شناسهٔ خبر: 70228609 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه اعتماد | لینک خبر

واكاوي دلايل پايان اسد

رامين فخاري

صاحب‌خبر -

طي روزهاي گذشته حكومت بشار اسد در سوريه با يك سرعت باورنكردني فروريخت كه مي‌توان گفت فروپاشي حكومت بشار اسد با اين سرعت باورنكردني داراي زمينه‌هايي بوده است كه در اين نوشته قصد داريم به زمينه‌هاي فروپاشي حكومت بشار اسد بپردازيم. 
1- تضاد دولت و ملت: بايد به اين موضوع اشاره كرد كه تضاد دولت و ملت در همه كشورهاي جهان تا اندازه‌اي وجود دارد؛ اما اين گسل يا تضاد در سوريه به‌صورت قدرتمندي وجود داشت؛ زيرا باتوجه‌ به قوم‌گرايي و مذهب‌گرايي در كشورهاي عربي، در سوريه يك اقليت علوي بر يك اكثريت سني هفتاددرصدي حكومت مي‌كردند و اين تضادها تا قبل ‌از سال 2012 و تحريم‌هاي سوريه آنچنان مشهود نبود؛ ولي با نابودي اقتصاد اين كشور اين تضادها مشهود شد. اين تضاد دولت و ملت در دوران جنگ گذشته داخلي سوريه به‌اندازه‌اي مشهود بود كه اخباري به گوش مي‌رسيد كه حتي در برخي خانواده‌ها تعدادي از اعضاي خانواده در ارتش سوريه و تعدادي در داعش در حال جنگ هستند كه نشانگر عمق تضاد دولت و ملت در اين كشور بود.
2- ناكارآمدي اقتصاد سوريه: تا قبل‌از سال 2012 توليد ناخالص داخلي ملي سوريه در حدود پنجاه ميليارد دلار بود كه در آن زمان اين ميزان توليد ناخالص داخلي ملي باتوجه ‌به ارزش دلار در آن زمان و جمعيت سوريه يك اقتصاد تقريبا متوسط را براي اين كشور به ارمغان آورده بود كه اين اقتصاد متكي بر دو بازو يعني منابع انرژي سوريه كه عمدتا در شمال شرق اين كشور و همچنين گردشگري كه عمدتا بر سواحل درياي مديترانه متمركز بود، استوار بود؛ اما پس ‌از سال 2012 و ناآرامي‌هاي اين كشور صنعت گردشگري اين كشور به‌طور كامل نابود شد و گردشگران مقاصد ديگري را انتخاب كردند. همچنين منابع انرژي اين كشور نيز تحت كنترل نيروهاي امريكايي و كردها قرار گرفت و اين بازوي اقتصادي سوريه نيز عملا فلج و مضاف بر اين تعدادي از سنگين‌ترين تحريم‌هاي تاريخ از جمله قانون سزار عليه سوريه اعمال شد تا اندازه‌اي كه در 2020 توليد ناخالص داخلي ملي سوريه به هشت ميليارد دلار رسيد كه رقم بسيار ناچيزي بود و يك نارضايتي اقتصادي بزرگ را به ارمغان آورد كه بدون ترديد حقوق پايين كاركنان ارتش و نارضايتي مردمي از مسائل اقتصادي نقش مهمي در فروپاشي حكومت بشار اسد داشته است.
3- عدم چرخش قدرت در سوريه: بايد به اين موضوع اشاره كرد كه قدرت بايد يك مساله سيال باشد و حكومت‌هايي كه در آنها به‌طور دوره‌اي قدرت به‌صورت انتخابات رياست‌جمهوري يا عوض‌شدن نخست‌وزير و دولت مي‌چرخد پايدارتر هستند؛ اما در سوريه كه به‌نوعي از ديرباز تحت‌تاثير فرانسه به عنوان يك كشور دموكراتيك بوده است، بشار اسد از سال 2000 به مدت بيست و چهار سال قدرت را در اختيار داشت و قبل‌از وي حافظ‌اسد پدرش به مدت بيست و نه سال قدرت را در اختيار داشت كه مشاهده وجود انتخابات و چرخش قدرت و دولت در كشورهاي همسايه و منطقه از جمله لبنان و تركيه و ايران و عراق مي‌توانسته به‌نوعي نارضايتي مردمي و نخبگاني را از حكومت اين كشور پديد ‌آورد و علاوه‌بر اينها عملا بشار اسد هيچ‌كدام از نيروهاي سياسي و نخبگان را در قدرت شريك نمي‌كرد و قدرت عملا در دستان اقليت علوي بود كه اين مساله نيز زمينه‌ساز ساقط شدن حكومت بشار اسد شد.
4- جنگ اوكراين: جنگ اوكراين عملا تمركز روسيه را از ساير نقاط جهان از جمله قفقاز و سوريه گرفت و روسيه ناگزير بود كه نيروهاي خودش را در مرزهاي اوكراين مستقر كند و كاهش تمركز نظامي روسيه از سوريه نيز مي‌تواند يكي از موارد زمينه‌ساز ساقط شدن حكومت بشار اسد شود.
5- كاهش تمركز ايران بر سوريه: بايد به اين موضوع اشاره كرد كه به‌نوعي در سال‌هاي گذشته تمركز ايران از سوريه كاسته شده بود كه دلايل مختلفي داشت ازجمله اينكه گفته مي‌شود عدم تمايل خود بشار اسد و برخي اقدامات بشار اسد پس‌از پايان جنگ داخلي به‌نوعي بي‌ميلي را در طرف ايراني براي حمايت كامل از بشار اسد ايجاد كرده بود كه از جمله آنها مي‌توان تلاش براي نزديك‌شدن به اعراب حاشيه خليج‌فارس و غرب و اشغال‌شدن بازارهاي سوريه توسط كالاهاي تركيه و تلاش حكومت بشار اسد براي محدودكردن حضور ايران در خاك اين كشور و در برخي تحليل‌ها عدم همراهي كامل بشار اسد با ايران اشاره كرد، مضاف بر اين مساله، بشار اسد در ماه‌هاي اخير نيز با برخي اقدامات امارات عليه حاكميت ملي ايران با احتمال تلاش براي جذب سرمايه اماراتي‌ها همراهي ديپلماتيك كرده بود در شرايطي كه ايران براي حفظ بشار اسد هزينه‌هاي مالي و جاني بسياري را متحمل شده بود اين اقدام در هر جاي ديگر جهان مي‌تواند منجر به قطع حمايت سياسي و نظامي شود.
6- رخدادهاي امنيتي غرب آسيا: در يك‌سال اخير غرب آسيا شاهد رخدادهاي امنيتي مختلفي بوده است كه درگيرشدن حزب‌الله لبنان در جنگ اسراييل و همچنين تضعيف حزب‌الله لبنان كه عملا يكي از متحدان منطقه‌اي بشار اسد بوده بر سقوط بشار اسد موثر بوده و علاوه‌بر اين مي‌توان سقوط بشار اسد را بخشي از يك پروژه بزرگ‌تر در رابطه با تحولات امنيتي غرب آسيا كه آغاز آن با حمله به نوار غزه و لبنان بوده است نيز برشمرد.
7- دخالت فعال تركيه: بايد به اين موضوع اشاره كرد كه كشور سوريه درنهايت داراي مرز مشترك طولاني با تركيه است و اين مساله يك مزيت را براي تركيه دررابطه‌با تاثيرگذاري بر تحولات امنيتي سوريه ايجاد مي‌كند كه ايران به‌دليل فاصله طولاني‌تر و نداشتن مرز مشترك داراي اين مزيت نيست و عملا تركيه مي‌تواند حوزه نفوذ قوي‌تري در سوريه و توانايي بيشتري نسبت‌به ايران بر اثرگذاري بر تحولات امنيتي سوريه داشته باشد و حكومت تركيه از دهه‌ها قبل به دليل مسائلي مانند حمايت حافظ ‌اسد از گروه‌هاي مسلح كرد، مسائل آبي و... عملا خواهان ساقط شدن خاندان اسد و روي كار آمدن نيروهايي بود كه تحت نفوذ خودش بود.
8- فساد در سوريه: حتي تا قبل‌از سال 2012 و آغاز تحولات امنيتي سوريه نيز يك فساد سيستماتيك اقتصادي در اين كشور وجود داشت تا اندازه‌اي كه پروژه‌هاي عظيم اقتصادي و سرمايه‌گذاري‌هاي خارجي تحت نفوذ حكومت بعث اين كشور بود كه جنگ داخلي و تحريم‌هاي بين‌المللي نيز به فساد اقتصادي در اين كشور دامن زد و بديهي است كه با افزايش فساد نارضايتي‌هاي مردمي نيز افزايش مي‌يابد. اين فساد زمينه‌ساز برخي سوءمديريت‌ها و نابرابري‌هاي اجتماعي در سوريه بود.
9- عدم پاكسازي كامل: پس‌از جنگ داخلي سوريه نيز اين كشور به‌طور كامل پاكسازي نشده بود و منطقه شمال غرب كه شامل ادلب مي‌شد به واسطه نقش‌آفريني ديپلماتيك تركيه و ضعف قواي نظامي سوريه پاكسازي نشده بود. همچنين مناطق ديگري از سوريه نيز تحت اشغال كردها، نيروهاي امريكايي و همچنين نيروهاي مسلح بود كه اين عدم پاكسازي كامل نيز زمينه‌ساز ازبين‌رفتن امنيت سوريه شد.
10- عدم بازسازي ارتش و كاهش توان نظامي اين كشور: بايد به اين موضوع اشاره كرد كه پس‌از جنگ داخلي سوريه ارتش اين كشور تضعيف شده بود و مضاف بر اين مساله تحريم‌هاي بين‌المللي و ضعيف‌بودن اقتصاد اين كشور در هفت سال بعد از پايان جنگ داخلي اين كشور فرصت را از بشار اسد براي بازسازي ارتش اين كشور گرفته بود و عملا ارتش سوريه دچار فرسايش شده بود و نارضايتي در ارتش به واسطه دستمزدهاي پايين نيز زمينه‌ساز پيشروي آسان نيروهاي معارض شد.
11- عدم توانايي برقراري روابط با جهان و فشارهاي ديپلماتيك: پس ‌از پايان جنگ داخلي اين كشور سوريه در راستاي رفع تحريم‌ها ناموفق بوده است و عملا به يك كشور منزوي مبدل شد و نتوانست با جهان بيرون ارتباطات اقتصادي و سياسي و ديپلماتيك برقرار كند كه اين مساله نيز تحولات سياسي جهان را به سمتي ترغيب كرد كه حكومت بشار اسد را ساقط كنند. مضاف بر اين مساله فشارهاي ديپلماتيك نيز بر ساقط شدن حكومت بشاراسد اثرگذار بوده است.
12- رنگ‌باختن ايدئولوژي حزب بعث: بايد به اين موضوع اشاره كرد كه در دوراني كه حافظ‌اسد بر سر كار آمد ايدئولوژي‌هايي مانند ناسيوناليسم عربي و ايدئولوژي بعثي به‌شدت در كشورهاي خاورميانه رايج بود و يكي از دلايل تداوم حكومت حافظ‌اسد نيز ايدئولوژي بعثي بود؛ اما عملا از سال ۱۹۹۱ به بعد و با سقوط اتحاد جماهير شوروي، ايدئولوژي‌هاي اقماري كمونيست كه يكي از آنها ايدئولوژي بعثي بود كه در كشورهاي عربي پياده شد رنگ باخت و خود اين مساله در كنار موضوع تضاد دولت و ملت كه در بالا به آن اشاره شد از عوامل زمينه‌ساز سقوط حكومت بشار اسد بود.
13- تضعيف سوريه به واسطه جنگ داخلي: در دوران جنگ داخلي سوريه عملا ارتش اين كشور تضعيف شد و زيرساخت‌هاي اين كشور به‌همراه اقتصاد اين كشور از بين رفت و گروه جبهه‌النصره براي سرنگوني بشار اسد با يك حكومت و ارتش تضعيف شده مواجه بود.
14- رقابت‌هاي منطقه‌اي در داخل خاك سوريه:  طي يك دهه گذشته خاك سوريه به صحنه رقابت‌هاي منطقه‌اي بين سه گروه يعني ايران و محور مقاومت و روسيه از يك‌سو تركيه و قطر ازسوي ديگر و همچنين عربستان سعودي و امارات متحده عربي و اردن از سوي ديگر مبدل شده بود كه هر كدام از بخشي از نيروهاي نظامي يا سياسي در اين كشور حمايت به عمل مي‌آوردند، اين مساله و تلاش كشورها براي تسلط بر سوريه به عنوان يك كشور استراتژيك براي كريدورهاي صادرات انرژي، ناامني‌ها در اين كشور را دامن زده بود كه درنهايت منجر به تضعيف و ساقط شدن حكومت بشار اسد شد.
در مجموع بايد به اين موضوع اشاره كرد كه شايد ده‌ها و صدها عامل بزرگ و كوچك ديگر در كنار عوامل بيان شده، زمينه‌ساز ساقط شدن حكومت بشار اسد باشند كه در اين نوشته  فقط به برخي از آنها اشاره شد.
كارشناس ارشد خاورميانه