نمايش خون خفته به نويسندگي جعفر غلامپور و عليرضا قاسمي و كارگرداني مهيار رضاخاني در سالن قشقايي تئاترشهر روي صحنه رفته است. متن نمايش تراژدي چند لايهاي است از روابط انساني در روزهاي اوليه تأسيس كشور اسراييل و ترورهاي سازماندهي شده توسط هگانا كه در پايان نمايش و در اوج تراژدي امر كودككشي به مثابه امري نمادين در قتل و كشتار كودكان توسط صهيونيسم نمايش داده ميشود. اوج تراژدي اين نمايش كشتن كودك يهودي توسط افراد تندرو وابسته به هگانا است، به اين معني كه صهيونيسم نه تنها به كودكان معصوم فلسطين و لبنان و اردن رحم نميكند، بلكه در راه رسيدن به آنچه مقصودش است به زندگي كودكان يهودي نيز ترحمي ندارد. جهاني كه امروز صهيونيسم با كشتار و ويرانسازي به مردمان دنيا نشان ميدهد داراي پيشينهاي است كه در نمايش خون خفته به گوشهاي از آن پرداخته شده است و به دليل تحقيقي كه حول هگانا و جنايات آن به مدت ۲۸ سال از سال ۱۹۲۰ تا ۱۹۴۸ براي نوشتن اين نمايشنامه انجام شده است، اين نمايش را از جنبه سياسي و تاريخي حائز اهميت كرده است. نمايش خون خفته از جنبه اجرايي نيز فكر شده عمل كرده است، انتخاب سبك نمايشي رئاليستي براي متن نمايشي با روايت خطي بهترين انتخاب بوده است، مهيار رضاخاني گويا توجه اصلياش را بر موضوع نمايشنامه و پيرنگ آن گذاشته است، انتخاب سبك اجرايي رئاليستي چه در بازيها و چه در دكور و نورپردازي كمك ميكند تا تماشاگر توجه و تمركز بيشتري روي هرمنوتيك متن داشته باشد و چيزي باعث حواسپرتي نشود. البته بايد اذعان داشت عليرغم مثلث عشقي از سويي و عشق پاك زوج قهرمان داستان از سويي ديگر، تأويل چنين اجرايي پيچيدگي و تشتت آرا ندارد و حرف اصلي كه در لايهاي زيرين پس از پوسته نازك روابط رمانتيك گفته شده است به سادگي براي همه قابل فهم است. موضوع ديگري كه در متن نمايشنامه خون خفته داراي اهميت است نگاه ضد نژادپرستانه آن است، گاهي نويسندگان به دليل نفرتي كه صهيونيسم در دل مردم ايجاد كردهاند در هنگام خلق اثري داستاني يا دراماتيك عنان از كف داده و همه شر و بدي را به آنها و خوبي و نيكي را به مردمان ديگر نسبت ميدهند، اما در اين نمايش هيچ كس كاملا سفيد نيست، هر كس بسته به شرايط و خواستههايش فريبكاري ميكند، دروغ ميگويد، خشونت ميكند و بهطور كلي هر فردي در اين نمايش با شخصيتي خاكستري قابل قضاوت ميشود، هم مسلمان و هم يهودي، همه گناهكارند و تنها فرد بيگناه نمايش كودك خردسالي است كه در اين جنگ نابرابر به ناحق كشته ميشود و پايان تراژيك نمايش را شكل ميدهد. اما طراحي دكور در نمايش خون خفته جايگاه ويژهاي دارد، دكور ساده و كاربردي است، ميز آرايش در گوشه راست و بالكن با نردههاي آهني در گوشه چپ هارموني درستي ايجاد كرده است و وزن صحنه را به خوبي تقسيم كرده است. كاناپه بزرگ با رنگ قرمز انتخاب هوشمندانهاي بوده است كه ضمن امكان ايجاد ميزانسنهاي متعدد براي كارگردان، در ميان صحنه هم استواري و تركيببندي زيباييشناسانه ايجاد كرده است. انتخاب رنگ قرمز با آن پارچه و تضاد آن با كاغذ ديواري و اكسسوار سرد صحنه ضمن ايجاد حس ثروتمند بودن صاحب خانه، نشانه شهوت و همچنين طمع او است كه با پيشرفت داستان و مواجهه با شخصيت صاحب عمارت به انتخاب هوشمندانه طراح صحنه پي ميبريم. انتخاب لباس و طراحي آن ميتوانست دقيقتر باشد و كمك كند تا با هر شخصيت ارتباط بيشتري برقرار شود، به نظر ميرسد طراح لباس در مورد نوع حجاب يهوديان و همينطور مسلمانان - به خصوص تازه مسلمانان - در آن روزها مطالعه دقيقي نداشته است و در انتخاب رنگ هم به نشانهشناسي توجهاي نكرده است. در مورد بازيها با در نظر گرفتن اضطراب اولين اجرا بايد گفت كه بازي بازيگران قابل قبول بوده است ولي پيمان محسني با خلق شخصيتي عميق و كاريزماتيك به خوبي درخشيد، شخصيتي كه بايد قدرتمند، طماع و خشمگين و پركينه باشد و مخصوصا در لحظات اوج خشم توانسته است شخصيتي تأثير برانگيز خلق كند.
بهطور كلي اين روزها كه رژيم صهيونيستي با حملات خود سبعيتش را به جهانيان اثبات كرده است، پرداختن به موضوع شكلگيري اين كشور و همچنين روش جاسوسي و اطلاعاتي آن كه هميشه با ترور و كشتار همراه بوده است امري با اهميت است كه در نمايش خون خفته به درستي به آن پرداخته شده است.
كودككشي تاريخي
بابك پرهام
صاحبخبر -
∎