از جوکر که طی یکی دو روز اخیر خیلی پربیننده شده نکات جالبی در خودش دارد. نعیمه نظامدوست با علیخانی تماس میگیرد و یک بار دیگر ابراز علاقه میکند، از نظامدوست اصرار و از علیخانی انکار.
یک؛ صرف ابراز علاقه در فضای عمومی برای نسلهای پیشین یک تابو بود، حالا را نبینید که جامعه تغییراتی داشته و البته این تغییرات هم بیشتر و بیشتر خواهد شد. اما خب همچنان تماشای ابراز علاقه در نظرگاه عموم هنوز هم یادآور سالهاییست که سادهترین رفتارهای روزمره از خیل عظیم جمعیت دریغ شد. افسوس بر تمام سالهای ممنوعهای که گذشت، که صرف یک خواستن ممنوعه شد. حالا در جوکر یک زن عاملیت دارد، یعنی دوبار حسرت به دل میگذارد. زنها نباید عاشق میشدند، زنها را فقط باید در فلان نشست زنانه پسند میکردند و به واسطه و با میانجی به رهاورد خواستگاری میآوردند. ملاحظه میکنید که چقدر زندگی ساده را دشوار کردند!
دو؛ ارجاع نعیمه نظامدوست به دیالوگ ماندگار فیلم همسفر هم باز یادآور یک ممنوعه عجیب دیگر است، سینمای قبل انقلاب! روزمره یک مردم را، پنجاه سال را سانسور میکردند. حالا اما به تناوب صداهای ممنوعه در آثار نمایشی پخش میشود، به هجو و جد در داستانها و شوخیها یادمان میاندازند که روزگاری بهروز بود، فردین بود و دیگران بودند. روزگار میگذرد و همچنان و هنوز پی ممنوعهسازی هستند اما خب همیشه و هر بار خواست عموم غلبه میکند، مثل همین دوئت نظامدوست و احسان علیخانی.