پایگاه خبری جماران: عبدالرضا فرجی راد، کارشناس ارشد سیاست خارجی در یادداشت اختصاصی برای جماران نوشت:
با کنار رفتن بشار اسد و سقوط دمشق، شاید مهم ترین پرسش این باشد که چرا حکومت ۵۰ ساله رژیم بعثی خاندان اسد در سوریه در پایان یافت. برای درک این چرایی چند پاسخ میتوان ذکر کرد:
- تحولات غزه و بویژه لبنان در یکسال اخیر نقش مهمی در این فروپاشیدگی داشت. حزب الله لبنان به عنوان نیرویی قدرتمند در کنار ارتش سوریه نقش روحیه بخشی برای ارتش این کشور داشت. ضمن اینکه حضور نیروهای ایرانی و روسی نیز کمک کننده بودند. درگیری حزب الله با اسرائیل که منجر به ترور اکثر رهبران سیاسی و نظامی آن شد و خروج نیروهایش از سوریه منجر به تضعیف جبهه نظامی در سوریه شد. توجه اصلی ایران نیز به غزه و لبنان و درگیری مستقیم با اسرائیل معطوف شد و روسیه نیز به خاطر جنگ اوکراین نیروهایش را در سوریه به حداقل رساند.
- بمباران های مداوم اسرائیل در سوریه چه برای نابودی توان نظامی سوریه و چه توان نظامی حزب الله و نیروهای ایرانی سبب شد ارتش سوریه توان خود را از دست داده و شدیدا خسته شود.
- وضعیت بسیار بد اقتصادی سوریه بر ارتش آن کشور نیز اثر گذاشت. در برخی ماه ها، نیروهای ارتش حقوق ناچیز خود را با تاخیر زیاد دریافت کردند و در کنار آن به شغلهای دیگر حتی دستفروشی نیز مشغول می شدند. این ورشکستگی اقتصادی که ۸۰ در صد جمعیت کشور را به زیر خط فقر برده بود به عدم تامین تسلیحات مدرن مورد نیاز نظامی هم کشیده شده بود.
- زدوبند های پشت پرده اسرائیل، امریکا و ترکیه در زمان حملات اسرائیل به لبنان و تفاهم برای چگونگی قطع ارتباط سوریه با لبنان جهت کمک به حزب الله و حذف حضور ایران در سوریه اهمیت داشت.
- ترکیه نقش مهمی در یک دست سازی، آموزش و تسلیح نیروهای مخالف به سلاح های مدرن داشت. هرچند که به نظر می رسدT کشورهای دیگر همچون اوکراین و اسرائیل هم یاری دهنده بعضی از این گروهها بودند.
- چند سالی بود که رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه تقاضای گفتگو با بشار اسد را داشت. این تقاضاها به خاطر اشغال برخی از نواحی سوریه توسط ترکیه، رد می شد. ترکیه از طریق این گفت و گو ها هم به دنبال مشارکت نیروهای طرفدار خود در قدرت بود، هم نفوذ سیاسی و اقتصادی خود را در سوریه دنبال می کرد، هم خواهان بازگرداندن سه میلیون آواره سوری به کشورشان بود و بالاخره حل مسائل کردی شمال سوریه برایش مهم بود که مدعی است امنیت ترکیه را تهدید میکنند.عدم پذیرش تقاضاهای ملاقات از سوی بشار اسد سبب شد که ترکیه از ضعف دولت سوریه و کاهش حضور و نفوذ حامیان اسد همچون حزب الله،ایران و روسیه حداکثر بهره برداری را کرده و گروههای مخالف آموزش دیده مجهز به سلاح های مدرن را برای تصرف شهرها از ادلب راهی جنوب کند.
- دوری گزیدن تدریجی بشار اسد از جبهه مقاومت که در یکسال گذشته عیان بود در این حادثه بی تأثیر نبود. تهدیدهای جانی پی در پی وی توسط اسرائیل و علاقمندی به نزدیکی به کشورهای عربی و اعضای اتحادیه عرب که شرط آنها دوری از ایران و جبهه مقاومت بود سبب شد که اسد با میانجیگری کشور امارات مذاکراتی بین سوریه و امریکا برای رفع تحریم ها در ازای دوری از مقاومت انجام دهد. در نتیجه قرار گرفتن سوریه در یک وضعیت معلق دور از دوستان گذشته و طولانی شدن مذاکرات و عدم پیدا کردن راه حلی موجب ایجاد خلایی شد که به سستی رژیم منجر شد.
سقوط اسد و قدرت مخالفین
مخالفان اسد که شامل اکثر گروههای مختلف تندرو در جنگ پیشین میشدند توانستند بدون مقاومت ارتش تنهای سوریه، خیلی زود بر سرزمین سوریه تسلط بیابند و قدرت را در دمشق بدست گیرند. رهبری گروههای مخالف را گروه تحریر الشام به مدیریت محمد الجولانی که ریشه در همکاری با داعش و القاعده داشت به عهده گرفت. با توصیه قدرتهای خارجی حامی و تجربه تلخ از جنگ قبلی، این گروهها و شخص جولانی تلاش می کنند چهره آرام و دموکراتیکی از خود نشان دهند تا جنایت های جنگ پیشین گروههای تندرو در ذهن مردم سوریه و دولتهای خارجی تداعی نشود. هر چند تا زمان رسیدن به دمشق تلاش شد این وجهه حفظ شود، ولی بعد از فتح دمشق علائمی از تند روی بعضی از افراد این گروهها و بویژه حامیان انها در حمله به مغازه ها و بعضی افراد گزارش شده است. سخنرانی محمد جولانی در مسجد اموی نیز با صحبت های قبلی وی و بویژه در مصاحبه با سی ان ان در حمله لفظی به بعضی دولت ها متفاوت و تندتر بود .
دیدگاههای متفاوت
با توجه به اختلافاتی که بین گروههای پیروز وجود دارد بعید است که انها بتوانند یک حاکمیت یکدست و مقتدری را در دمشق به وجود آورند که بتواند مشکلات سوریه را حل کند. اولا اکثر آنها گروههای ایدئولوژیک و بنیاد گرا هستند که سخت است دست از تندروی بردارند. با توجه به اینکه در زمان اسد یک نوع آزادیهای اجتماعی در سوریه وجود داشت از حالا نگرانی های مردم آغاز شده است.
علاوه بر آن، این گروهها با یکدیگر تفاوتهای فکری زیادی دارند. گروه «ارتش ملی سوریه» که تفکر داعشی دارد و بخشی از نیروهای آن چچنی، اویغور، داغستانی و از بنیادگرایی آسیای میانه هستند با تحریر الشام و نیز ارتش آزاد سوریه همخوانی ندارند و درگیری هایی قبلا بین آنها رخ داده است. به همین دلیل ترکیه ارتش ملی سوریه را مسئول مبارزه با نیروهای دموکراتیک کردی در غرب فرات کرده که تضعیف آنها برای ترکیه اهمیت دارد. این گروه تندرو به تصرف شهرهای عربی سوریه و از جمله دمشق ورود نکردند. همچنین دیروز درگیری های بین نیروهای دموکراتیک کردی و این گروه تندرو نیز رخ داده که بنظر میرسد این درگیری ها در آینده ادامه پیدا کند.
نیروهای مهاجم علاقمندند که مناطق کردی را که مورد حمایت نیروهای آمریکایی هستند در اختیار خود داشته باشند در حالیکه نیروهای کردی بدنبال نوعی خود مختاری و یا حکومت فدرالی هستند. در واقع آنچه که کردهای عراق در شمال کشور به دست آورده اند، آنها علاقه مندند در شمال و شرق سوریه داشته باشند. به احتمال قوی درگیری های بین نیروهای مهاجم با نیروهای کردی بعد از استقرار دولت شدت می گیرد؛ به ویژه آنکه ترکیه به دنبال تضعیف واقعی آنهاست و امنیت خود را از طریق تضعیف آنها جست و جو میکند. همچنین باید شاهد درگیری بین نیروهای ایدئولوژیک با ارتش آزاد سوریه که شامل فراری های سابق ارتش سوریه هستند نیز باشیم. ارتش آزاد غیر ایدئولوژیک و سکولار هستند و در تقسیم قدرت و اجرا با نیروها ایدئولوژیک تندرو دچار مشکل خواهند شد.
تحولات سوریه و قدرتهای منطقه ای
قدرتهای منطقه ای چه اسراییل، کشورهای عربی، ترکیه و حتی امریکا که در نیروهایش در سوریه حضور دارند از اینکه با اتفاقات سوریه جبهه مقاومت تضعیف شده و ارتباط سوریه با حزب الله قطع شده خوشحال هستند. ولی بعد از سقوط اسد این نگرانی را دارند که این گروههای متفاوت و بیشتر تندرو و حتی تروریست سابق در مقابل کشورهای همسایه چه عکس العملی نشان خواهند داد. کشورهای عربی به جز قطر که هم پیمان ترکیه است، همه نگران تأثیر پذیری مردم خود از گروههای ایدئولوگ هستند. افکار اخوانی این گروهها می تواند بر مردم این کشورها تأثیر بگذارد و بی ثباتی بوجود آورد. عربستان، اردن و امارات و مصر بیش از همه نگرانند. لذا با احتیاط از این گروهها استقبال کرده اند و در موضع گیری های خود بیشتر از مردم سوریه حمایت کرده اند. ترکیه نیز دو نگرانی دارد. یکی اختلاف و درگیری بین این نیروها که موفقیت ترکیه در سوریه را از بین ببرد و دیگر دست برتر تندروها بر گروههای ملایم تر و ایجاد مشکلات سیاسی داخلی و خارجی برای ترکیه.
اسرائیل که از سرنگونی اسد و تضعیف و عدم حضور حزب الله و ایران خوشحال شده ولی نگران آینده است که گروههای تندرو به مرزهای اسرائیل حمله کنند. هر چند که اسرائیل از گذشته ارتباطاتی با گروه تحریر الشام داشته است. به جهت این نگرانی اسرائیل بخشی از زمین های مناطق مرزی سوریه در جولان تا عمق ۶ کیلومتری را به تصرف درآورده و انبارهای تسلیحاتی سوریه را در این چند روزه از بین برده است. امریکا نیز نگرانی های خود را دارد. هم بخاطر افزایش قدرت نیروهای تروریستی همچون داعش، درگیری آنها با کردها و نگرانی از امنیت اسرائیل.
علاوه بر آن کشورهای عربی از تسلط ترکیه بر یک کشور عربی نگرانند. ترکیه،سوریه را حوزه نفوذ خود میداند و حتی بر بخشهای شمالی سوریه ادعای ارضی دارد ولی کشورهای عربی سوریه و شام را جزو حوزه عربی می دانند و علاقه مند نیستند که کشوری غیر عرب بر آن سلطه داشته باشد؛ همچنان که در مورد ایران چنین بود. به همین جهت اگر ترکیه بر سوریه تسلط یابد در آینده باید شاهد کمکهای بعضی از کشورهای عربی به گروههای مختلف باشیم که ترکیه نتواند بطور کامل نفوذ و سلطه خود را بر سوریه کامل کند.
ایران و تحولات سوریه
باید گفت که ایران همچون روسیه از سقوط دولت اسد نگران است؛ هر چند که روسیه هنوز جا پایی در سوریه برای خود و در دریا حفظ کرده است. شاید بتوان گفت که سقوط دولت اسد آنچنان برای ایران اهمیت ندارد تا اینکه مسیر ارتباطی ایران به لبنان قطع شده است. بدان معنا که دلیل بیشتر حمایت های ایران از اسد بدین جهت بود که بتواند ارتباط با لبنان را حفظ کند و به حزب الله کمک برساند. به همین جهت ایران با یک آینده نگری سعی کرده که مواضع تندی در مقابل این گروههای حاکم در دمشق در پیش نگیرد. تلاش ایران این است که در درجه اول بتواند رابطه سیاسی را با دولت جدید در سوریه حفظ کند و بعد منتظر بماند که این گروهها و دولت جدید چه موضعی در قبال لبنان و اسرائیل در پیش می گیرند. از طرفی ایران نگران تسلط ترکیه بر سوریه است. تسلط ترکیه بر سوریه وزن ژئوپلیتیکی ترکیه در منطقه را افزایش می دهد و منجر به این می شود که ترکیه در دیگر مناطق حوزه پیرامونی توسط عوامل خود در مناطقی همچون قفقاز و عراق دخالت کند و ژئوپلیتیک ایران را به خاطر سقوط اسد بیشتر تحت تأثیر قرار دهد. به همین جهت نگرانی از عملیات بیشتر نظامی ترکیه در شمال عراق و نگرانی از حمله آذربایجان به استان سیونیک ارمنستان با حمایت ترکیه و اسراییل از باکو جهت ایجاد دالان زنگزور از آن جمله اند. همچنین به خاطر استقبالی که طالبان از پیروزی گروههای تندرو در سوریه کرده و همراه با این توهم که مخالفین اسد در سوریه از طالبان الگو گرفته اند می تواند مساله ساز و تحریک پذیر باشد.
علاوه بر نگرانی های فوق بخاطر سقوط اسد و خروج ایران از سوریه این احتمال بالاست که اسرائیل پروژه بعدی خود را برای تضعیف بیشتر ایران به اجرا درآورد و با کمک امریکا بازوی دیگر مقاومت یعنی حوثی های یمن را به طور مستمر بمباران و ضعیف کند که احتمال آن کم نیست. البته ایران ملاحظات خود را دارد و در حال آمادگی و مقابله با بحران های احتمالی است. حتی این احتمال وجود دارد که همچون بعضی کشورهای عربی با گروههایی در سوریه چه عرب و کرد بتواند در تماس باشد و در جریانات اثر گذار باشد. اسرائیل نیز از این احتمال نگران است. ضمن اینکه اگر ایران بتواند مذاکرات خود را با اروپا و آمریکا با موفقیت به پایان برساند طبیعی است که بسیاری از ضعف های ژئوپلیتیکی به وجود آمده اخیر برطرف شده و اتفاقا نگرانی هایی برای رقبای منطقه ای از اسرائیل گرفته تا ترکیه و شاید بعضی کشورهای عربی ایجاد شود. صحنه ژئوپلیتیکی خاورمیانه در حال تغییر است و قدرت های منطقه ای هر کدام سعی می کنند با کوشش خود در آن تأثیر گذار باشند.