عطنا - سرنگونی «بشار اسد» در سوریه یک شکست راهبردی برای سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی ایران است. واقعیتهای میدانی را باید پذیرفت. این رخداد به معنی کاهش نفوذ منطقهای ایران است و جمهوری اسلامی را در تنگنای راهبردی قرار خواهد داد.
و روشن است که فروپاشی دولت «اسد» یک پیروزی استراتژیک برای اسرائیل و آمریکا (دستکم در کوتاهمدت) است. ترکیه نیز –دستکم در کوتاهمدت – پیروز این رخداد است و دست بالا را خواهد داشت.
مهمترین آسیب برای منافع امنیتی ایران قطع ارتباط زمینی به لبنان است. محور تهران – بغداد-دمشق- بیروت راه دسترسی ایران به حزبالله را هموار و آسان کرده بود. خارج شدن سوریه از مدار «محور مقاومت» پیامدهای سنگین برای امنیت ملی ایران خواهد داشت. «عمق استراتژیک» ایران تضعیف شده و با انسداد ژئوپلتیکی «محور مقاومت»، دوران سختی پیشروی جمهوری اسلامی خواهد بود.
مشکل بزرگ و آنی برای ایران قطع شدن ارتباط زمینی با لبنان است. فروپاشی دولت «اسد» امکان بازسازی و تجهیز دوبارهشبکه مقاومت، بهویژه حزبالله، را با چالش روبرو کرده است.بازسازی و ترمیم حزبالله در آینده آسان نخواهد بود.
نبود لجستیک راه را برای آتشافروزی بیشتر اسرائیل هموار خواهد کرد. اسرائیل به احتمال فراوان آتشبس را نقض خواهد کرد و دوباره به حزبالله یورش خواهد برد. آتشبس در لبنان از هر زمان دیگری سستتر به نظر میرسد.
در هفتهها و ماههای آینده، به احتمال فراوان دیگر اعضای «محور مقاومت»، بهویژه انصارالله یمن، هدف خواهند بود. آنچه در سوریه میگذرد تنها گوشهای از بازی در صفحه پیچیده شطرنج است.
هدف اصلی از آنچه در سوریه میگذرد ایران است؛ حتی نه حکومت جمهوری اسلامی بلکه ایران. هدف مطلوب طراحان نقشه سوریه «سوریهسازی ایران» و سرانجام تجزیه ایران است.
(سوریهسازی ایران یعنی پشتیبانی دشمنان ایران از گروههای تروریستی جداییطلب ایرانی (جیش العدل و ...)، تلاش دشمنان برای قاچاق اسلحه به درون ایران، تحریک مناقشات قومی در ایران، افزایش تحریمها و فشارهای اقتصادی و سیاسی بر ایران و ... با هدف برهمزدن ایران از درون).
خوانش من این است که پس از سوریه، ایران هدف خواهد بود. تهدیدها علیه ایران در هفتهها و ماههای آینده شدت خواهد گرفت.
راهکار چیست؟ «بیشینهسازی قدرت».ایران برای بقاء خود نیاز به «بیشینهسازی قدرت» دارد. پاداش قدرت صلح است. صلح از راه ضعف بهدست نمیآید بلکه با کسب قدرت بهدست میآید. سرنوشت قذافی، صدام و اسد این را به خوبی نشان میدهد. صلح زمانی بهدست میآید که شما به اندازهای نیرومند باشید که دشمن جرات لشکرکشی یا جنگافروزی علیه شما را نداشته باشد.
تضعیف «محور مقاومت» نیاز ایران به سلاح هستهای را بیش از هر زمان دیگری آشکار کرده است. «محور مقاومت» هزینه نداشتن سلاح هستهای ایران را پرداخت کرد. و اگر ایران به «بیشینهسازی قدرت» روی نیاورد و پروژه هستهای را به سرانجام نرساند خودش نیز هزینه سنگین نداشتن سلاح اتمی را خواهد پرداخت.
برآورد من این است که فشارهای سیاسی علیه ایران در ماههای آینده فزونی خواهد یافت. ایران چه به «بیشینهسازی قدرت» روی آورد یا نیاورد، به احتمال فراوان، اروپاییها در ماههای آینده «مکانیسم ماشه» را فعال خواهند کرد و همه قطعنامههای تحریمی شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران را باز خواهند گرداند.
ایران چه به سوی بازدارندگی هستهای گام بردارد یا برندارد، به احتمال زیاد، اسرائیل به ایران ضربه خواهد زد. رژیم صهیونیستی پیشاپیش برای حمله نظامی به تاسیسات هستهای ایران بودجه تخصیص داده است. اسرائیل پیشاپیش سرگرم برنامهریزی برای حمله به تاسیسات هستهای ایران است.
برآورد رزمتدبیرگران صهیونیستی این است که با تضعیف حزبالله و سرنگونی «اسد»، ایران قدرت بازدارندگی منطقهای خود را از دست داده است و بدون مانع جدی میتواند مستقیم به ایران ضربه بزند.
آینده سوریه چیست؟ چهار گزینه برای آینده سوریه قابلتصور است:
۱- تبدیل شدن به لیبی
این سرنوشت یعنی سوریه به هرجومرج جنگ داخلی ویرانگرتر فرو خواهد رفت و بیش از اکنون ناامن خواهد شد؛ و این ناامنی به کشورهای همسایه سرریز خواهد کرد. نتیجه آن گسترش تروریسم و افراطگرایی به غرب آسیا خواهد بود.
۲- سوریه تجزیه خواهد شد.
این سرنوشت یعنی سوریه به سرنوشت یوگسلاوی دچار خواهد شد و به چند کشور مستقل تبدیل خواهد شد.
۳- تبدیل شدن به متحد غرب
این سرنوشت یعنی یک دولت غربگرای متحد آمریکا در سوریه سر کار خواهد آمد.
۴- تبدیل شدن به یک دولت ضعیف و نامطمئن زیر نفوذ بیگانگان
این سرنوشت یعنی سوریه به حوزه نفوذ چند قدرت منطقهای و جهانی تقسیم خواهد شد. ترکیه، روسیه، اسرائیل، آمریکا و ... سهمخواهی خواهند کرد که هر کدام حوزه نفوذ خود در سوریه داشته باشند.
گزینه چهارم بیشترین احتمال است. دولتهای منطقهای و جهانی برای این که سهم بیشتری در آینده سوریه داشته باشند با هم رقابت خواهند کرد. حتی ایران خواهد کوشید از کارت کردهای سوریه برای حفظ نفوذ خود در سوریه بهره برد. متحد جایگزین برای ایران در سوریه کردها هستند.
با سرنگونی «اسد»، وزن ترکیه در سوریه افزایش یافت و دستکم در کوتاهمدت احتمال سر کار آمدن یک دولت دستننشانده ترکیه با دیدگاه اخوانی در سوریه وجود دارد. هدف ترکیه سرکوب کردهاست اما بعید است که ترکیه بتواند کردهای سوریه را کنار بزند. این که نخست وزیر دولت «اسد» تا انتقال به نظام جدید به کار خود ادامه خواهد داد نشانهای از عقلانیت است تا جلو خلاء قدرت را بگیرد.
آیا سوریه آزاد شد؟ دولت سوریه به دست مردم سوریه فرونپاشید که آزادی برای سوریه به ارمغان آورد. دولت سوریه با تظاهرات مردمی هم فرونپاشید بلکه با زور اسلحه گروههای تروریستی – که از پشتیبانی قدرتهای بیگانه برخوردار بودند – فروپاشید.
مهمترین گروه مخالف دولت سوریه «تحریر الشام» است که از پشتیبانی ترکیه و آمریکا برخوردار بود. اسرائیل (با نگاه کوتاهمدت) از آن پشتیبانی کرد چون «تحریر الشام» با ضربه زدن به دولت «اسد» و «محور مقاومت» به منافع اسرائیل خدمت کرد.
همان آمریکایی که برای سر «جولانی» ده میلیون دلار جایزه گذاشته بود از او پشتیبانی کرد، شبکه سیانان با او مصاحبه کرد و او را تطهیر کرد. هرچند مخالفت مردمی علیه دولت «اسد» وجود داشت اما آنچه در سوریه میگذرد عمدتا منشاء خارجی دارد.
کسی نمیتواند نقش پررنگ ترکیه در سرنگونی دولت «اسد» را نادیده بگیرد. کشوری که با زور اسلحه به دست گروههای تروریستی مورد حمایت بیگانه بیفتد و آن گروه تروریست پرچم ترکیه را بالای سر برد آزادی برای سوریه به ارمغان نخواهد آورد.
با فروپاشی دولت «اسد»، اسرائیل از قطع ارتباط زمینی ایران با لبنان بسیار خرسند است، اما در بلندمدت با تشکیل یک دولت اسلامگرای سنی اخوانی در سوریه (مورد حمایت ترکیه) مشکل خواهد داشت.
نویسنده: دکتر علی اکبر دارینی