با آغاز جنگ داخلی سوریه در سال ۲۰۱۱، تمامی ظرفیت های نظامی و امنیتی محور مقاومت، از ایران و عراق تا لبنان و یمن و حتی بخشی از شیعیان افغانستان و پاکستان در چارچوب «ژئوکالچر محور مقاومت» برای حمایت از دولت سوریه و بشار اسد که در آستانه سقوط بود، در سوریه حضور پیدا کردند و مانع از سقوط دولت او شدند.
پس از سال ها درگیری در سوریه، در نهایت حکومت اسد تثبیت شده به نظر می رسید؛ به گونه ای که بسیاری از کشورهای منطقه به سوی عادی سازی روابط با دمشق گام برداشتند. اما ظرف مدت ۱۱ روز همه چیز به یکباره فروریخت و حکومت اسد سقوط کرد.
سوال مهم این است که این سقوط ناگهانی و نابهنگام اما برنامه ریزی شده، چه تبعاتی برای ایران دارد؟
به نظر می رسد، سرنگونی اسد چند پیامد بزرگ به همراه خواهد داشت:
۱. اخلال در «زنجیره ژئوپیلیتکی» محور مقاومت: باید در نظر داشت که از ۱۹۸۲ تاکنون که ژئوکالچر محور مقاومت شکل گرفت و توسعه پیدا کرد، سوریه با قرار گرفتن در حلقه اتصال این شبکه ژئوکالچر، به مقاومت اهمیت ژئوپلیتیکی بخشید و کانون های شرق و غرب مقاومت(از ایران و عراق به لبنان و فلسطین) را به یکدیگر متصل کرد. به نظر می رسد با سقوط اسد، برای اولین بار پس از ۴ دهه، اتصال این زنجیره ژئوپولیتیکی با اخلال جدی مواجه شده است.
۲. «انسداد لجستیکی» حزب الله: پیامد پاره شدن اتصال ژئوپلیتیکی شرق به غرب محور مقاومت، تنگ شدن فضای تنفس حزب الله و افزایش تهدیدات علیه این بازیگر مهم مقاومت خواهد بود. در واقع مهم ترین عضو «خوشه ژئوپلیتیکی» مقاومت با یک «انسداد لجستیکی» مواجه خواهد شد که کار را برای احیا و بازسازی آن پس از ضربات اخیر بسیار دشوار می کند. مگر آنکه، تعامل جدیدی میان ایران و حاکمان جدید در سوریه شکل بگیرد یا ایران بتواند از فضای آشفته سوریه برای احیای حزب الله استفاده کند.
۳. فاصله گذاری بیشتر عراق با ایران و احتمال ناآرامی های داخلی: سقوط اسد و اخلال در زنجیره اتصال ژئوپلیتیکی به احتمال فراوان تاثیر بلافاصل و قابل توجهی بر عراق و ترجیحات آن خواهد داشت. آنچه قابل تصور به نظر می رسد این است که پس از سقوط اسد، دولت و گروه های عراقی از ایران فاصله بیشتری خواهند گرفت. بنابراین، شرق زنجیره ژئوپلیتیکی مقاومت یعنی عراق به شدت متأثر از سقوط اسد خواهد بود. سناریوی بدبینانه در عراق نیز می تواند آغاز ناآرامی های داخلی در این کشور متاثر از ناآرامی های سوریه باشد.
۴. تسریع در پیشبرد پروژه مهار ایران: پیامد چهارم و مهم تر، شدت گرفتن و تسریع پروژه مهار ایران است که پیش از این درباره آن نوشتم. پس از تلاش برای تضعیف کامل حزب الله، ساقط شدن اسد و بی اثر کردن مقاومت عراق در سطح سیاسی، اسرائیل و آمریکا احتمالا اقدامات بی پروا و خطرناک بیشتری علیه ایران در دستورکار قرار خواهند داد. حمله به تاسیسات هسته ای و زیرساختی مهم ترین مرحله پروژه مهار ایران است که نباید به راحتی آن را نادیده گرفت.
۵. تشدید فشار آمریکای ترامپ علیه ایران: سقوط اسد، احتمالا عزم ترامپ برای پیشبرد سیاست فشار حداکثری ۲ علیه ایران را دوچندان خواهد کرد. در واقع، دولت جدید آمریکا که رویکرد تهاجمی تری در قبال ایران دارد ممکن است این ارزیابی را داشته باشد که با سقوط دولت سوریه، ایران اکنون ضعیف تر از گذشته شده است و اهرم های منطقه ای آن تضعیف شده اند و بر همین مبنا، تقابل و فشار بیشتر بر ایران را به جای تعامل انتخاب کند. ایران باید دستورکاری برای جلوگیری از این ارزیابی در نزد ترامپ و تیم او در نظر بگیرد.
علی رغم این پیامدها، ممکن است شرایط سوریه به سمتی سوق پیدا کند که ایران بتواند بار دیگر نفوذ خود بر این کشور را تا حدودی احیا کند. به همین جهت، همه چیز به آینده سیاسی این کشور بستگی دارد.
آنچه برای جمهوری اسلامی ایران ضروری دارد، تقویت بنیان های قدرت ملی از جمله تقویت سرمایه اجتماعی، کاهش شکاف های داخلی، تقویت دیپلماسی منطقه ای و بین المللی و ارتقای بنیه دفاعی-نظامی برای مقابله با تهدیدات قریب الوقوع پیش رو است.
مصطفی نجفی- پژوهشگر منازعات خاورمیانه