انتخاب: کونومیست در مطلبی در سال ۹۹ نوشت: تابستان سال گذشته عکسی از بانوی اول سوریه در شبکه های اجتماعی منتشر شد. در آن زمان، نیروهای دولتی در شمال غربی سوریه در حال قلع و قمع آخرین گروه های شورشی بودند. این تصویر، اسما اسد، شوهرش بشار اسد و سه فرزندشان را نشان می دهد که در بالای تپه ای ایستاده اند و سربازان در کنارشان ایستاده اند. بشار، یک تی شرت یقه دار و کاپشنی روی آن پوشیده و کفش ورزشی به پا دارد. اسما با شلوار جین سفید، کفش ورزشی و نوعی عینک آفتابی خلبانی مورد علاقه افراد قدرتمند خاورمیانه، کمی رسمی تر ایستاده و دست هایش را کنار بدنش نگه داشته است. او در مرکز عکس است. آرامش چشم انداز پشت اسما فریبنده است.
بشار اسد، رئیسجمهور سوریه، همسر و فرزندانش نقشی مهم در زندگی شخصی و سیاسی او ایفا کردهاند. حافظ اسد، نخستین فرزند بشار و مها اسد، به نام پدر خود یعنی حافظ اسد نامگذاری شده است. او تا حد زیادی از رسانهها دور بوده، اما طبق گزارشها او در سالهای اخیر به عنوان یکی از چهرههای آیندهدار در سیاست سوریه شناخته میشد. حافظ از کودکی آموزشهای ویژهای دید و در زمینههای مختلف از جمله نظامی، اقتصادی و سیاسی آموزش دیده است.
به گزارش سرویس بین الملل «انتخاب»؛ در ادامه این مطلب آمده است: ده سال پس از بهار عربی، خانواده حاکم بر سوریه قدرت را حفظ کرده اند.
[اکنون] نیمی از جمعیت سوریه خانه های خود را ترک کرده اند و این بزرگترین بحران پناهجویان از زمان جنگ جهانی دوم است. ایران و ترکیه و همچنین آمریکا و روسیه برای نفوذ در خاک سوریه نبردهای نیابتی را به راه انداخته اند.
اما اسما از هر زمان دیگری قدرتمندتر است. سفر او برای تفوق بر این سرزمین ویران شده سفری پر پیچ و خم بوده است. از زمانی که یک بانکدار شرکت خدمات مالی «جی پی مورگان» بود و معاملات آخر شب را ترتیب می داد تا تبدیل شدن به بانوی اول پر زرق و برقی که فکر می کرد اصلاحات اجتماعی و لباس های مدرن و مد روز، دولت وازده و مطرود سوریه را مدرن می کند و سپس بدل گشتن به ماری آنتوانت دمشق و در نهایت معرفی شدن به عنوان مادر ملت، که در حالی که سربازان شوهرش شورشیان را درهم می شکستند او با سرطان مبارزه می کرد.
«او بسیار انگلیسی بود و به نظر می رسید می خواهد کاری با سوریه نداشته باشد»
سفر به کجا ختم می شود؟ صعود او در بارگاه اسد دیگر فقط شایعه سازی ناظران سوریه نیست. اکنون زمزمه هایی وجود دارد که وی می تواند روزی به عنوان رئیس جمهور، جانشین شوهرش شود.
این یک شروع نه چندان رایج و محتمل برای همسر اسد بود. اسما اخرس در سال 1975 در آکتون(غرب لندن)، به دنیا آمد. مانند اکثر سوری ها، والدین وی مسلمان سنی هستند. سنی ها گروه مسلط در سوریه تا دهه 1960 بودند، تا زمانی که یک فرقه کوچک به نام علوی ها قدرت را در دست گرفتند. حافظ اسد، پدر بشار، بخشی از این کودتا بود و در سال 1970 خود را رهبر سوریه معرفی کرد. والدین اسما در دهه 1970 در جستجوی فرصت های بهتر به لندن وارد شدند.
این خانواده در دوره تبعید همچنان مذهبی باقی ماندند. پدرش در نماز جمعه شرکت می کرد و مادرش تنها پس از ازدواج اسما حجاب خود را کنار گذاشت. در مدرسه ابتدایی، اسما به اِما معروف بود. همسایه آن ها می گفت: "به سختی می شد او را یک سوری دانست. در همان دوران نوجوانی، اسما به کالج کوئین، یکی از قدیمی ترین مدارس خصوصی دختران انگلیس رفت. او مدرک علوم کامپیوتر را در کالج کینگ لندن گرفت، جایی که دوستان و دشمنانش از او به عنوان فردی باهوش و سخت کوش یاد می کنند. هیچ کس به یاد نمی آورد که او به خاورمیانه علاقه نشان داده باشد. در بازدید از دمشق با پدر و مادرش، او وقت خود را در استخر هتل شرایتون می گذراند. یکی از دوستان خانوادگی وی گفت: "او بسیار انگلیسی بود و به نظر می رسید که نمی خواهد کاری با سوریه داشته باشد."
سحر، مادر اسما، برنامه های بلند پروازانه ای برای او داشت. دایی بزرگ سحر به حافظ اسد در به دست گرفتن قدرت کمک کرده بود. سحر از این ارتباط برای استخدام در سفارت سوریه در لندن استفاده کرد. به گفته سام داغر، نویسنده، وی همچنین متمایل به ازدواج اسما و بشار، پسر دوم حافظ اسد بود. این دو در زمانی که بشار دانشجوی پزشکی در لندن بود یعنی دهه 1990 چندین بار با یکدیگر دیدار کردند.
بشار در سایه پدر خود بزرگ شد و از بین شش دختر و پسر حافط اسد، او تنها کسی بود که در خارج از کشور تحصیل کرد. بیزاری بشار از خون او را به سمت تخصص در چشم پزشکی سوق داد. ادموند شولنبورگ، استاد او می گوید که وی در تخلیه کیست تبحر داشت.
باسل، برادر بزرگتر بشار، در ارتش سوریه خدمت می کرد و به رانندگی با ماشین های پر سرعت و دنبال کردن زنان علاقه داشت. وفیک سعید، یک مهاجر ثروتمند سوریه ای گفت: بشار، برخلاف باسل، "سخت کوش و وقت شناس بود و هر روز به دانشگاه می رفت و از زندگی غیرمتمدنانه اجتناب می کرد". او به آثار فیل کالینز و گروه راک بریتانیایی الکتریک لایت ارکسترا (ELO)گوش می داد، چای سبز می نوشید و در شهر دوچرخه سواری می کرد.
هنگامی که باسیل در سال 1994 در یک تصادف اتومبیل درگذشت، سرنوشت خاندان اسد ناگهان بر دوش بشار افتاد.
بشار وقتی پدرش در ژوئن 2000 درگذشت هنوز ازدواج نکرده بود. او دو ماه بعد و در یک انتخابات، رئیس جمهور شد. در این هنگام، اسما که دو سال بود در جی پی مورگان به صورت تمام وقت کار می کرد، ناگهان به مدت سه هفته بدون اطلاع ناپدید شد. در بازگشت بلافاصله استعفا داد و همچنین جایگاهی را که به تازگی در مدرسه تجارت هاروارد کسب کرده بود، رها کرد. مصاحبه کننده بعداً از او سوال کرد که آیا این انتخاب باعث پشیمانی وی شده است؟ اسما پاسخ داد: "چه کسی هاروارد را به عشق ترجیح می دهد؟"
سوریه وقتی که از هتل شرایتون خارج می شوید پیچیده می شود. کوه ها و بیابان های آن پناهگاه گروه های قومی و مذهبی است که اکثر آن ها به یکدیگر ظلم کرده اند. سال های اولیه استقلال سوریه با کودتا پشت کودتا و با اختلافات داخلی خشونت آمیز همراه بود.
این آشفتگی ها در سال 1970 با به قدرت رسیدن حافظ اسد، افسر نیروی هوایی از حزب حاکم بعث، به پایان رسید. در طول دوران حکومت او، سرویس های امنیتی شبکه های خبرچین را اداره می کردند و تلفن ها را استراق سمع می کردند. هنگامی که مخالفان اسلام گرای سنی در سال 1982 علیه حکومت بعثی ها در حماه قیام کردند، حافظ کل شهر را با خاک یکسان کرد.
در زمان انتقال اسما به دمشق در اواخر سال 2000 حافظ مرده بود، اما میراث او همه جا وجود داشت، از معماری به سبک شوروی گرفته تا بیلبوردهای تبلیغاتی که چهره او را نشان می داد. حمایت او از سازمان های مذهبی در سراسر منطقه، رابطه سوریه با غرب را قطع کرده بود. حاکم شدن بشار فرصتی برای تنظیم مجدد روابط بود.
بشار در اولین سخنرانی خود پس از رسیدن به قدرت، قول داد که با فساد مبارزه کند و اجازه انتخابات واقعی چند حزبی را بدهد. اندکی بعد، وی یکی از بزرگترین زندانهای کشور را بست. در کافه های دمشق، مردم با احتیاط شروع به بحث در مورد سیاست کردند.
اسما برای رهبر جدید سوریه یک شریک امیدبخش به نظر می رسید. ملکه رانیا در اردن، شیخه موزه همسر امیر سابق قطر و حتی پرنسس دیانا در انگلیس، همه به عنوان الگوهایی برای چگونگی تبدیل شدن یک بانوی اول به یک نیروی اصلاحاتی هستند. وفیک سعید، یک مهاجری ثروتمند سوریه ای که با این زوج دوست شد، گفت: "من فکر می کردم که ترکیب این دو، سوریه را به بهشت تبدیل خواهد کرد."
اما مانند بسیاری از زنان قبل از او، اسما مجبور بود با خانواده همسرش کنار بیاید. انیسه مخلوف، مادر بشار، دوست داشت پسرش برای ایجاد خاندانی با دوام مانند آل سعود در عربستان، با دختری از طایفه خودشان ازدواج کند. حتی برخی از اعضای خانواده اظهار داشتند که بشار باید به دلیل ازدواج با یک سنی ریاست جمهوری را کنار بگذارد.
مادر بشار که نتوانست مانع ازدواج این دو شود، تصمیم گرفت او را از انظار عموم دور نگه دارد. هیچ بولتن خبری در مورد این رویداد وجود ندارد. هیچ عکس رسمی هرگز منتشر نشده است. بارها و بارها به اسما گفته می شد که کار او تولید وارث برای بشار و دور ماندن از خبرهای کشور است. مادر بشار اصرار داشت عنوان "بانوی اول" را حفظ کند. رسانه های دولتی از اسما به عنوان عقیلة الرئیس (همسر رئیس جمهور) یاد می کردند و هیچ کس او را در خیابان نمی شناخت. ایمن عبدالنور، مشاور وقت بشار، گفت: "آنها از او متنفر بودند و او را سال ها در خانه نگه داشتند."
بقیه طبقه حاکم بر سوریه نیز با او رابطه دوستانه ای نداشتند. اصلاحات بشار با موانعی روبرو شد.
در عرض چند ماه مشخص شد که وعده های اصلاحات بشار بسیار ناچیز است و تا حدی برای تقویت حمایت ها از جانشینی وی داده شده است. وفیک سعید گفت: "بشار دقیقاً همان چیزی را که می خواهید بشنوید به شما می گوید و سپس هیچ کاری نمی کند." او به زودی عقب نشینی کرد. دانشگاهیان به زندان افتادند. پوسترهای بشار، حتی در اندازه بزرگتر از پوسترهای پدرش، نصب شد. حق اجتماعات عمومی چنان محدود شد که زوجین مجبور به گرفتن مجوز دولتی برای برگزاری عروسی در هتل شدند.
امیدها برای تغییر سوریه بارها از بین رفت. پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر، بشار امکاناتی را برای بازجویی از مظنونین تروریسم در اختیار آمریکایی ها قرار داد، اما دولت بوش طعم به اصطلاح "گسترش دموکراسی" را چشیده بود و اظهار داشت که هدف بعدی سوریه خواهد بود. این اظهارات، سوریه را وادار به تغییر رویه کرد. بشار، جهادگران داخلی را برای حمایت از شورش در عراق علیه آمریکایی ها به آن طرف مرزها اعزام کرد.
همانطور که بشار قدرت خود را تقویت می کرد، اسما وظیفه خود برای فرزندآوری را انجام می داد. او به سرعت و پشت سر هم دارای سه فرزند شد که دو نفر از آنها پسر بودند. او هنوز مانند یک بانکدار خونسرد لباس می پوشید. تنها باری که وی خبرساز شد سفرهای خارج از کشور وی بود.
پس از ترور رفیق حریری در 2005 و متهم شدن سوریه به دست داشتن در این ترور، بشار اسد در مواجهه با تهدید تحریم های بین المللی و تظاهرات گسترده در لبنان، نیروهای سوریه را از لبنان خارج کرد. این دستور بشار سبب خشمگین شدن تندروهای سوریه از وی شد.
بشار به این نتیجه رسیده بود که همسر انگلیسی او ممکن است به آرام کردن و آشتی دادن دولتهای غربی با وی کمک کند. او به اسما قول داد که درخواست های خانواده را زیر پا بگذارد و موافقت کرد که عنوان "بانوی اول" را به او بدهد (رسانه های دولتی سوریه فقط پس از مرگ انیسه در سال 2016 شروع به استفاده از این عنوان برای اسما کردند).
دو ماه پس از ترور حریری، در آوریل 2005، اسما در مراسم تشییع جنازه پاپ ژان پل دوم در کنار همسرش ایستاد. تعداد کمی مشتاق بودند که دست بشار را بفشارند اما اسما، جذابیت بیشتری داشت. عکس ها نشان می دهد او مشغول صحبت های دوستانه با رهبران جهان است.
این واقعه ای مهم برای زوجین بود. تاکنون اسما، همسر خارجی به حاشیه رانده شده بود. حالا او آمد تا نقشی محوری در توانبخشی بین المللی به بشار داشته باشد. عبدالنور، مشاور سابق بشار می گوید: "او سفیر بشار در همه کشورهایی بود که نمی توانست با آنها ارتباط خوبی برقرار کند."
تنها چند ماه پس از ترور حریری، نیویورک تایمز پرسید که آیا آنها نمایانگر "پیوند سکولار غربی و عربی" هستند؟ یک دیپلمات سوری در حال تبعید، که تور اروپا را برای این زوج ترتیب داده بود، می گوید: "من افسون شدم. لحظه ای که با اسما ملاقات می کنید احساس می کنید دوست داشتنی است. بشار نیز با دیگر سران خاورمیانه متفاوت است. او ظاهری مدرن و پیشرفته دارد. "
پروژه بعدی اسما خود سوریه بود. پس از دهه ها برنامه ریزی مرکزی و محدودیت های واردات، او می خواست سوریه را دوباره جوان کند. یک اقتصاددان سوری گفت: "او می خواست دمشق را به دبی منطقه تبدیل کند، یک گریزگاه مالیاتی فارغ از کنترل مالی."
متأسفانه، اصلاحات اقتصادی منافع برخی از قدرتمندترین افراد در سوریه را تهدید می کرد. برای تغییر نحوه انجام امور تجاری، اسما باید با رامی مخلوف، پسر دایی بشار، رقابت می کرد. طبق برخی تخمین ها شرکت های مخلوف بیش از نیمی از اقتصاد سوریه را کنترل می کردند. اسما در سال 2007 با تاسیس یک هلدینگ تلاش کرد که برتری رامی مخلوف را به چالش بکشد، اما نتوانست بخش عمده تجارت سوریه را برای پیوستن به خود جذب کند و آن ها عمدتا در حوزه مخلوف باقی ماندند.
اسما به زودی راهی جدید برای گسترش نفوذ خود یافت. او در اوایل ازدواجش به فعالیت های خیرخواهانه مشغول شده بود و اکنون سعی داشت پروژه های خود را در یک سازمان واحد با نام " بنیاد توسعه سوریه " جمع کند. وی قصد داشت این سازمان را به مجرای اصلی مواجهه سوریه با جهان خارج تبدیل کند. استخدام سوری های آنگلوفون ساکن خارج از کشور، مقامات سابق سازمان ملل متحد، استراتژیست های گروه مانیتور در این راستا بود. یک دیپلمات که در آن زمان در دمشق حضور داشت می گوید: "این مجوز برای ارتباط با خارجی ها در حالی به سازمان اسما داده شد که به سایر ارگان ها چنین مجوزی داده نمی شد" .
اسما ، سوریه را مقصد گردشگری مطلوبی می دانست. و با کمک شرکت های مختلف اروپایی اقدامات زیادی در این راستا انجام داد.
او اتحادیه اروپا، سازمان ملل، بانک جهانی و قطر را مجذوب خود کرد و میلیون ها دلار برای تأمین مالی برنامه های خود کمک گرفت. انبوهی از مقالات روزنامه ها "نوزایی فرهنگی" دمشق را جشن گرفتند. بشار گفت: "اینگونه با افراط گرایی مبارزه می شود - از طریق هنر."
مقامات می دانستند که در مورد سولات اصلی باید با اسما مشورت کنند، نه با وزیر فرهنگ.
اسما شرکت های بزرگ را در انگلیس و آمریکا استخدام کرد تا چهره خوبی از او به جهان ارائه دهند. افراد مشهوری از جمله آنجلینا جولی و برد پیت، استینگ و دیمون آلبارن به دمشق آمدند.
از جمله کسانی که از ظهور اسما به خوبی سود بردند، فواز اخرس پدر اسما، بود. اندکی پس از ازدواج اسما با بشار، فواز اخرس، انجمن سوریه بریتانیا را تأسیس کرد، سازمانی در لندن که برای سوریه لابی گری می کرد و حمایت سیاسی و مالی جذب می کرد. وی ضمن هماهنگ کردن فعالیت های انجمن با سازمان اسما توانست جمعیت ثروتمند سوریه را به خود جلب کند.
یحیی الاریدی، مدیر وقت ارتباطات دولت سوریه در لندن، گفت: در مقایسه با او، سفیر سوریه هیچکاره بود. گفته می شود که حتی نخست وزیر سوریه از پدر اسما می خواست که پیام ها را به بشار ارسال کند.
همانطور که ستاره بخت اسما اوج می گرفت، مشخصات بین المللی سوریه نیز در حال بهبود بود. مقامات آمریکایی، بخصوص پس از انتخاب باراک اوباما در سال 2008، بار دیگر به دمشق رفتند. فرانسوی ها حتی بیشتر همدل بودند.
در 10 دسامبر 2010 ، اسما در جمع نخبگان فرانسوی حاضر در آکادمی بین المللی دیپلماتیک، سخنرانی کرد و در آنجا درباره "تغییری که در کشور من اتفاق می افتد" صحبت کرد. چند روز بعد، یک سبزی فروش تونسی خود را به آتش کشید و باعث شورش هایی در شمال آفریقا و خاورمیانه شد که به عنوان بهار عربی شناخته شد.
در دو ماه اول 2011 خاورمیانه صحنه اعتراضات خیابانی بود. پس از دهه ها سکون و سرکوب، تظاهرات در کشورهای مختلف از تونس تا لیبی، الجزایر، بحرین، اردن و یمن شکل گرفت. تظاهرات گسترده در قاهره، دیکتاتوری نزدیک به 30 ساله حسنی مبارک را سرنگون کرد. موج انقلاب غیرقابل توقف به نظر می رسید.
بسیاری از سوری ها از آنچه می دیدند مست بودند، اما هراس مانع ورود بیشتر آن ها به خیابان ها بود. سپس، یک شب در ماه فوریه، در درعا، در جنوب دمشق، گروهی از دانش آموزان روی دیوار شعارنویسی کردند: "نوبت شماست، دکتر".
رئیس امنیت محلی که پسر عموی بشار بود، حتی با توجه به استانداردهای سرویس های مخفی سوریه، یک اراذل و اوباش محسوب می شد. نیروهای تحت فرمانش بچه ها را جمع کردند و با آنها برخورد کردند. جمعیت بیرون از مساجد درعا جمع شده و خواستار عزت و آزادی بودند. سربازان به روی آن ها آتش گشودند.
به نظر می رسد در ابتدا برای اسما مشخص نبود که بشار چگونه واکنش نشان می دهد. یکی از ژنرال های وی به وی توصیه کرد رئیس امنیت محلی را زندانی کرده و برای خونریزی در درعا عذرخواهی کند. شهرهای بزرگ سوریه هنوز هم آرام بودند، بنابراین ممکن است عذرخواهی علنی و وعده های جدید برای تغییر بتواند جلوی همه چیز را بگیرد.
در واشنگتن، سفیر سوریه به بشار کمک کرد تا سخنرانی کند و اصلاحات جدید را اعلام کند. این موضوع به دوستان اسد در غرب گفته شد. یک همکار سابق اسما می گوید که او سعی کرده با مخالفان صحبت کند. در تاریخ 30 مارس، بشار در مجلس تشریفاتی سوریه سخنرانی کرد.
بشار اعلام کرد: "سوریه با توطئه بزرگی روبرو است." وی تصاویر تیراندازی نیروهای امنیتی به معترضین را "اطلاعات جعلی" خواند. وی درخواست ها برای اصلاحات را رد کرد و گفت که این ها پوشش یک توطئه مشخص خارجی است.
بعد از سخنرانی بشار، هر هفته تعداد تظاهرات ها بیشتر می شد و معمولاً بعد از نماز جمعه دسته جمعی برگزار می شد. بنابراین یک چرخه تشدید مراسم تشییع جنازه، اعتراض و خشونت آغاز شد.
نفوذ ژنرال های ارتش سوریه، روسای اطلاعات و حزب بعث طی ده سال گذشته کاهش یافته بود. حالا آنها با انتقام بازگشتند. انیسه، مادر بشار نیز خواستار پاسخ قاطع شد و به طعنه به بشار گفت پدر شما در چنین شرایطی چه می کرد؟ هنگامی که در سال 1982 قیامی علیه حکومت وی آغاز شد، وی آن را کاملا سرکوب کرده بود.
وقتی سوریه به هرج و مرج کشیده شد، برنامه های اسما به هم ریخت. جشن برنامه ریزی شده به مناسبت راه اندازی مجدد موزه ملی لغو شد. پروژه های بازآفرینی فرهنگی او هرگز عملی نشد. بودجه فعالیت های او قطع شد و مشاوران خارجی کشور را ترک کردند.
وفیک سعید می گوید که وی از بشار خواسته بود که مدارا و میانه روی را دنبال کند. وی به آنها گفت: "مردم شما و همسرتان را دوست دارند، شما مانند مبارک نیستید. این فرصت را از دست ندهید تا به بزرگترین رهبر جهان عرب تبدیل شوید. فقط به آنها برخی از حقوقشان و کمی عزت بدهید. از این طریق می توانید برای همیشه محبوب شوید." اما خط مشی بشار تعیین شده بود. در سخنرانی دوم، در ماه ژوئن، او معترضین را به "میکروب" تشبیه کرد. یک فصل تاریک در آستانه شروع بود.
اسما از زمان آغاز اعتراضات به ندرت در ملاء عام ظاهر شده بود و این امر، گمانه زنی هایی را برانگیخت. آیا او گیر افتاده بود یا از اقدامات همسرش حمایت می کرد؟ شاید او حتی به خارج از کشور فرار کرده باشد.
افرادی که در روزهای ابتدایی بحران با او در خلوت صحبت کردند می گویند او کاملاً به روایت رسمی چسبیده بود و معتقد بود اعتراضات توطئه خارجی است. برخی از آن ها می گویند با افزایش رفتارهای (غیرقابل انتظار) بشار، اسما وحشت زده شد.
اسما می توانست به لندن برود. پیشنهاداتی برای خروج ایمنش از سوریه وجود داشت که ظاهراً با پاداش هایی از جانب کشورهای حوزه خلیج فارس نیز همراه بود. دولت انگلیس بارها و بارها اظهار داشت که به عنوان یک شهروند انگلیس، نمی تواند مانع ورود وی به کشور شود که البته برخی از ناظران آن را پیشنهادی محافظه کارانه به اسماء می دانند. حتی در لندن نیز جو ناخوشایند بود. معترضین در مقابل خانه خانوادگی وی در اکتون تجمع کردند و روی در خانه رنگ قرمز پاشیدند.
شایعاتی مبنی بر رفتن اسما وجود داشت. ماه ها بود که اسما مصاحبه نمی کرد. اسما بدون داشتن نقش عمومی، بر روی بازسازی خانه تمرکز کرد. در همان دوره اعتراضات 250،000 پوند برای خرید مبلمان هزینه کرد. او برای دور زدن تحریم ها آرایشگر خود را به خرید در دبی فرستاد و هنگام سفارش از نام مستعار استفاده کرد. اسما به شوخی از خود به عنوان "دیکتاتور واقعی" در خانواده اسد یاد می کرد. ولخرجی های اسما در مجموعه ای از هزاران ایمیل از حلقه نزدیک اسد، که در سال 2012 توسط فعالان مخالف سوری به رسانه ها درز کرد، و همچنین سایر موارد منتشر شده توسط ویکی لیکس، افشا شد. این پیام ها همچنین حاکی از آن است که اسما دچار تردید شده است. در دسامبر 2011 وی با دوستش، دختر امیر وقت قطر، ایمیل هایی رد و بدل کرد. این ارتباط بین این دو ادامه داشت تا اینکه قطری ها با شورشیان سوریه همسو شدند.
این ایمیل ها همچنین وضعیت زندگی خانواده اسد را روشن می کند. بسیاری بر این باورند که هدف اصلی این ازدواج تأمین منافع هر دو خانواده بود. به نظر می رسد آن ها دچار اختلافاتی شده بودند با این حال بشار و اسما با محبت مکاتبه می کردند. در 28 دسامبر 2011 ، هنگامی که تانک ها زادگاه خانواده او، حمص را گلوله باران کردند، اسما به بشار نوشت، "اگر ما با هم قوی باشیم، با هم بر این غلبه خواهیم کرد ... من تو را دوست دارم." مشخص نیست که مشکلاتی که این زوج لازم بود بر آن ها "غلبه" کنند مشکلات سوریه بود یا زندگی خانوادگی آن ها.
اندکی بعد، اسما اولین بیانیه رسمی خود را از زمان آغاز قیام صادر و اعلام کرد: "رئیس جمهور، رئیس جمهور همه سوریه است نه رئیس جناحی از سوریه، و بانوی اول او را در این نقش حمایت می کند." او کنار مرد خود ایستاده بود.
از این پس وی یک شریک تمام عیار در ریاست جمهوری بود. در تابستان 2012 بشرا، خواهر بشار، پس از کشته شدن شوهرش در اثر انفجار بمب، به دوبی فرار کرد. شورشیان مسئولیت آن را پذیرفتند، اما این ترور فراتر از توانایی هایی بود که آن ها تاکنون نشان داده بودند. بشرا و شوهرش یکی از بزرگترین منابع تبلیغات ضد اسما در محافل داخلی بودند. بسیاری تصور می کردند که ترور یک توطئه داخلی است.
طی سال بعد، شرایط برای بشار نیز بهبود یافت. او پیشرفت های شورشیان را بررسی کرد و آنها را از سنگر خود در حمص بیرون راند. نیروهای ضد دولتی هنوز برخی مناطق حومه دمشق را کنترل می کردند و به مرکز شهر حمله می کردند، اما قادر به سرنگون کردن حکومت بشار اسد نبودند.
محاسبه مقیاس تخریب در سوریه طی سال های پس از شروع بحران دشوار است. در سال 2014 داعش، یک گروه افراطی سنی، از هرج و مرج سوء استفاده کرده و خلافتی در سوریه و عراق ایجاد کرد. وحشی گری فرقه ای آن ها تهدیدی جدی برای نیروهای بشار بود.
تقریبا نیمی از شهرهای سوریه به آوار تبدیل شده است. سازمان ملل متحد تلاش کرد تا شمار کشته شدگان جنگ را در سال 2016 محاسبه کند، که تقریباً به نیم میلیون نفر رسیده بود. بیش از 10 میلیون سوری پناهنده هستند.
واقعیت جدید سوریه نیاز به اسما جدید داشت. کفش پانه بلند، مانیکور، کاپشن براق و جواهرات بیرون رفت و کفش های تخت، تی شرت و شلوارهایی که بدن لاغر او را نشان می داد وارد شدند. وقتی انیسه، مادر بشار، در فوریه 2016 درگذشت، اسما قدرتمندترین رقیب خود را از دست داد. بزرگترین تغییر اما یک آزمایش سخت شخصی بود.
در سال 2018 اسما مبتلا به سرطان پستان شد. این بیماری مانع از آن نشد که وی شخصا وجهه عمومی خود را مدیریت کند یا اطمینان حاصل کند که همه بدانند وی برای معالجه خود در سوریه مانده است. مبارزه او با جزئیات توسط رسانه های دولتی و کانال های رسانه های اجتماعی ریاست جمهوری ثبت شد.
هنگامی که موهایش ریخت، از او در حالی که روسری شیکی پوشیده بود تصویری پخش شد، تصویره هم آسیب پذیری و هم قدرت را نشان می داد. یکی از مصاحبه کنندگان تلویزیون گفت: "پیروزی شما بر سرطان را تبریک می گویم." اسما پاسخ داد: "متشکرم و من امیدوارم که ما به زودی پیروزی سوریه را جشن بگیریم."
حتی قبل از بهبودی کامل وی، رسانه های حامی دولت اسما را در غم سوریه سهیم نشان می دادند. او با همراهی گروه فیلمبرداری در خانه های روستاهای فقیرنشین را می زد، مادران شهدا را که غافلگیر شده بودند را در آغوش می گرفت و به آن ها کمک های مالی اهدا می کرد.
اسما تلاش خودآگاهانه ای برای پنهان کردن بریتانیایی بودن خود داشت. او آنقدر روی عربی خود کار کرد که حتی سوری ها دیگر نمی توانستند لهجه انگلیسی او را تشخیص دهند. اسما درخواست مصاحبه از رسانه های غربی را نادیده گرفت و فقط پیشنهادات رسانه های روسی و محلی را پذیرفت. اگرچه او به غرب پشت کرده بود، اما ارتباطش با خیران بین المللی همچنان پابرجا بود. درآمد "بنیاد توسعه سوریه"، موسسه خیریه اسما، پس از اعمال تحریم های اتحادیه اروپا در سال 2012 کم شد. اکنون، کمک های بشردوستانه بین المللی برای حمایت از سوری های آسیب دیده از جنگ سرازیر شد و بیشتر این پول در آستانه راه اسما قرار داشت.
برای آژانس های سازمان ملل متحد که به دنبال رساندن کمک به مناطق تحت کنترل اسد بودند، بنیاد توسعه سوریه یک طرف گفتگوی بسیار ارزشمند بود چرا که کارمندان انگلیسی زبان آن با مقررات بین المللی آشنا بودند. اسما می توانست درها و ایست های بازرسی را برای آن ها باز کند. تا سال 2017 کمک های سازمان ملل متحد بیش از سایر سازمان های سوریه از طریق بنیاد توسعه هدایت و مدیریت می شد.
حتی پیشکسوتان سازمان ملل نیز از میزان همکاری این نهاد با سازمان های دولت سوریه شوکه شدند. از 2016 تا 20119، بنیاد توسعه سوریه سالانه مبالغ فزاینده ای از آژانس های سازمان ملل دریافت کرد. آژانس پناهندگان ملل متحد به تنهایی 6.5 میلیون دلار در پنج ماه اول سال 2018 کمک مالی کرد. بنیاد توسعه سوریه تا سال 2020 نزدیک به 1500 کارمند داشت که در طی 10 سال 10 برابر افزایش یافته و همچنین تعداد داوطلبان نیز به 5000 نفر افزایش یافته است.
اسما به عنوان رئیس بنیاد توسعه سوریه، چیزی فراتر از ثروت کسب کرد. وی با کمک سازمان ملل متحد، شبکه گسترده ای از حمایت را، ایجاد کرد.
اسما مستقیماً از اقتصاد جنگ نیز سود برد. مشاغلی که وی با آن در ارتباط بوده است موفق به کسب قرارداد دولتی برای مدیریت کارت های هوشمند بانکی شده است. او همچنین یک توزیع کننده تلفن همراه به نام Emmatel راه اندازی کرد. این شرکت به نام خضرعلی طاهر ثبت شده است. خضر علی طاهر یک تاجر سوری است که از او به عنوان "تابلوی بیرونی اسما برای همه چیز" یاد می شود.
خانواده خود اسما نیز به طور فزاینده ای در اقتصاد سوریه تأثیرگذار بودند. سایت های خبری سوریه (برخی از آنها وابسته به مخالفان) می گویند برادر اسما یعنی فراس، و پسر عموی او، مهند دباغ، به طور موثری از طرف وی، شرکت کارت های هوشمند را اداره می کنند. گزارش اخیر یک کارمند سابق سفارت آمریکا در دمشق، طریف اخرس، پسر عموی اسما را به عنوان "یکی از برجسته ترین چهره های اقتصادی سوریه" معرفی کرد. در ماه دسامبر دولت آمریکا خانواده اسما را تحت تحریم قرار داد.
همکاران سابق بشار می گویند وی از موفقیت مالی همسرش خوشحال است و از کمک او سپاسگزار است. بشار پس از یک دهه جنگ خسته شده و اقتصاد هرگز چندان مورد توجه او نبوده است. طبق گفته یکی از لابی های اسد در اروپا، اسما "مشاور اصلی اقتصادی" وی شده است.
تا سال 2019 روس ها برای بازپرداخت وام های سوریه بشار را مورد آزار و اذیت قرار می دادند و آمریکا در حال تشدید تحریم ها بود. دولت سوریه به شدت به پول احتیاج داشت و اسد به دنبال منبعی برای تامین آن بود. در طول دهه ها، رامی مخلوف، پسر عموی بشار، از ارتباطات خود با خانواده حاکم برای تشکیل یک امپراتوری گسترده از شرکت ها، واردات انحصاری و مسیرهای قاچاق استفاده کرد. از جمله دارایی های وی، سیریاتل، اپراتور اصلی تلفن همراه بود. مخلوف روی کاغذ فقط یک تاجر موفق بود، اما در عمل او مانند رئیس اجرایی سوریه رفتار می کرد. گفته می شد که او می تواند با یک تماس تلفنی وزیرهای دولت را برکنار کند.
با مرگ انیسه، مخلوف محافظ خود را از دست داده بود. پس از آن، بنیاد توسعه سوریه، موسسه خیریه مخلوف را که برای کسب محبوبیت در بین علوی ها راه انداخته بود، در اختیار گرفت. دولت سیریاتل را مصادره کرد. حساب های مخلوف مسدود شد و نیروهای اسما در هیئت مدیره های شرکت های مخلوف منصوب شدند.
در پاسخ، مخلوف سعی کرد با اسما مقابله کند. در ماه مه سال 2020 او ویدیویی را در فیس بوک منتشر کرد و "گروهی در راس" را به توطئه علیه خود متهم کرد. در همان زمان، رسانه های روسی گزارش هایی را به نقل از منابع عربی منتشر کردند که بشار 30 میلیون دلار برای نقاشی دیوید هاکنی برای همسرش هزینه کرده است. البته این خبر نادرست بود. اما تلاش های مخلوف فایده چندانی نداشت. مخلوف در حبس خانگی باقی مانده است و شایعاتی مطرح شده مبنی بر اینکه زنده ماندن او تنها به این دلیل است که رمزها و اسناد دارایی های خارج از کشور را با ارزش تقریبی 10 میلیارد دلار در اختیار دارد.
ادغام شرکت ها و مالکیت اسما بر آن ها، به سرعت ادامه پیدا کرد. دومین شرکت بزرگ تلفن همراه سوریه نیز مصادره شد و ماه گذشته نزدیکان اسما به عضویت در هیئت مدیره آن منصوب شدند. شرکت تلفنی Emmatel متعلق به اسما اکنون شعبه هایی در سراسر کشور دارد حتی در مناطقی که شوهرش کنترل نمی کند.
موفقیت مالی و کلاهبرداری های بی رحمانه، تصویری که اسما از خود ساخته بود را از بین برده است. برخی هنوز او را دوست دارند، عکس او را در صفحه اینستاگرام خود قرار می دهند. اما اکنون اکثر مردم او را به عنوان یک شخص حریص آب زیر کاه تصور می کنند. هرچند این روزها هیچ کس اسما را متهم نمی کند که در درک نحوه کار سوریه ناتوان است.
رسانه های دولتی وقت بیشتری را به "بانوی یاسمن" می دهند. پوسترهای عظیمی از وی در زادگاه والدینش در حمص مشاهده می شود که کل بلوک های مسکونی را پوشانده است. وزرا سعی کرده اند که پرتره بانوی اول سوریه را در دفاتر خود در کنار بشار به نمایش بگذارند.
با توجه به وضعیت مخلوف و خواهر و مادر بشار، اسما در حلقه داخلی، رقبای قابل توجهی ندارد. بسیاری از نزدیکترین مشاوران وی پست های مهم در دفتر رئیس جمهور را در اختیار دارند. تاجری که با دمشق و اروپا کار می کند، گفت: "او کنترل انتصابات قصر را در اختیار دارد و می تواند هر کسی را که می خواهد معرفی کند."
"او دوست دارد رئیس جمهور شود"
هم در دمشق و هم در پایتخت های خارجی، سوری ها آشکارا حدس می زنند که آیا او آرزوهای سیاسی برای صعود به قله های بالاتر را دارد یا نه. اگر موقعیت بشار غیرقابل دفاع شود، آیا ریاست جمهوری اسما می تواند ضمن حفظ حکومت، یک امتیاز به اکثریت سنی این کشور باشد؟ حتی شایعاتی وجود دارد مبنی بر اینکه یکی از اعضای خانواده اسد اخیراً با مقامات آمریکایی دیدار کرده است تا از چنین طرحی حمایت کند. یک دیپلمات سابق سوری می گوید: "بشار و اسما هر دو در این باره فکر می کنند. او دوست دارد رئیس جمهور شود و هر دو آن را به عنوان یک راه حل انقلابی برای نجات حکومت در نظر می گیرند."
انگلیس ممکن است از پلندپروازی های اسما حمایت کند و خوشحال باشد که به مجموعه رهبران خاورمیانه که مرتبط با انگلیس هستند اضافه می شود. علیرغم تقبیح گسترده اسد، دولت انگلیس هرگز تابعیت اسما را لغو نکرد. برخلاف شمیمه بیگم دختر ساکن شرق لندن که در نوجوانی به داعش پیوسته بود و دولت انگلیس تابعیت او را لغو کرد.
علوی ها بعید است از پیشنهادی از سوی اسما برای ریاست جمهوری حمایت کنند. شاید قدرتمندترین حریف بالقوه او ماهر، برادر کوچک بشار باشد که هنوز فرمانده لشکر چهارم زرهی ارتش است. یک تاجر سوری در دبی گفت: "ارتش و علوی ها توطئه می کنند تا مانع ریاست جمهوری او شوند."
او قدرتمندتر از هر زمان دیگری است، اما در عین حال آسیب پذیرتر از قبل است. حتی صحبت در مورد بلندپروازی های ریاست جمهوری می تواند برای اسما خطرناک باشد. گرچه بسیاری از دوستان اسما سال ها پیش از او فاصله گرفتند، اما آن ها همچنان نگران وضعیت او هستند. وفیک سعید می گوید: "من برای او نگران هستم." اما همانطور که اسما مدت ها پیش فهمید، دیگر بازگشتی وجود ندارد.